۱۳۹۶ بهمن ۱۱, چهارشنبه

صدای رسای جنبش كارگری از درون سیاهچال‌های رژیم

از اتفاقات مهم جنبش كارگری در هفته گذشته، دو نامه از دو فعال جنبش كارگری دربند، بهنام ابراهیم زاده به احمد شهید، گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد برای ایران و رضا شهابی به صادق لاریجانی، رییس قوه قضاییه جمهوری اسلامی بود. در بخشی از نامه بهنام ابراهیم زاده آمده است: «من در حال حاضر به جرم آشکار کردن بی عدالتی‌ها و دفاع از کودکان و کارگران به حبس ناعادلانه ای محکوم شده ام.» «دولت ایران در تمام مدت حیات خود زیر پوشش یک حکومت دینی تمام حقوق شهروندی را به نفع خود مصادره کرده است.» رضا شهابی هم در نامه خود از جمله آورده است: «در اینجا به دلیل تغذیه ناسالم و نبود مواد غذایی کافی و کیفیت بسیار بد غذا و ازدحام جمعیت و در نتیجه مشکلات استراحت و خواب نه تنها بیماری و آثار عمل جراحی در من رو به بهبودی نگذاشته بلکه بیم آن می رود که بر اثر بی توجهی مقامات مسئول هرچه پزشکان رشته اند پنبه شود.» «این چه عدالتی است که در آن راهزنان و گردنکشان و ویژه خواران دیروز و امروز از همه امکانات بهره منداند اما اقلیتی نجیب صرفا به خاطر دفاع از حقوق مشروع قانونی و آزادی و آزادی خواهی و برابری طلبی از همه چیز محرومند.» «دفاع بنده از حقوق عده ای کارگر مظلوم و زحمتکش و مورد تهدید واقع شده در شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، کدام قسمت امنیت ملی را به خطر انداخته است؟ مگر نه این است که همین صدا و سیما هر روز تصاویر میلیون ها کارگر و شهروند اعتصابی و اعتراضی اروپا را با افتخار نشان داده، از آنها تجلیل می کند، آیا آنها با ما تفاوت دارند؟ چه شده است که همان عمل در یک نقطه ای این ارض جرم و در نقطه ای دیگر افتخار محسوب می شود؟» یكی دو هفته قبل هم، یكی دیگر از فعالین كارگری عضو كمیته هماهنگی، پدرام نصراللهی در راه زندان پیغامی به هم طبقه ای های خود فرستاد كه زندان و سركوب جمهوری اسلامی نمی تواند جواب مطالبات كارگران را بدهد! رسول بداغی، افشین اسانلو و شاهرخ زمانی هم، با تعدادی از زندانیان سیاسی دیگر در اعتراض به زیر شكنجه كشتن ستار بهشتی نامه ای نوشتند و در بخشی از آن گفته اند كه: «این جنایتها ماهیت واقعی رژیم را برملا میکند. این رژیم طی ٣٤ سال گذشته بقدری شکنجه و اعدام کرده است که این چنین اقداماتی برایش بصورت عادت در آمده است.»

نامه های این عزیزان كه در مخوفترین شرایط نوشته شده است، دل هر انسان منصفی را به درد می آورد. جمهوری اسلامی اینها را دستگیر كرده بود كه صدای كارگران را خفه كند. دستگیر كرده بود كه كس دیگری به خود جرأت ندهد به فكر سازماندهی كارگران بشود؛ اما اعتراضات همین ها از دل سیاهچال‌های رژیم اسلامی، موجب دردسری بزرگ برای رژیم شده است. جمهوری اسلامی با هیچ نوع «جرم تراشی» و یا پاپوشی نمی تواند فشار جنایتکارانه خود بر این فعالین را توجیه كند.

اما این جامعه ای را كه به فقر و تباهی كشیده اند، نمی شود با سركوب فعالین كارگری خاموش كرد. نمی شود با سركوب جواب مطالبات مردم را داد. اگر می شد جامعه را با دستگیری تعدادی از فعالین اجتماعی مرعوب كرد، اعدام و قتل و جنایات سازمان یافته دهه ٦٠ می بایست امنیت ابدی رژیم را تأمین می كرد! جمهوری اسلامی در واقع فقط بر تنفر مردم از خود می افزاید. بر جرائم خود می افزاید. رضا شهابی بخوبی در نامه اش گفته است: «اگر … اتفاق و حادثه ای برای من و کسان دیگری چون من در زندان روی دهد، مسئولیت آن با قویه قضائیه و سازمان زندان ها و البته در راس آن مسئولین بلند پایه کشور خواهد بود.»

درست است كه این رژیم جنایتكار «بقدری كشته است كه به كشتن عادت دارد.» اما ما به این وضعیت عادت نكرده و نمی كنیم. هر كدام از رهبران کارگری را زندانی كنند، داغمان تازه می شود. به یاد اجحافات بی حد و حساب و به یاد عزیزانی كه در این ٣٤ سال اعدام كرده اند می افتیم؛ و مصمم می شویم كه از تلاش هر روز برای سرنگونی این دستگاه جنایت، غفلت نكنیم. رضا شهابی و بهنام ابراهیم زاده ها صدای اعتراض كارگران هستند و هیچ زندان و زندانبانی توان خاموشی این صدا را ندارد.

٣ دسامبر ٢٠١٢


كارگر كمونیست ٢٣٨

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر