وقتی که از دوستان پرسیدم رمانی معرفی کنند، رمانهای خوب و
زیادی معرفی کردند. سیاوش آذری رمان کوتاه "پالتو" (یا عبا، یا شنل) (The Overcoat, The Cloak) از نیکلای گوگول را معرفی کرد. دیشب چند خطی از آن را خواندم و دیگر
نتوانستم زمینش بگذارم. کتاب فوق در انگلیسی با هر دو تیتر بالا ترجمه شده اند.
بعد از استاتوس معرفی یک رمان، استاتوس دیگری هم درباره "تفاوت
فاحش بین قیمت دو جنس همنوع" را هم گذاشتم که باز بحثهایی شد که فکر آدم را
قلقلک می کردند. در همین استاتوس بر سر اینکه این آدم نیست که خودبخود در جامعه
سرمایه داری ارزش دارد، بلکه اشیائی که او قادر است خود را با آنها به دیگران معرفی
کند ارزش اجتماعی بر انسان می گذارند. بقول مارکس ژنرال بدون سردوشی هم یک انسان
برابر با بقیه است؛ این سردوشی های او هستند که او را در چشم جامعه ژنرال و یک فرد
متشخص و غیره می کند.
رمان "پالتو" داستانی است که دقیقا همین را می گوید.
نمی خواهم چیز بیشتری از این بگویم؛ اما به همه علاقمندان ادبیات توصیه میکنم که
این رمان بسیار کوتاه را که گفته میشود یکی از بهترین کارهای ادبی روسیه تزاری
است، بخوانند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر