به
دنبال نوشته "کدام کمونیسم؟" دوستی نوشته است که فرض اینکه کمونیسم در
ایران شانس زیادی دارد، غلط است. در نوشته فوق آمده است که بنابه یکسری از مٶلفه
های تاریخی و بین المللی، شانس آلترناتیوهای جنبشهای دیگر هم کم نیست. در این
یادداشت سعی میکنم یکسری نکات توضیحی تکمیلی را اضافه کنم.
آنجا
نوشتهام که بنابه شواهد موجود جمهوری اسلامی خواهد افتاد. از نظر من جمهوری
اسلامی با اعتراضات تودهای میافتد. و اعتراضات تودهای را رهبران اعتراضات و
فعالین سیاسی میدانی هدایت خواهند کرد. آنچه که معلوم است، مطالبات توده مردم در
اعتراضات خیابانی موجود رنگ و بوی چپ و سوسیالیستی دارند. اعتراضات هر روز گستردهتر
میشوند و رهبران میدانی اعتراضات تودهای هم خودشان را با مطالبات از نوع کار،
مسکن، نه به تحقیر و ستم بر زن، نه به مذهب، اداره شورائی جامعه، نان، برابری، و
امثالهم تعریف میکنند. اگر دورهای چنین به نظر
میرسید که مطالباتی از نوع رفراندوم، نافرمانی مدنی، دمکراسی نوع ترامپ و
اردوغان، تغییر قانون اساسی و دیگر شعارهای جنبش راست دست بالا دارند و سرها به
طرف این گرایش میچرخید، آن دوره گذشته و اکنون آن جنبش راستی که طرفدار دمکراسی
ترامپ و بوش در آن جامعه باشد، از نفس افتاده است.
اما
دو نکته مهم بینالمللی و تاریخی را لازم است که توضیح بدهم. واضح است که تودههای
مردم جانشان از دست جمهوری اسلامی به لبشان رسیده. میروند که این رژیم نکبت را
سرنگون کنند. اگر فعالین چپ ابتکار رهبری این اعتراضات را به موقع به دست نگیرند،
اینکه در بحبوحه این اعتراضات، اتاق فکر جنبش راست یک رهبری دلخواه خود برای
سرنگونی جمهوری اسلامی بتراشد، کم نیست. جنبش ناسیونالیستی طرفدار ارتجاع در غرب،
مثل ترامپ و بوش و اوباما، میتواند همین ارتجاع را بعنوان پشتوانه بینالمللی خود
به جامعه معرفی کند و بعنوان کسانی که میتوانند حکومت کنند و در سطح بینالمللی
پشتوانهای دارند، در چشم جامعهای که چهل سال است به شدیدترین وجهی سرکوب میشود
و تباه شده است، معتبر جلوه شوند. این نقطه قوت جنبش ناسیونالیستی پرو آمریکائی
است.
منتها
این جنبشی است که انقلابی بر علیه آن صورت گرفته و هنوز در ذهنت تودههای مردم
بعنوان حکومت و سیستمی که باید با یک انقلاب از شر آن خلاص میشد و تا خلاصی از شر
آن هزاران نفر را به گلوله بست، نگریسته میشود. و این هم چشم اسفندیار آن است.
یکی از نقاط ضعف اتکاء به ترامپ و بوش
یک
نقطه ضعف جنبش پرو آمریکائی پشتیبانی سیستم غرب از قومپرستان است. هر از چند گاهی
شاهد دور هم جمع کردن یکسری از افرادی در کاخ سفید هستیم که میخواهند آنها را
بعنوان نمایندگان اقوام در ایران به خورد جامعه بدهند. جامعه از قومپرستی دل خوشی
ندارد. اینها میتوانند و همچنانکه در جاهای دیگر هم نشان دادهاند، نسلکشی از
اقوام همسایه به راه بیاندازند. نسل کشی در رواندا، جنگ آذری ارمنی در مرزهای
ایران، نسل کشیهای بالکان و غیره را به یاد دارند و حاضر نیستند به راحتی تن به
سیستم و آلترناتیوی بدهند که درد و آلام جامعه را تداوم ببخشد.
درباره جنبش کمونیستی
نقطه
ضعف جنبش کمونیستی هم تجربه شکست خورده شوروی، چین و تمام آن بلوکی است که زمانی
به نام کمونیسم در جهان حکومت میکرده و یا هنوز در حکومتند؛ و هنوز در ذهنیت بعضیها
بعنوان اینکه همه کمونیستها همینها هستند تلقی شوند. این نوع کمونیسم هنوز قطبنمای
بعضی از احزاب و فرقههایی است که بعضا در فضای سیاسی ایران فعال هم هستند. اینها
فرقههای ایدئولوژیک و مذهبیگونهای هستند که برای سالها کمونیسم را اینگونه
معرفی و نمایندگی کردهاند. یک نقطه ضعف کمونیسم در ایران میتواند این باشد که
تودههای معترض و انتخاب کننده کمونیسم را با اینها بشناسند.
منتها
نقطه قوت جنبش کمونیستی، علاوه بر آنچه که بالاتر به آن اشاره شد، موقعیت بین
المللی سوسیالیسم هم هست. در پنج شش سال گذشته، سوسیالیسم در اروپا – و کلا در غرب
– محبوبیت زیادی پیدا کرده است. روآوری به احزاب چپ و کمونیست بسیار چشمگیر بوده
است. مارکس و مارکسخوانی هر ساله بعنوان گرایشی قوی در بین جوانان گزارش میشود.
بخصوص از آنجا که احزاب چپ با همان عنوان "کمونیست" و "مارکسیست"
توجه تودههای بسیاری را بخود جلب کرده و در نظرسنجیها، بخصوص در بین جوانان،
سوسیالیسم را بر کاپیتالیسم و "دمکراسی" ترجیح میدهند. آنچه که در این
مدت معلوم شد، ورشکستگی "نظم نوین و خونین دمکراسی" بوده است.
اما
هیچکدام از نقطه ضعف و نقطه قوتهای جنبشهای یادشده راه را بر جنبشی هموار و بر
جنبش دیگری نمیبندد. قدرتگیری کمونیسم در ایران مستلزم جلو آمدن فعالین سیاسی
کمونیست در رهبری اعتراضات و انقلابی است که در پیش است.
۳
اوت ۲۰۲۰
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر