کارگران میتوانند اعتصاباتی برای بهبود زندگی خودشان را در دستور بگذارند بدون اینکه لزوما سقوط رژیمهایی را در دستور کار بگذارند. کارگر وقتی که وارد اعتصابی میشود، فاکتورهای زیادی را بالا پائین میکند که تا چه مدت اعتصابش را ادامه بدهد و چه مطالباتی را مطرح کند. اکثر اعتصابات کارگری اعتصاباتی هستند که بقول معروف اعتصابات صنفی هستند. کارگران مطالباتی را مطرح میکنند که با وزنه ای که در تولید دارند، کارفرما را سر میز مذاکره میکشند و با گرفتن حقشان، کل جامعه منتفع میشود. سقوط رژیمها معمولا در ادامه اعتراضات خیابانی اتفاق میافتند. منتها وقتی که اعتصابات کارگری با اعتراضات خیابانی همراه شوند، وزن گفتمانهای کارگری سنگین تر میشود و اعتراضات رنگ و روی سرخ و برابری طلبانه تری به خود میگیرند. در مورد اعتصابات کارگران نفت هم، جز اعتصاب کارگران نفت ایران در سال ۱۳۵۷، به کمتر مواردی برمیخوریم که اعتصاب کارگران نفت باعث سرنگونی و سقوط رژیمی شده باشند. دلایلش هم زیاد هستند که میتوان به دو مورد مهم اینکه رژیمها بخاطر حساسیتی که نفت در اقتصاد دارد، هم آن را خیلی امنیتی میکنند و هم اینکه سعی میکنند کارگران نفت را نسبت به کارگران دیگر و دیگر بخشهای جامعه راضی نگه دارند، اشاره کرد.
همچنانکه در
ایران ۱۳۵۷ اتفاق افتاد، در ایران ۱۴۰۰ هم اعتراض کارگران نفت میتواند مستقیما به
سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی منجر بشود. و این امر هم ربط مستقیمی دارد به اتکای
رژیمهای پهلوی و جمهوری اسلامی به درآمدهای نفتی که اقتصاددانان و سیاستمداران
دلسوز جمهوری اسلامی دائم گوشزد میکنند که این مسئله دیر و یا زود برای جمهوری
اسلامی مشکل ایجاد خواهد کرد.
در نوشته
"اعتصاب کارگران نفت در دو فاز" به اختصار به ویژهگیهای اعتصاب
کارگران نفت در سال ۱۳۵۷ اشاره کردم. اعتراض این دوره، ۱۴۰۰، کارگران نفت از جهات
متعددی مهم هستند و از آنجا که اعتصاب تاریخی کارگران نفت در ۱۳۵۷ کار رژیم پهلوی
را یکسره کرد، چشمها و امیدها بار دیگر به طرف کارگران در این رشته از تولید
دوخته شده.
چرا اعتصاب کارگر نفت ۱۴۰۰ میتواند به سرنگونی رژیم اسلامی کشیده شود؟
ناف اقتصاد رژیم
جمهوری اسلامی مستقیم و بلاواسطه به تولید و صدور نفت بسته است. سیاستمداران و
اقتصاددانان دلسوز رژیم، اکنون که دیگر کاملا از نای افتاده است، سوگوارند که
کاربدستان این رژیم هیچوقت نه به حرف کاردانان اقتصادیاش گوش داده و نه هم فکری
به حال اقتصاد وابسته به نفتش کردند. آیا جمهوری اسلامی میتوانست از اتکاء به نفت
به اقتصادی مستقل از نفت شیفت کند، سئوالی است که این دلسوزان یا به آن بی توجه
اند و یا هم به درستی از آن سر در نمیآورند. من که فکر میکنم رژیمی که رسالتش
زدن انقلاب بود، هیچوقت نتوانست به اقتصاد داغانش سر و سامانی بدهد. و این فقط نفت
بوده که دم دست ترین درآمدش، هم برای تأمین ابزار آلات بلافصل سرکوب و هم برای
بقاء سیاسیش بوده است.
اما کارگر نفت،
که رژیم اسلامی به خیال خودش آنرا از بقیه کارگران جدا کرده و سعی کرده نسبتا مرفه
نگه بدارد، به دو دلیل عمده با رژیم اسلامی در میافتد. یکی روبنای سیاسی رژیم
اسلامی است و دیگری چپاولی بود که نمیتوانست دستمزد و رفاه کارگر نفت را هم هدف
قرار ندهد.
کارگر نفت و روبنای سیاسی رژیم اسلامی
رژیم اسلامی
زندگی کردن در ایران را به یک جهنم تبدیل کرده است. هر آنچه که بوئی از انسانیت
امروز برده است، از جامعه ایران دریغ میشود. در پیش پا افتادهترین گوشههای
زندگی انسانها دخالت میکنند؛ چه خوردهای؟ چه پوشیدهای؟ با چه کسی حرف زدهای؟ با
چه کسی خوابیدهای؟ چه خواندهای؟ چقدر ریش گذاشتهای؟ با کدام پا به مستراح وارد شدهای؟
باور مذهبیات چیست؟ و خلاصه سعی کرده اند انسان قرن ۲۱ را صدها قرن عقب ببرند.
هیچ انسانی که تلویزیون تماشا کرده، با اینترنت آشناست و دو کلاس سواد خواندن و
نوشتن داشته باشد، با هر درجه رفاه اقتصادی هم که داشته باشد، نمیتواند با
اینگونه موش دوانیهای اسلامی کنار بیاید. این روبنای سیاسی، حتی روبنای سیاسی
دوران فئودالیته هم نیست، روبنای سیاسی دوران بردهداری است. کارگر نفت، حتی اگر
به فرض درآمدش نسبت به بقیه کارگران ۱۰ برابر هم باشد، بالاخره میخواهد دخترش را
بدون روسری ببیند. نمیخواهد در مدرسه کودکش را با آموزش خردجال آموزش بدهند. میخواهد
مثل آدم دست همسر و دوست دخترش را بگیرد و در خیابان و پارک با لباس دلبخواه خود
قدم بزنند. نمیخواهد وقتی که تلویزیون را روشن میکند، قیافه و لباس آزار دهنده
آخوند را ببیند.
چپاول در صنعت نفت
اکنون اعتصابی که
در میان کارگران پیمانی – پروژهای در جریان است، اعتراضی است به چپاولی که به جان
کارگر در صنعت نفت هم رسیده است. باندها و گانگسترهای این رژیم که مثل دزدان
دریائی بر هر چیزی در این مملکت چنگ انداختهاند، به دستمزد چندرغاز کارگر هم رحم
نمیکنند. رژیم اسلامی به خیال خود کارگران نفت را با شقه شقه کردن و تحت عناوین کارگر
رسمی، پیمانی پروژهای، پیمانی ارکان ثالث، پیمانی قرارداد معین، حجمی، روزمزد و
انواع دیگر از این نوع جدا کردنها، کارگران را به اندازه کافی پراکنده کرده اند
که دست به اعتراض متحدانه نزنند و خودشان با خیال راحت چپاول کنند. اما همین شقه
شقه کردن همراه بود با چپاولی مضاعف. دستمزدی را که قرار بود به کارگر بدهند، خودیهایی
را این وسط به نام پیمانکار گذاشتهاند که بخشی از دستمزد کارگر را به یغما ببرند.
اعتراض به این چپاول اکنون که داغ شده، کل جامعه را به وجد آورده است. کارگران که
یکی از مطالبات اصلیشان حذف پیمانکاران و دلالان است، مستقیما سیاستهای اقتصادی
رژیم را، که چپاول است و چپاول، هدف قرار دادهاند.
اما اعتراض به
وجود پیمانکاران و تبعیض در پرداخت دستمزد در جغرافیایی اتفاق میافتند که مردم
دنبال فرصتی هستند تا این رژیم که بانی و باعث همه بدبختیهای این ۴ دههشان است، را
سرنگون کنند. اعتصاب کارگری در جغرافیایی اتفاق میافتد که هر گام برداشتنی در این
جامعه سیاسی است و برای رژیم هزینه سنگینی در بر دارد. اعتراض کارگر، هر کارگری، چه
رسد به اعتراض کارگر نفت، میتواند حکم بنزینی باشد بر آتشی که در حال گر گرفتن
است.
۲۳ ژوئیه ۲۰۲۱
کارگر کمونیست
۶۸۵
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر