۱۳۹۶ بهمن ۱۱, چهارشنبه

صدای رسای جنبش كارگری از درون سیاهچال‌های رژیم

از اتفاقات مهم جنبش كارگری در هفته گذشته، دو نامه از دو فعال جنبش كارگری دربند، بهنام ابراهیم زاده به احمد شهید، گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد برای ایران و رضا شهابی به صادق لاریجانی، رییس قوه قضاییه جمهوری اسلامی بود. در بخشی از نامه بهنام ابراهیم زاده آمده است: «من در حال حاضر به جرم آشکار کردن بی عدالتی‌ها و دفاع از کودکان و کارگران به حبس ناعادلانه ای محکوم شده ام.» «دولت ایران در تمام مدت حیات خود زیر پوشش یک حکومت دینی تمام حقوق شهروندی را به نفع خود مصادره کرده است.» رضا شهابی هم در نامه خود از جمله آورده است: «در اینجا به دلیل تغذیه ناسالم و نبود مواد غذایی کافی و کیفیت بسیار بد غذا و ازدحام جمعیت و در نتیجه مشکلات استراحت و خواب نه تنها بیماری و آثار عمل جراحی در من رو به بهبودی نگذاشته بلکه بیم آن می رود که بر اثر بی توجهی مقامات مسئول هرچه پزشکان رشته اند پنبه شود.» «این چه عدالتی است که در آن راهزنان و گردنکشان و ویژه خواران دیروز و امروز از همه امکانات بهره منداند اما اقلیتی نجیب صرفا به خاطر دفاع از حقوق مشروع قانونی و آزادی و آزادی خواهی و برابری طلبی از همه چیز محرومند.» «دفاع بنده از حقوق عده ای کارگر مظلوم و زحمتکش و مورد تهدید واقع شده در شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، کدام قسمت امنیت ملی را به خطر انداخته است؟ مگر نه این است که همین صدا و سیما هر روز تصاویر میلیون ها کارگر و شهروند اعتصابی و اعتراضی اروپا را با افتخار نشان داده، از آنها تجلیل می کند، آیا آنها با ما تفاوت دارند؟ چه شده است که همان عمل در یک نقطه ای این ارض جرم و در نقطه ای دیگر افتخار محسوب می شود؟» یكی دو هفته قبل هم، یكی دیگر از فعالین كارگری عضو كمیته هماهنگی، پدرام نصراللهی در راه زندان پیغامی به هم طبقه ای های خود فرستاد كه زندان و سركوب جمهوری اسلامی نمی تواند جواب مطالبات كارگران را بدهد! رسول بداغی، افشین اسانلو و شاهرخ زمانی هم، با تعدادی از زندانیان سیاسی دیگر در اعتراض به زیر شكنجه كشتن ستار بهشتی نامه ای نوشتند و در بخشی از آن گفته اند كه: «این جنایتها ماهیت واقعی رژیم را برملا میکند. این رژیم طی ٣٤ سال گذشته بقدری شکنجه و اعدام کرده است که این چنین اقداماتی برایش بصورت عادت در آمده است.»

نامه های این عزیزان كه در مخوفترین شرایط نوشته شده است، دل هر انسان منصفی را به درد می آورد. جمهوری اسلامی اینها را دستگیر كرده بود كه صدای كارگران را خفه كند. دستگیر كرده بود كه كس دیگری به خود جرأت ندهد به فكر سازماندهی كارگران بشود؛ اما اعتراضات همین ها از دل سیاهچال‌های رژیم اسلامی، موجب دردسری بزرگ برای رژیم شده است. جمهوری اسلامی با هیچ نوع «جرم تراشی» و یا پاپوشی نمی تواند فشار جنایتکارانه خود بر این فعالین را توجیه كند.

اما این جامعه ای را كه به فقر و تباهی كشیده اند، نمی شود با سركوب فعالین كارگری خاموش كرد. نمی شود با سركوب جواب مطالبات مردم را داد. اگر می شد جامعه را با دستگیری تعدادی از فعالین اجتماعی مرعوب كرد، اعدام و قتل و جنایات سازمان یافته دهه ٦٠ می بایست امنیت ابدی رژیم را تأمین می كرد! جمهوری اسلامی در واقع فقط بر تنفر مردم از خود می افزاید. بر جرائم خود می افزاید. رضا شهابی بخوبی در نامه اش گفته است: «اگر … اتفاق و حادثه ای برای من و کسان دیگری چون من در زندان روی دهد، مسئولیت آن با قویه قضائیه و سازمان زندان ها و البته در راس آن مسئولین بلند پایه کشور خواهد بود.»

درست است كه این رژیم جنایتكار «بقدری كشته است كه به كشتن عادت دارد.» اما ما به این وضعیت عادت نكرده و نمی كنیم. هر كدام از رهبران کارگری را زندانی كنند، داغمان تازه می شود. به یاد اجحافات بی حد و حساب و به یاد عزیزانی كه در این ٣٤ سال اعدام كرده اند می افتیم؛ و مصمم می شویم كه از تلاش هر روز برای سرنگونی این دستگاه جنایت، غفلت نكنیم. رضا شهابی و بهنام ابراهیم زاده ها صدای اعتراض كارگران هستند و هیچ زندان و زندانبانی توان خاموشی این صدا را ندارد.

٣ دسامبر ٢٠١٢


كارگر كمونیست ٢٣٨

۱۳۹۶ بهمن ۱۰, سه‌شنبه

«کلمه کارگری» ارگان جدید «کارگری» جمهوری اسلامی

سایت «كلمه»، سایت میرحسین موسوی و «جنبش سبز» یك تك برگی كارگری به نام «كلمه كارگری» منتشر می كند. اولین شماره این تك برگی روز ٢٣ آبان ٩١ منتشر شده است.  سایت «كلمه» در معرفی این تك برگی مقدمه ای دارد تحت عنوان «کلمه کارگری؛ نشریه‌ای برای مستضعفان، این مطمئن‌ترین پایگاه اصلاح‌گری». در بخش «چكیده» مطلب آمده است: «این نشریه، به واقع رسانه‌ای برای مستضعفان است؛ همان قشری که میرحسین آنها را مطمئن‌ترین پایگاه برای ارزش‌های برآمده از انقلاب اسلامی و آماده‌ترین قشر برای اصلاحگری می داند.» در این جمله یك واقعیت و یك دروغ بیان شده است. واقعیتی غیرقابل انكار، پشت بی شرمانه ترین دروغ! به این كمی پایین تر می پردازم. در ادامه این مقدمه همچنین آمده است كه بنابه توصیه های میرحسین موسوی اینها در نظر داشته اند یك نشریه تك برگی برای كارگران با ادبیات «جنبش سبز» منتشر كنند. «جنبش سبز» هم كه نامی برای اعتراض این جماعت به جناح و باندهای دیگر در قدرت است، این چنین تعریف شده است: «آرمان جنبش سبز، بازگشت به شعارها و اهداف متعالی انقلاب و بازگشت به قانون اساسی است». این در ظاهر و در واقع چیزی است كه انتشار «كلمه كارگری» را ضروری کرده است.

یك واقعیت و یك دروغ
«جنبش سبز»یها می گویند كه كارگران ـ كه در «ادبیات جنبش سبز» به آنها می گویند مستضعف ـ مطمئن ترین پایگاه برای ارزش‌های جمهوری اسلامی و آماده ترین قشر برای اصلاحگری اند. دروغ بی شرمانه نهفته در این گفته این است كه اتفاقا جمهوری اسلامی ـ و از بخت بد این سبزاللهی ها، سردسته چماقداران در دهه قتل عام كارگران و رهبرانشان كه همین میرحسین موسوی بود ـ اولین حمله به انقلاب را با حمله به سطح معیشت و سركوب همین «مستضعفان» شروع كرد و انقلاب را با به عقب راندن آنها، به عقب راند و شكست داد! (سركوب تشكل‌های كارگری و فشار برای اضافه كردن كلمه «اسلامی» به بسیاری از شوراها، شاید اولین و مهمترین حمله به انقلاب باشد!) آرمان تمامی رهبران جمهوری اسلامی و از جمله سردمداران كنونی سایت «كلمه»، ایجاد حكومتهای اسلامی در دیگر كشورهای به اصطلاح اسلامی، فتح قدس و كربلا، «جنگ، جنگ، تا پیروزی»، حجاب، سنگسار و دیگر دنائتهای اسلامی بوده و هست. آرمان و تلاش سیاسی كارگران و شوراهای كارگری، رفاه، كنترل محیط كار، آزادی و برابری، نان، كار، مسكن، پس زدن دیكتاتوری، برچیدن دم و دستگاه شكنجه و زندان، غیره و غیره بوده است. جمهوری اسلامی از همان اولین روز سر كار آمدن، كسانی را مأمور كرد كه كارگران را با حیله و اگر نشد با زور چماقداران «سیاه جامگان» و لمپن‌های حزب جمهوری اسلامی، به خانه بفرستد. تاریخ، اینها را از یاد نبرده است.
اما در آن جمله نقل قول شده از «كلمه» یك واقعیتی كه سردمداران «كلمه» را به وحشت انداخته، نیز آمده است. می گوید كه كارگران آماده‌ترین قشر برای اصلاحگری اند. به زبان آدمیزاد، «كارگران بیشترین نفرت را از جمهوری اسلامی دارند». كارگران قشری هستند كه بیشتر از همه در این مملكت می خواهند این جامعه را اصلاح كنند. این وضعیت را زیر و رو كنند. «جنبش سبز»یها اما زبانشان نمی چرخد كه این را با همان صراحتی كه ملاحسنی و مصباح یزدی هم به آن اعتراف می كنند، بر زبان برانند!

آرمان كارگران، آرمان «جنبش سبز»یها
سایت «كلمه» می‌نویسد: «آرمان جنبش سبز، بازگشت به شعارها و اهداف متعالی انقلاب و بازگشت به قانون اساسی است.» این یك واقعیت است كه هیچكس، نه ما در اپوزیسیون و نه «جنبش سبز»یهای اپوزیسیون پرورژیم، آن را انكار نكرده و هر جا هم لازم بوده بیان كرده ایم كه میرحسین موسوی و كروبی و دیگر سردمداران سایت «كلمه» پاره تن جمهوری اسلامی هستند و هم و غمشان وضعیتی است كه رژیمشان در آن گیر كرده است. قانون اساسی جمهوری اسلامی، قانون اسلامی و سركوب و سلب ابتدائی ترین آزادیهاست. آرمان كارگران، به شهادت سه دهه و نیم اسناد زنده از جنبش كارگری، آزادی، برابری و رفاه بوده است. قوانین جمهوری اسلامی قوانین هموار كردن عدم پرداخت دستمزدها، سركوب تشكل‌های مستقل كارگری، جنگ و ویرانی، ترور، شكنجه، سنگسار و اعدام است. تلاش هر روزه كارگران عقب راندن این رژیم و قوانین قرون وسطائی آن بوده است.

توجه «كلمه» به كارگران، حیات اقتصادی و اجتماعی
مقاله سایت «كلمه» می نویسد: «توجه به کارگران، چیزی فراتر از توجه به یک قشر است. … وقتی از کارگران صحبت می کنیم و به آنها اهمیت می دهیم و نگران حال و روز آنها هستیم و از دغدغه های آنها می گوییم، در واقع از حیات اقتصادی و اجتماعی این جامعه سخن می گوییم که زیر چکمه های استبداد نظامی و فساد فراگیر سیاسی و اقتصادی در حال از بین رفتن است.» بحث اینكه اقتصاد و جامعه در كجای سیاستهای سران سایت «كلمه» جای می گیرد را باید جداگانه مورد تحلیل قرار داد. اینجا حتی من این را هم به بحث نمی گذارم كه از نظر اینها كارگر فقط «عامل تولید» است! این بحثها از سر سران رژیم اسلامی كه نزدیك به سه دهه سازمانده اصلی قتل و ترور و خانه خرابی در آن مملكت بوده اند، بیش از حد لوكس است!
اما اینكه اینها امروز می خواهند در چشم ناظران سیاسی بعنوان آلترناتیو احمدی نژاد و مصباح یزدی ظاهر شوند، در این واقعیت تغییری ایجاد نمی كند كه از نظر خمینی، رهبر روحانی و پدرخوانده سردمداران سایت «كلمه»، «اقتصاد مال خر است».


٩ دسامبر ٢٠١٢

عدم پرداخت دستمزدها، مساله اصلی کارگران در چین

سایت «بولتن كارگری چین» روز ٥ دسامبر گزارشی از جنیفر چنگ (Jennifer Cheung) در رابطه با وضعیت اعتراضات كارگری در این كشور در ماه نوامبر منتشر كرده است. در این گزارش آمده است كه علیرغم نشانه هایی از رو به بهبودی گرائیدن اقتصاد در چین، بخش وسیعی از اعتراضات كارگری به عدم پرداخت دستمزدها و غرامت بخاطر انتقال كارخانجات به مراكز دیگر بوده است. «بولتن كارگری چین» از ١١٨ اعتراض و اعتصاب كارگری در ماه نوامبر در چین باخبر شده است. این گزارش همچنین می نویسد كه تقاضا از طرف بخش تولیدی خصوصی برای استخدام كارگران برای ششمین ماه متوالی، در حال كاهش بوده است.
عمده اعتراضات به عدم پرداخت دستمزدها، در بخش ساختمان سازی بوده كه كارگران تلاش كردند قبل از پایان سال، دستمزدهای پرداخت نشده خود را دریافت كنند. ایالت گوانگدانگ شاهد برپایی ٢٠ اعتصاب کارگری بوده است. بعد از گوانگدانگ، دو ایالت سنژان و هیوبی هر كدام شاهد ٨ اعتراض به عدم پرداخت دستمزدها بودند. همچنین تعدادی از اعتراضات فوق به دنبال اعلام ورشكستگی كارخانجات صورت گرفته است؛ كه این شامل یك كارخانه تولید وسایل الكترونیكی و یك كارخانه نساجی در ایالت دانگوان می شد. در ایالت جیانگسو در ٢٠ نوامبر، حدود ٤٠ تن از اعضای گارد محافظ یك مجتمع مسكونی بخاطر عدم دریافت دستمزدهای خود، دست به اعتراض زدند. سایت CLB خبر دوازده اعتراض كه به دنبال بازسازی و یا جابجائی كارخانجات صورت گرفتند را نیز در ماه نوامبر دریافت كرده است. در روزهای پایانی نوامبر، حدود ٣٠٠٠ تن از كارگران شركت آمریكائی Transpower Electric Products در سنژان، برای مطالبه غرامت به دنبال ادغام این شركت، دست به اعتراض زدند. در شركت ژاپنی Chi Chi Bu در سنژان، نزدیك به ١٠٠٠ تن از كارگران برای دو روز متوالی برای خواست غرامت قبل از جابجائی كارخانه، دست به اعتصاب زدند. گزارشات رسیده حكایت از این دارند كه نمایندگان كارگران شروع به مذاكره با مدیریت كردند اما سایت CLB از نتیجه این مذاكره اطلاعی دریافت نكرده بود.
جنیفر چنگ نتیجه می گیرد كه با توجه به وضعیت فعلی اقتصادی، غیرمنتظره نیست كه ما در ماه نوامبر شاهد اعتراض و اعتصابی برای افزایش دستمزدها نبودیم.
گزارش مزبور در ادامه می نویسد كه اعتراضات فوق همچنان توجه مقامات محلی و پلیس را به خود جلب كرده است. «بولتن خبری چین» از ٣ مورد مذاكره بین كارگران و مدیریت در منطقه گوانگدونگ مطلع بوده اما از نتیجه این مذاكرات خبری به آن نرسیده است. این خبر همچنین می افزاید كه خبری از دستگیری كارگران و یا عمل متقابل مدیریت در این ماه در میان نبوده است؛ اما همچنان اخراج و دستگیری نمایندگان كارگران اصلی ترین تهدید برای دست زدن به اقدامات جمعی است. ١٦ تن از كارگران اخراجی ای كه سال گذشته بدنبال اعتراض كارگران كارخانه Ricoh در ایالت شنژان برای افزایش دستمزد دست به اعتصاب زده بودند، اواخر ماه نوامبر به دادگاه رفته و خواهان غرامت برای اخراج غیرقانونی خود شدند. دادگاه بر علیه آنها رأی داد، اما وكیل آنها خبر داد كه این كارگران در حال برنامه ریزی برای استیناف هستند.

در گزارش مزبور آمده است كه در یك مورد دیگر، در یك اعتراض یك هفته ای كه با طرح جابجائی كارخانه شروع شده بود، با فشارهای مدیریت شدت گرفت. این اعتصاب كه روز ٢٢ نوامبر در كارخانه وسایل اتومبیل سازی یازاكی در شانتو رخ داد، ابتدا فقط شامل ١٠٠ كارگر می شد كه بدنبال فشارهای مدیریت و بدنبال شایعاتی مبنی بر اینكه كارگران زن كارخانه توسط یكی از مدیران كتك كاری شده اند، كلیه ٣٠٠٠ كارگران این شركت را در بر گرفت.

کمک کنیم رفتن جمهوری اسلامی تضمین شود

اینکه توده های مردمی که در این ۴۰ سال زیر سیطره حکومت اسلامی جانشان به لبشان رسیده و تصمیم گرفته اند کار این حکومت را یکسره کنند، دیگر یک فاکت است. این را هم در اعتراض زنان به ۴۰ سال بیحقوقی محض و ۴۰ سال بردگی جنسی و آپارتاید جنسی می توان دید؛ هم در اعتراض و خشم جوانانی که برای خندیدن و شادی کردن باید با پاسداران جهل در می افتادند می توان نشان داد؛ هم در اعتراض بازنشستگانی که کل عمرشان را کار و تلاش کردند و هنگام بازنشستگی حقوقی که خود به صندوق ریخته بودند را به آنها نمی دهند می تواند مشاهده کرد؛ هم در اعتراض کارگرانی که برای گرفتن حقوق ابتدای خود باید هر روز اعتراض کنند، و در یک کلام در خشم روزافزون توده های معترض در خیابان می توان به وضوح دید. این واقعیت را همچنین در ترس و وحشت سران امروز و دیروز رژیم جهل و جنایت اسلامی از آینده حکومتشان می شود هم دید!

اما برای تسهیل سرنگونی جمهوری اسلامی و آینده ای بهتر، باید متحدانه جنگید. باید در شوراها متشکل شد و مهمتر از آن باید متحزب شد. این دیگر یک فاکت تاریخی است که بدون یک حزب انقلابی‌ای که راه نشان می‌دهد، نه تنها هیچ پیروزی ای تضمین شده نیست، بلکه حتی اگر رژیمی مثل رژیم اسلامی عقب هم بنشیند و حتی سرنگون هم بشود، دشمنان دیگری در کمین هستند که دور دیگری دمار از روزگار مردم در آورند. تجربه انقلاب ۵۷ را از یاد نبرده ایم. نتیجه انقلابات "بهار عربی" نمونه زنده و بسیار تازه این واقعیت است.
در این دوره، تنها حزبی که می تواند پیروزی را تضمین کند، فقط حزب کمونیست کارگری است. من بنوبه خود و برای خلاصی از چنگال حکومت آدمکش و خونریز جمهوری اسلامی، تمام انقلابیون منفرد و تمام فعالین جنبشهای اعتراضی را به پیوستن به این حزب فرامی خوانم. این مسئله می تواند ما را به پیروزی نزدیک کند.

۳۰ ژانویه ۲۰۱۸

۱۳۹۶ بهمن ۹, دوشنبه

در حاشیه «روز جهانی حقوق بشر»

به مناسبت بحث درباره حق «جلوگیری از بارداری»

I
امسال «مركز كانادائی قربانیان شكنجه»، یك جلسه سخنرانی برای مهوش علاسوند، مادر دو جوان اعدامی، عبدالله و محمد فتحی ترتیب داده بود. به پاس احترام به خانم علاسوند، من هم به این جلسه رفتم. وی، بعلت اینكه یكی از فرزندان اعدام شده اش در ٥ دسامبر و دیگری در ١٥ دسامبر متولد شده بودند و برای اینكه مشكل برگزاری جشن تولد برای دوستان و بستگانشان كمتر شود، روز ١٠ دسامبر برای هر دو این عزیزان از دست رفته جشن تولد برگزار می كرد، درباره این روز و خود «حقوق بشر» چیز زیادی نگفت. سخنان شیرین ایشان درباره آمار نجومی اعدام‌ها در جمهوری اسلامی، وضعیت فلاكتبار اقتصادی مردم و كارگران، جنایات هر روزه ای كه در آن مملكت توسط جمهوری اسلامی سازمان داده می شوند، جهنمی كه برای زنان ساخته شده است، چپاول بی مانندی كه راه انداخته اند، واكنش وحشیانه سران رژیم به آتش سوزی مدرسه دخترانه در پیرانشهر و بیحقوقی مطلقی كه به قریب به اتفاق انسانهای آن جامعه تحمیل شده است و غیره و غیره بود. روز بعد ازآن، ١١ دسامبر، در جمع ده ـ دوازده نفره همكارانم، كه از قضا همگی غیر ایرانی، كتابخوان، درگیر فعالیتهای اجتماعی و دنبال كننده وقایع سیاسی نیز هستند، به «١٠ دسامبر» و سخنرانی شب قبل اشاره كردم. جالب اینكه كسی در این باره چیزی نمی دانست. دلیلش را نمی دانم. اما هر چه باشد، می دانم كه در قلب كشوری كه بیشترین احترام به «حقوق بشر» می گذارد، برای در آوردن لقمه نانی برای كودكانشان، باید از ٨ صبح تا ٥ بعدازظهر یكسره بدوند.

II
چند روزی است كه از ١٠ دسامبر می گذرد. مجمع عمومی سازمان ملل متحد، روز ١٠ دسامبر ١٩٤٨ «بیانیه جهانی حقوق بشر» را تصویب كرد. به همین دلیل، این روز «روز جهانی حقوق» بشر نام گرفته است. جریانات و چهره های سیاسی زیادی در ایران خودشان را به «بیانیه حقوق بشر» می چسپانند. از دست اندركاران حكومت سلطنتی كه تاریخی پر از قتل و شكنجه و سر به نیست كردن را در پرونده خود دارند تا سازماندهندگان قتل و جنایت و سازمانهای مخوفی چون سپاه پاسداران و اطلاعات و بسیج و غیره. در مقاله «حقوق انسانی ما و «حقوق بشر» آنها» نوشتم: «بدست گرفتن پرچم «حقوق بشر» در ایران از سوی جریانات راست طرفدار امروزین «حقوق بشر» نه از سر بشردوستی شان و داوطلبانه، كه گویا اكنون هابس و لاك و روسو و وبر و دوركایم خوانده اند و متوجه اشتباهات گذشته خود و خوبی های احترام به حقوق دیگران شده اند، بلکه از سر فشار جنبش چپ است که آنها را مجبور کرده است كه با تعبیر خود و مغلطه‌ای آخوندی، آلترناتیوی ارائه بدهند.»*

بخش دیگری از كسانی كه امروز طرفدار «بیانیه حقوق بشر» شده اند، كسانی هستند كه تاریخا طرفدار استالین بوده (فدائیان خلق و حزب توده) كه با احساس گناه درباره كشتارهای صورت گرفته در دوره استالین و همچنین حقوق سلب شده ابتدائی از شهروندان كشورهای بلوك شرق، كه اینها دوره های طولانی ای آن نظامها را بعنوان جوامع سوسیالیستی و احترام به حقوق شهروندی و برابری انسانها به خورد دیگران داده بودند، به زیر پرچم حقوق بشر حضور بهم رسانده اند. اینها از نظر افق و دورنمای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی با اولی‌ها فرق چندانی ندارند!

III
در مقالات یادشده پیشین به تفصیل توضیح داده  و گفته ام كه حقوق پایمال شده ابتدائی انسانها، كه اكنون كاریكاتوری از آنها در «بیانیه حقوق بشر» سازمان ملل منعكس شده و در واقع به دول اعضای این نهاد تحمیل شده است، حقوقی هستند كه طبقه كارگر و كمونیستها اولین پرچمداران مبارزه برای به دست آوردن آنها بوده اند. به اسناد تاریخی انقلاب كبیر فرانسه مراجعه كنید. به اسناد جنبش چارتیسم در انگلستان نگاه كنید. به مبارزه كارگران روسیه و انقلاب اكتبر مراجعه كنید. به اعتراض طرفداران نظام دیكتاتوری و كتاب ریموند برك و به سند ارزشمند جوابیه تامس پین به آن كتاب تحت عنوان «حقوق انسان» مراجعه كنید. به تاریخ مبارزه مردم ایران و انقلاب سال ١٣٥٧ بر علیه «گورستان آریامهری» مراجعه كنید. می بینید كه پیشگام و پیشقراول مبارزه برای حقوق انسانها كه بعد از یكی دو قرن به مجمع دولتها تحت عنوان «سازمان ملل» تحمیل شد، كارگران و آزادیخواهان و در پیشاپیش همین صف هم، كمونیستها و سوسیالیستهای جنبش كارگری بوده اند! مردم ایران و باز هم در پیشاپیش آنها، كمونیستها و كارگران، چه در زمان محمدرضا شاه شاهان و چه در زمان حكومت جمهوری اسلامی، برای به دست آوردن حقوق اولیه انسانی خود یكدم از مبارزه برای آن آزادیها دست نكشیده اند، و صدها و هزاران نمونه دیگر. تاریخ پر است از مبارزه طرفداران راستین آزادی انسانها و شكنجه و كشت و كشتار كارگران و همان طرفداران آن آزادیها، توسط دول سردمدار ظاهرا طرفدار «بیانیه حقوق بشر» سازمان ملل!

IV
حق «جلوگیری از بارداری»
در گزارش سالانه ٢٠١٢ سازمان ملل متحد پیشنهادی آورده شده است: كه «حق جلوگیری از بارداری» بعنوان بندی از «بیانیه حقوق بشر» در آن بیانیه گنجانده شود. از نظر من واضح است كه دولتهای عضو سازمان ملل حتی اگر این حق را به رسمیت بشناسند، نمی توانند مبارزه برای به رسمیت شناخته شدن آن را به حساب خود ثبت كنند. مبارزه بر سر این حقوق، كار هر روزه كارگران بوده؛ چرا كه بدست آوردن این حقوق، اولا بیشترین سود را به خود كارگران می رساند و در ثانی به دست آوردن حقوقی است كه از آنها سلب شده است! به زیر كشیده شدن هر اجحافی، شكسته شدن هر بندی از سلسله زنجیرهایی كه بر پای كارگران و بشریت آزاده این دنیا بسته شده است، گامی است برای به دست آوردن آزادی واقعی و تمام آزادی. طبقه كارگر هر گامی را كه در این راه برمی دارد، باید به ثبت برساند و احترام به آن و اجرای كامل آن را به بورژوازی و دولت او تحمیل كند. درست به این دلیل است كه گرچه «بیانیه حقوق بشر» كاریكاتوری است از مطالبه حقوق اولیه و ابتدائی و غیرقابل تفكیك انسانها، اما اضافه كردن بندی مثل «حق زنان برای برخورداری از جلوگیری از باردار شدن» به «بیانیه حقوق بشر» گامی به پیش است. مانیفست كمونیست جائی می گوید: «كمونیستها برای اهداف فوری، برای به اجرا گذاشته شدن منافع آنی طبقه كارگر مبارزه می كنند. اما در عین حال و در جریان جنبش كنونی، مدافع آینده این جنبش نیز هستند.»

اما تا جائی كه به پذیرش حقوقی چون آزادی بیان، آزادی تشكل، مصون بودن از تبعیض و راسیسم، امن بودن، لغو شكنجه، حقوق پناهندگی و مهاجرت و یكسری حقوق دیگری كه كاریكاتوری از آنها در «بیانیه حقوق بشر» آمده اند، باید دولتها و سازمان ملل، بعنوان نهادهایی كه این حقوق را پذیرفته اند و ملزم به رعایت آنها هستند را دائم زیر فشار قرار داد و نقض آنها را به خودشان و جامعه یادآوری كرد. باید جامعه و در پیشاپیش آن كمونیستها كاری بكنند كه وقتی دولتی این ضوابطی را كه خود به پای آن امضا گذاشته اند، زیر پا گذاشتند، برایشان گران تمام شود. همه این كارها شامل همان نقل قولی كه از مانیفست كمونیست نقل شد می شود. این حقوق و آزادیها، مطالبات فوری و آنی طبقه كارگر هستند و ما باید از آنها بعنوان حقوقی كه ما برایشان مبارزه كرده و بورژوازی و دولت آن را به پذیرش آنها وادار كرده ایم، دفاع كنیم و در عین حال دائم برای تمام و كمال حقوق انسانی خود مبارزه كنیم.

V
روزانه صدها نفر بر اثر گرسنگی و سوتغذیه جانشان را از دست می دهند. مهوش علاسوند در سخنرانی اش به اعدام ٥٢ نفر در هند با جعمیت بالغ بر یك میلیارد نفر از زمان به دست آوردن استقلالش از بریتانیا در سال ١٩٤٧اشاره كرد. این تعداد را با تعداد روزانه اعدامی ها در ایران مقایسه كرد و به درست به قوانین وحشی و ضد انسانی حكومت اسلامی اشاره كرد. در همان هند اما روزانه دهها نفر، اگر نه صدها نفر، بر اثر گرسنگی مطلق جانشان را از دست می دهند و هیچ سند و بیانیه ای كه اعضای سازمان ملل متحد زیرش امضا گذاشته باشند، این  نوع اعدام را محكوم نمی كند! هزاران نفر بخاطر به دست آوردن لقمه نانی مجبورند جان دیگران را بگیرند. هر سند و بیانیه ای كه رهایی  از ترس از عدم تأمین معیشت فرد را به رسمیت نشناسد، سندی است پوچ كه آزادی واقعی را مسكوت می گذارد. آزادی ای است كه فقط به درد جامعه سرمایه داری می خورد. سیستمی كه انسان را تا حدودی از قید و بندهای جوامع برده داری و فئودالی می رهاند، اما همچنان در بند گرسنگی و بیكاری نگه می دارد.

=============

* من تاكنون در ٤ مقاله به جوانب مختلف مقوله «حقوق بشر» پرداخته ام. خواننده كنجكاو را به این مقالات رجوع می دهم: «دنیای واقعی «حقوق بشر»»، «حقوق انسانی ما و «حقوق بشر» آنها»، «جمهوری ایرانی، «جمهوری كارگری»» و «سكولاریسم، آزادی و مالكیت خصوصی». همه این مقالات در وبلاگ: http://nasser1848.blogspot.ca/ و http://archivenasser.wordpress.com/ قابل دسترسی هستند.

١٧ دسامبر ٢٠١٢


كارگر كمونیست ٢٤٠

رژیم اسلامی در مخمصه و بن بست

جمهوری اسلامی برای خلاصی از مخمصه فروپاشی اقتصادی خود به دست و پا افتاده است. سایت دولتی «مهر» از «جلسات شبانه دولت و مجلس برای ساماندهی فوری معیشت دهک‌های پایین» خبر میدهد. همه لایه ها و باند و جناحهای ریز و درشت و پیش و پشت صحنه رژیم، همچنین بر این نكته نیز همنظرند كه طرح حذف سوبسیدهای احمدی نژاد ناموفق بوده و سعی می كنند كه كاسه كوزه های درماندگی رژیم در روبرو شدن با بحرانی كه گریبانش را گرفته است، بر سر این طرح بشكنند.

سعید لیلاز، كه یكی از اقتصاددانان منتقد نحوه اجرای طرح احمدی نژاد در حذف سوبسیدها است، می گوید: «حداقل ٥٠ درصد از ظرفیت صنایع ایران بلااستفاده مانده است. تعداد زیادی از واحدهای صنعتی به خصوص واحدهای صنعتی کوچک که بنیه مالی ضعیفی دارند، در آستانه نابودی و تعطیلی قرار دارند.» (اشتباه نشود، سعید لیلاز منتقد این نیست كه چرا احمدی نژاد سوبسیدها را حذف می كند و همان نان خشك و خالی را هم از سفره میلیونها مردم فقیر در آن جامعه از آنها دریغ می كند؛ بلكه معتقد است كه یارانه‌های پرداختی باید بالكل قطع شود. می گوید: «به جای اینکه به هر نفر ٢٦ یا ٢٧ هزار تومان یارانه بدهند، ٤٥ هزار تومان دادند.») جنگ ما با سعید لیلاز همان جنگ ما با كل دم و دستگاه رژیم جنایت و فقر و جهل جمهوری اسلامی است. اینجا بیش از این به طرح ریاضت كشی مطلق ایشان اشاره نمی كنم.

اما از این دو خبر یك نكته را می خواهم نتیجه بگیرم. اینكه وضعیت معیشتی مردم فقیر در آن جامعه روز بروز بدتر می شود و رژیم هم هیچگونه راه حل عملی ای برایش ندارد. ٣٤ سال شب و روز وقت داشتند كه وضعیت معیشت «دهكهای پائین» جامعه را «سر و سامانی» بدهند كه نداند؛ حالا می خواهند با یك طرح ضربتی و آنهم در جلسات شبانه راه حلی برای این وضعیت زار بحرانی دست و پا كنند! این وضعیت حاصل یك دوره ٣٤ ساله ای است كه هیچگونه راه حلی ندارد. اتفاقا خود سعید لیلاز به بعضی از بن بستهای رژیم، كه ریشه سیاسی دارند، اشاره می كند. این را ما بارها گفته و توضیح داده ایم. برای كارگران اما راه حل آن است كه متحد و متشكل شوند و برای جلوگیری از تلف شدن از گرسنگی مطلق كه هر آن امكان دارد كودكان و دیگر اعضای خانواده آنها را در خود فرو ببرد، رژیم اسلامی را سرنگون كنند. راه دیگری وجود ندارد!

٢٠ ژانویه ٢٠١٣


)كارگر كمونیست ٢٤٤(

اعتراضات مهمی كه می توانند جرقه اعتراضات زیر و رو كننده باشند

بخاطر وضعیت انفجاری امروز در ایران، هر اعتراضی اهمیت سیاسی مهمی دارد. هر اعتراضی همانند اعتراض جوان تونسی به زورگوئی پلیس محله، می تواند برای انداختن آتش بر جان جمهوری اسلامی، امکانی فراهم آورد. اعتراضات كارگری اما به دلائل مختلفی كه بارها و بارها به آن اشاره كرده ایم، جایگاه خاصی دارند. جامعه چشم براه كارگران و جنبش كارگری است كه اعتراضات هماهنگ و متحدانه ای را شروع كنند تا اسكلت پوسیده و آدمكش جمهوری اسلامی را در مدت زمان بسیار كوتاهی در هم بشكند.

در زمان حاضر، كه هنوز منتظر آن اعتراضات هماهنگ و متحدانه محیطهای بزرگتر كارگری هستیم، اما اعتراضات كارگری همچنان در جریان هستند و روزانه خبر چند اعتراض كوچك و بزرگ در گوشه و كنار كشور از سد سانسور عبور كرده و به اطلاع جامعه می رسند. منتها به دلائل مختلفی، همه اعتراضات كارگری همعرض نیستند. مثلا اگر اعتراضی در یك كارخانه بزرگی مثل ایران خودرو، با تمام شعبات آن رخ بدهد، اگر اعتراضی در پالایشگاهی با چندین هزار نفر رخ بدهد، اگر اعتصابی در جائی مثل مس سرچشمه با آن همه نیروی كارش و آن اهمیتی كه در اقتصاد ایران دارد رخ بدهد، واضح است كه تأثیراتش بسیار فراتر از خود محیط كاری كه در آن اعتصاب مشخص رخ داده، خواهد بود. كوچكترین خبر اعتراضی از كارگران صنعت نفت و پتروشیمی و ایران خودرو، شاخكهای كل جامعه را حساس تر می كند. هر اعتراض این چنینی تكانی به كل جامعه می دهد و حداقل تأثیر این تكانها، عمیق تر شدن شكافهای درون صفوف رژیم و متزلزلتر كردن روحیه اوباشان و ساندیس خوران آن است.

در نتیجه تأثیر اعتراضات كارگری در محیطهای بزرگ و حیاتی تر كارگری به دلائل كاملا آشكار برای همه روشن است. منتها اعتراضات كارگری در چند محیط كار كوچكتر، كه حتی اگر به نظر كم تأثیرتر هم جلوه كنند، اگر بطور همزمان رخ بدهند، تأثیری از نوع دیگر بر جامعه دارد و حامل پیامی مهمترخواهد بود. هر مبارزه متحدی چنین است؛ اما هر آیینه كه درجه بالائی از هماهنگی و همدلی و برنامه ریزی مشترك، و طرح مطالبات مشابه بین فعالین و سازماندهندگان این اعتراضات به چشم بخورد، به كل جامعه و آن جنبشی كه مطالبات بخشی از آن مطرح شده اند، قوت قلب می دهد و راه نشان می دهد.

خبرگزاری كار جمهوری اسلامی، ایلنا، روز ١٨ دیماه ٩١ خبر داد كارگران دو كارخانه «كاغذسازی كارون» و «قند اهواز» كه شامل كارگران كارخانه «تصویه شكر اهواز» نیز بودند، صبح آن روز همزمان در مقابل استانداری خوزستان دست به تجمع اعتراضی زدند. هماهنگ كردن این چنینی اعتراضات كارگری می تواند دست كارگران بسیار بیشتر از دو كارخانه را در دست هم بگذارد و نه تنها تكانی مهم به كل جنبش كارگری بدهد، بلكه قدرت آن را دارد كه كل جامعه را نیز به حركت در بیاورد. جامعه ایران در یك حالت انفجاری قرار دارد و اعتراضاتی مثل اعتراضات فوق می توانند جرقه ای باشند بر این وضعیت.

جا دارد كه فعالین كارگری، اعتراضات امروز جنبش كارگری را، كه روزانه و در اشكال مختلفی اتفاق می افتند، به همدیگر وصل كنند و تا جائی كه امكان دارد، فراتر از كارخانه و كارگاه خود فكر كنند.

٢٠ ژانویه ٢٠١٣


(كارگر كمونیست ٢٤٤)

٢٦ ژانویه دفاع جهانی از کارگران زندانی

در فضای ناسالم حاكم بر بخش كوچكی از جنبش كارگری، از اطلاعیه سندیكای واحد در رابطه با اخراج منصور اسانلو گرفته، تا كمپین تخریب محمود صالحی و ادامه بحران در «كمیته هماهنگی»، تا جنگ و دعوای بی پایان و اساسا شخصی شده بین مهدی كوهستانی و طرف مقابلش حول «سالیداریتی سنتر»، روز ٢٦ ژانویه نقطه عطفی در جنبش كارگری بود. می گویم «بخش كوچكی از جنبش كارگری» چرا كه جنبش كارگری همچنان رو به پیش است و كارگران هر روز و با قدرت تر در حال جنگ و گریز با جمهوری اسلامی بر سر نفس ماندن و رفتن جمهوری اسلامی هستند.

روز ٢٦ ژانویه ٢٠١٣، روز دیگری از روزهای اعتراض به سركوب و اعدام در ایران، و روز دفاع از كارگران زندانی و اعتراض به در زندان نگه داشتن ده‌ها رهبر و فعال جنبش كارگری در ایران بود. روز ٢٦ ژانویه، یك روز از كمپین دفاع از كارگران زندانی بود كه به فضای اعتراضی در ایران و به روحیه اعتراضی خود كارگران زندانی در ایران وصل است. «كمپین برای آزادی كارگران زندانی» و یا (Free Them Now) مدتهاست كه به همت شهلا دانشفر و بهرام سروش و صدها فعال و آكتیویست جنبش كارگری در سراسر جهان صدای جنبش كارگری و فعالین دربند این جنبش شده است كه سراغ صدها اتحادیه و سازمان كارگری، رسانه ها، پارلمانهای كشورهای اروپایی، نهادهای دولتی و غیردولتی و حقوق زنان، كودكان و غیره، و علی العموم در غرب رفته و بی حقوقی كارگران و اعتراض فعالین كارگری دربند را با این نهادها در میان گذاشته است. آكسیون ٢٦ ژانویه، از كانادا و آمریكا تا بریتانیا و نروژ، سوئد، آلمان و هلند گرفته تا تركیه و بغداد، ادامه مبارزه كارگران در ایران، ادامه نامه ٢٢ فعال کارگری به رضا شهابی برای شكستن اعتصاب غذایش و حفظ سلامت جسمی اش، ادامه فراخوان شاهرخ زمانی از درون سیاه‌چالهای رژیم اسلامی برای شركت در این آكسیون و ادامه نامه های اعتراضی ٧ زندانی سیاسی از رجائی شهر تحت عنوان «علیه اعدام و شکنجه و آزادی زندانیان سیاسی به پا خیزید»، ادامه نامه بیش از ٢٥ زندانی سیاسی و از جمله رسول بداغی، افشین اسانلو و شاهرخ زمانی تحت عنوان «حمایت زندانیان سیاسی – عقیدتی زندان رجایی شهر از رضا شهابی» و دهها اعتراض و فعالیت كارگران و فعالین كارگری و زندانیان سیاسی بر علیه جمهوری اسلامی بود. این فعالیت های مهم كه از جانب خود رهبران کارگری زندانی و نهادهای کارگری در داخل کشور مدام به پیش برده می شود، جنبش کارگری و جنبش همبستگی با کارگران ایران را در موقعیت ویژه ای برای پیشروی قرار داده است.

٢٦ ژانویه ٢٠١٣، همچنین ادامه اعتراض ١٢ ژانویه به حكم اعدام لقمان و زانیار مرادی بود. امروزه دو جنبش علیه اعدام و دفاع از فعالین کارگری و زندانی سیاسی در هم تنیده شده اند. فعالین كارگری دربند، مسئله لغو اعدام را یكی از مطالبات خود می دانند و در نامه های مشترك خود در این رابطه، پرچمدار این جنبش نیز بوده و به این جنبش صدای قدرتمندی داده اند.

جمهوری اسلامی به خیال خود رهبران و فعالین جنبش كارگری را، مثل منصور اسانلو، رضا شهابی، ابراهیم مددی و دیگر فعالین و اعضای سندیكای واحد، علی نجاتی و دیگر فعالین سندیكای نیشكر هفت تپه، شاهرخ زمانی، بهنام ابراهیم زاده، محمد جراحی و دیگر اعضای كمیته پیگیری، پدرام نصر اللهی، كورش بخشنده، محمود صالحی و دیگر اعضای كمیته هماهنگی برای كمك …، شیث امانی، صدیق كریمی، شریف ساعدپناه، مظفر صالح نیا و دیگر اعضای اتحادیه آزاد كارگران ایران، رسول بداغی، هاشم خواستار و دیگر فعالین كانون صنفی معلمان و دهها فعال كارگری دیگر را به سیاه چالها انداخت كه نه تنها دیگر فعالین كارگری را مرعوب و صدایشان را خفه كند، بلكه فضای ارعاب و ترس بر كل جامعه و جنبش اعتراضی حاكم كند و چند روز بیشتر بر عمر سیاهش بیافزاید. اما نگرفت و شاهد هستیم كه همین زندانیان دربند امروز از درون زندانها فراخوان اعتراض می دهند و از رژیمی كه آنها را روزانه شكنجه می كند بعنوان «رژیم ضدبشری جمهوری اسلامی» نام می برند. و بارها گفته اند كه: «تنها امید ما زندانیان٬ احزاب و نهادهای جهانی علیه سیاستهای ضد بشری موجود هستند.» روز ٢٦ ژانویه ٢٠١٣، در واقع جواب به همین فراخوان این فعالین كارگری دربند و دیگر زندانیان سیاسی بود كه امیدشان احزاب و نهادهای جهانی علیه رژیم ضدبشری جمهوری اسلامی است.

٢٦ ژانویه فقط یك روز از اعتراض جهانی به سركوب و خفقان و شكنجه زندانیان سیاسی و فعالین كارگری و بساط كشتار و اعدام در ایران بود. فعالین كارگری دربند و فعالین اجتماعی و همه زندانیانی كه قربانی وضعیت حاكم بر جامعه اند، مردم آزادیخواهی كه مترصد فرصتی هستند تا از شر حكومت كشتار و جهل و جنایت در ایران خلاص شوند، خاطرشان جمع باشد كه یك دم از رساندن صدایشان به گوش جهانیان غافل نمی مانیم.

٢٧ ژانویه ٢٠١٣


كارگر كمونیست ٢٤٥

مبارزه بر سر حداقل دستمزد، مبارزه برای سرنگونی رژیم است

یك بار دیگر به آخر سال نزدیك می شویم و مبارزه بر سر حداقل دستمزد نیز بار دیگر بر سر میز فعالین و رهبران كارگری و همچنین ما توده كارگران قرار گرفته است. كارگران، حتی اگر از موقعیت معیشتی خود نیز حركت كنند، باید قال قضیه را كنده و كار این رژیم جهل و تولید فقر را یكسره كنند. موقعیت رژیم امسال حتی بحرانی تر از سالهای پیش است. از یك طرف جناح‌های رژیم دارند گلوی همدیگر را پاره می كنند و از طرف دیگر، جامعه‌ای كه در حال انفجار است و در پیشاپیش آن كارگرانی كه نان شبشان گرو گرفته شده است، مترصد فرصتی هستند كه كار همه باند و جناحها را برای همیشه یكسره كنند. این را ما بارها و بارها و بخصوص در سال ٨٨ و بدنبال انتخابات ریاست جمهوری اسلامی به وضوح و بلاواسطه شاهد بودیم.

گفتم كه كارگران باید این رژیم را بیاندازند؛ چرا كه نه تنها خود كارگران این واقعیت تلخ را با گرسنه سر بر بالین گذاشتن كودكانشان لمس می كنند، بلكه قریب به اتفاق سران این رژیمی كه جامعه را به گرسنگی محكوم كرده است نیز به این امر اعتراف می كنند. تنها كافی است سری به مطبوعات مجاز در آن كشور بزنید تا از قول خود امام جمعه های مفتخورشان تا نمایندگان مجالس اسلامی و غیره ببینید كه چگونه اعتراف می كنند جامعه را به تباهی كشانده اند! برای مثال کمیته دستمزد «کانون عالی انجمن های صنفی کارگری ایران» که یک نهاد دولتی است، بر طبق محاسبات خود اعلام کرده است دستمزد متناسب با خط فقر در سال ٩٢ برابر با ١٨ میلیون ریال خواهد بود. یكی از اعضای هیأت مدیره «كانون عالی كارفرمایان» به نام حمزه درواری نیز گفته است: «حقوق کارگر پنج برابر هم شود معیشتش در خطر است.» او اعتراف می كند كه رژیم نمی گذارد حقوق كارگران افزایش یابد: «از یک طرف می گوییم حقوق کارگران نباید افزایش یابد اما این حرف غیرمنطقی است چون تورم و مشکلات بر جامعه حاکم است و به شخصه اعتقاد دارم اگر کارگران یک میلیون و ٥٠٠ ‌هزار تومان هم حقوق بگیرند باز هم به نسبت تورمی که احساس می‌شود در خط فقر قرار دارند.» با این حال اینها اما قصد ندارند كه چیزی بر حداقل دستمزد سال ١٣٩١، كه به گفته خود همین شخص حداقل ٥ برابر كمتر از خط فقر است، اضافه كنند. می گوید: «کارفرما نمی‌تواند حتی یک درصد هم به حقوق کارگر اضافه کند.»

مبارزه اما ادامه دارد

این گستاخی ای كه مقامات رژیم اعلام می كنند زندگی خانواده كارگری با حتی یك و نیم میلیون تومان هم نمی چرخد، اما حاضر نیستند حتی یك درصد هم بر حداقل دستمزد سال ١٣٩١ بیافزایند، باید با یك اعتراض یكپارچه و متحد كل جنبش كارگری جواب بگیرد. «کانون عالی انجمنهای صنفی کارگران ایران» كه یك نهاد دولتی محل تجمع تعدادی مزدور رژیم در بین كارگران است، خود اعتراف كرده است كه «حداقل دستمزد واقعی در جمهوری اسلامی نتوانسته است تأمین کننده حتی نیاز «کالریک» کارگران شود و بصورت اجتناب ناپذیری عوارض متعددی چون پدیده پر کاری کارگران (چند شیفت کار کردن)، اضافه کاری آنان و … را ناشی شده است. این امر گذشته از لطماتی بر پیکره نحیف اشتغال، ناهنجاریهای اجتماعی نیز به بار می آورد.» رسما اعتراف كرده اند كه این همه قتل و جنایتی كه در آن جامعه به اسم اعدام به راه انداخته اند، ناشی از این حداقل دستمزدی است كه كارگران را به «ناهنجاریهای اجتماعی» سوق می دهد! برای ما نیز همین اعتراف یعنی مبارزه برای برچیدن این وضعیت!

امروزه در ایران، بطور واقعی روزی نیست كه ما شاهد اعتراضات قدرتمندی از جانب كارگران نباشیم. همه این اعتراضات هم عمدتا حول همین مسئله دستمزد و ناكافی بودن آن دور می زند. حركت جمع آوری امضاها از كارگران و تحصن و اعتراض فعالین كارگری هماهنگ كننده این جمع آوری امضاها در روز ٢٨ آذر ٩١ جلوی مجلس اسلامی، یك رودروئی بلاواسطه بر سر حداقل دستمزد و اینكه رهبران و فعالین مستقل كارگری باید در تصمیم گیری دستمزد كارگران دست داشته باشند، بود. جمهوری اسلامی تا بحال تعدادی دزد شریك جرم از خانه كارگر و شوراهای اسلامی كار، تحت عنوان «نمایندگان كارگران» در تحمیل شرایط فقر مطلق به كارگران به جامعه معرفی كرده و از این طریق به اصطلاح خود، كارگران را نیز دخالت داده است! پروین محمدی، از اعضای هیأت مدیره اتحادیه آزاد كارگران ایران و یكی از هماهنگ كنندگان امضاهای فوق، می گوید: «از جانب کانون عالی شورای اسلامی به زیر مجموعه هایشان دستور داده شد در کارخانجات جلوی این حرکت را (جمع آوری امضا از كارگران) بگیرند و نگذارند کارگران امضا جمع آوری کنند.» یعنی همان دزدهایی كه اعتراف كرده اند كه ناهنجاریهای اجتماعی ناشی از وضعیت دستمزدها در این كشور است، جلوی جمع آوری امضای كارگران برای اعتراض به وضعیت حداقل دستمزد را گرفته اند! و توقع كمی نخواهد بود اگر مبارزه برای افزایش دستمزد با مبارزه برای برچیدن بساط نهادهای سركوب رژیم در محیط كار، تحت عنوان شورای اسلامی كار و انجمنهای صنفی و غیره گره بخورد و همزمان به پیش برود.

من هنوز رقمی از اینكه فعالین و رهبران كارگری در ایران چه میزان حداقل دستمزد پیشنهاد كرده و حول آن بحث و گفتگو راه انداخته اند، ندیده ام. اما بنابر اعترافات رژیمی ها كه حداقل دستمزد ١٨ میلیون ریال هم كفاف نمی كند؛ و بنابر اظهارات پروین محمدی كه «هر میزان درصد افزایشی بر این حقوق ٣٩٠ هزار تومانی بی معنا خواهد بود، چرا اگر ١٠٠ درصد هم اضافه کنند باز به رقم  یک سوم خط فقر میرسیم که پاسگوی جامعه نیست. همانطور که تمام کالاها از ارز تبعیت میکنند، مزد ما کارگران نیز باید با نوسانات ارز محاسبه گردد، چرا که ما سالهاست با ریال حقوق میگیریم و با دلار خرج میکنیم.» باید جامعه را حول یك مبارزه برای سرنگونی رژیم و حول خواست زندگی كردن سازمان داد. جمهوری اسلامی نان شب كارگران و كودكانشان را گرو گرفته است و ما كارگران هم جز سرنگونی آن به چیز كمتری نمی توانیم رضایت بدهیم!


٤ فوریه ٢٠١٣

۱۳۹۶ بهمن ۷, شنبه

دختر خیابان انقلاب در دو جبهه می جنگد

ویدا موحد، صاحب آن عکسی که خود به سمبلی از مبارزه زنان بر علیه جمهوری اسلامی تبدیل شد، معروف به "دختر خیابان انقلاب" که روسری‌اش را، تکه پارچه‌ای که سمبل بردگی زن در جمهوری اسلامی است، در روزهای پر هیجان دیماه ۱۳۹۶ از سر برداشت و در شلوغی خیابان انقلاب به دار کشید، امروز از دو طرف مورد حمله قرار گرفته است. ویدا موحد با جمهوری اسلامی می جنگد و با "سوسیالیستهای" خاکستری هم در افتاده است.
جمهوری اسلامی می گوید که او باید تاوان در افتادن با رژیم جهل و جهالت را بپردازد. سوسیالیستهای خاکستری می گویند ویدا موحد که کمونیست نبود! او اصلا نمی داند که لغو کار مزدی چه هست. او هم، شاید مثلا میلیونها معترض خیابانی دیگر روزهای اولیه دی ۱۳۹۶، واقعا نداند که کمونیسم خوردنی یا پوشیدنی است. او قرار هم نیست که این را بداند. او به شرایط بردگی زندگی خود اعتراض دارد. کارگر به شرایط بردگی زندگی خود اعتراض دارد. ویدا موحد، مثل سارو قهرمانی، مثل سینا قنبری، مثل اسماعیل بخشی و بقیه کارگران نیشکر هفت تپه و بازنشستگان اصفهان و هزاران و دهها هزار کارگر و بازنشسته و معلمی که رژیم جهل و گرسنگی را به چالش کشیدند، مطالبه دارد و برایش هم مهم نیست که خامنه ای و آن سوسیالیستهای خاکستری درباره او چه فکر می کنند.

دختر خیابان انقلاب مورد حمله قرار گرفته است؛ چرا که نگفته است زنده باد لغو کار مزدی! آری، این سوسیالیستهای خاکستری احمدی نژاد پسند، به همین سادگی و با همین نوع بهانه ها ویدای عزیز، دختر خیابان انقلاب را مورد حمله قرار داده اند!
آن آدمی که عقلش هنوز سرجایش هست، اگر دلی به این سوسیالیسم خوش کرده است، واقعا موجود عجیبی است!

۲۸ ژانویه ۲۰۱۸

پیامد اخراج اسانلو برای جنبش كارگری

اندی: این زیبایی ِ موسیقیه. اونا نمی تونن این رو از تو بگیرن. تا حالا نشده همچین حسی در مورد موسیقی داشته باشی؟
رد: وقتی جوون بودم یه کمی ساز دهنی می زدم. هر چند دیگه علاقه خاصی بهش ندارم. توی اینجا (زندان) خیلی معنی نمیده.
اندی: اینجا اتفاقا جاییه که بیشترین معنی رو میده! تو بهش نیاز داری، برای همین فراموشش نمیکنی.
رد: چی رو فراموش نمیکنم؟
اندی: اینکه جاهایی توی این دنیا هست که از سنگ ساخته نشده. که یه چیزی توی درون وجود داره که اونها نمی تونن بهش برسن، نمی تونن بهش دست بزنن و اون فقط مال توست.
رد: در مورد چی صحبت می کنی؟
اندی: امید!
(رهائی از زندان شاشنك)

مقدمه
روز دوم بهمن ١٣٩١، هیأت مدیره سندیكای شركت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در اطلاعیه ای خطاب به فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل (ITF) اعلام كرد: «سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه اعلام می دارد؛ منصور اسالو را به علت انجام تخلفات متعدد و عدم پایبندی به تعهدات خود و نادیده گرفتن هشدارها و اعتراضات درونی سندیکا، از ریاست هیئت مدیره برکنار کرده و از این تاریخ هیچگونه سمت و مسئولیتی در این سندیکا ندارد و از آن نهاد کارگری خواستار قطع همه ارتباطات، همکاری ها و حمایتها از نامبرده می باشد.» این اطلاعیه و ادبیات آن تعجب همگان را بدنبال داشته و واكنش بسیاری را باعث گردیده است. این نامه و فضایی كه بدنبال آن درست شده است تنها یكی از اتفاقات نامیمونی است كه ما در عرض این مدت یكی دو ماه گذشته در میان بعضی از فعالین جنبش كارگری و همچنین افراد دیگری كه درباره مسائل جنبش كارگری اظهارنظر می كنند، شاهد بوده ایم. دود این فضای ناسالم مستقیما به چشم كل فعالین جنبش كارگری می رود و به تبع آن دامن كل كارگران را می گیرد و مبارزه آنها را فرسنگها به عقب می راند. كل این فضا ربطی به مبارزه كارگران و منافع آنی و آتی آنها ندارد. اتفاقا اگر ربطی داشته باشد، تضعیف جنبش كارگری در مقابله با حملات متعدد جمهوری اسلامی به سفره خالی و وضعیت كار و معیشتی كارگران است. كارگران و جنبش كارگری با «اصلاح قانون كار»، با حملات متعدد از هر طرفی از جانب جمهوری اسلامی و تعیین حداقل دستمزد باز هم بسیار زیاد زیر خط فقر روبرو هستند. همه این مسائل دخالت ما را می طلبد؛ اما تمركزمان جای دیگری است!
من در این نوشته به آنچه كه مخالفین و موافقین اطلاعیه مزبور تا بحال نوشته و گفته اند، كاری ندارم. من هم مثل بسیاری از كسانی كه اظهارنظر كرده اند، نكاتی دارم كه فكر می كنم ـ حالا كه بقول انگلیسی (Elephant in the room) فیلی كه در اتاق است و نمی شود به آن بی اعتنا بود ـ باید به این موضوع پرداخت.

اخراج اسانلو جنبش كارگری را تضعیف می كند
آنچه كه واضح است، این است كه با انتشار بیرونی این اطلاعیه، موقعیت سندیكای واحد در میان اعضاء آن، در بین كل كارگران و جنبش كارگری و جامعه ایران تضعیف شده است. سندیكای واحد یكی از مهمترین نهادهای دستآورد جنبش اعتراضی و اعتراض كارگران در طول حیات جمهوری اسلامی است. در نتیجه انتشار اطلاعیه مزبور كل جنبش كارگری را نیز در یك موقعیت ضعیف تری قرار می دهد. سندیكای كارگران شركت واحد که در قلب جنبش كارگری ایران كه تازه دارد نضج می گیرد، قرار دارد، با صدور این اطلاعیه درخت نو نهال این جنیش را دچار طوفان نمود. منصور اسانلو و محمود صالحی و بهنام ابراهیم زاده و شاهرخ زمانی و رضا شهابی و دیگرانی كه در این مدت بعنوان نماد جنبش كارگری در بین كارگران و در سطح بین المللی شناخته شده اند، مستقل از سیاستهایشان، سخنگوی كارگران ایران در مقابل جمهوری اسلامی و سركوب جنبش كارگری هستند. بی توجهی و سهل انگاری در برخورد به چنین شخصیتهایی عملا آب به آسیاب رژیم می ریزد. جنبش كارگری ایران كه گفتم تازه دارد نضج می گیرد و روی پای خودش می ایستد، مثل جنبش كارگری استخوان خرد كرده كشورهای اروپایی نیست كه هزار چهره و شخصیت شناخته شده داشته باشد و با افتادن منصور اسانلو مانندی و آن هم توسط خودمان!؟ روز بعد خودش را براحتی ترمیم كند! با افتادن اسانلو و یا محمود صالحی، باید فعلا كار كند كه اعتماد توده های كارگران را جلب كند. كار می برد كه دوباره شخصیتهایی مثل رضا شهابی و بهنام ابراهیم زاده و پروین محمدی را در سطح جهانی به جنبش كارگری دیگر كشورها بشناساند. برای كسی كه «محكوم می كند» و یا «كف می زند» و فكر می كند دارد یار می گیرد، تضعیف و یا تقویت جنبش كارگری بطور علی العموم آخرین چیزی است كه برایش اهمیت دارد.

سندیكای واحد دستآورد جنبش كارگری است
واضح است كه «سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه» نهادی مثل «اتحادیه خیاطان» و یا «اتحادیه كامیون‌داران» و «اتحادیه نخود فروشان» نیست. سندیكای واحد حاصل یك مبارزه متحدانه هزاران تن از كارگران شركت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و حمایت و پشتیبانی و كمك رسانی مستقیم میلیونها نفر دیگر، چه در تهران و چه در خارج از تهران و خارج از ایران است. فعالین اولیه ـ این دوره سندیكای واحد ـ قصد داشتند سندیكای واحدی را كه در سال ١٣٤٧ مثل بسیاری از سندیكاهای دیگر دوره شاه با طرح و برنامه اسلاف حزب رستاخیز پا گرفت، احیا كنند. بقول دو نفر از اعضای آن كه اخیرا مطلبی در مورد این سندیكا نوشته اند، «هدف آن دستیابی به حقوق کارکنان شرکت واحد مطابق با قانون کار و روابط آن بود. … کسب حقوق در چارچوب قوانین موجود و با نگاه سه جانبه گرایی: دولت ـ کارفرما و کارگران بود.» اما جمهوری اسلامی كه همه چیز را در این كشور «خودی» و «غیرخودی» كرده است، واضح است كه یك نهاد «غیرخودی» را، با هر درجه كه بخواهد در چهارچوب قوانین خودش هم رفتار كند، تحمل نمی كند. در این مرحله است كه مبارزه كارگران شدت می گیرد و گرایشی كه دنبال سه جانبه گرائی است می خواهد چراغ‌های اتوبوس‌ها را به نشانه اعتراض روشن كند و گرایش دیگر به كارگران اتكا دارد و اعتصاب را جلو می كشد. گرایش روشن كردن چراغ‌ها حاشیه ای می شود و سندیكای جدیدی، متفاوت از آنچه كه در سال ١٣٤٧ تشكیل شده بود، متولد می شود. دهها فعال كارگری از مراكز دیگر كارگری در ایران، هزاران معلم در سر كلاس درس در ایران، هزاران جوان و دانشجو و غیره از این اعتراض كارگران و سندیكای آنها حمایت كرده و اعتراضات مخلتفی به شیوه های متعددی سازمان دادند. هزاران فعال سیاسی در خارج ایران و فعال جنبش كارگری و اتحادیه های كارگری بین المللی، جلوی سفارتخانه های رژیم و در پر رفت و آمدترین نقاط مختلف كشورهای خارجی در سرما و گرما تجمع كرده و به اذیت و آزار فعالین كارگری و اعضای سندیكای واحد اعتراض كردند. این اعتراضات افرادی از جنبش كارگری ایران و از جمله منصور اسانلو، رضا شهابی و ابراهیم مددی از آن سندیكا را به شخصیتهای مهم عرصه سیاست ایران تبدیل كرد.
هیچكس اما اعتنائی نمی كند كه چه كسی رئیس و یا نایب رئیس اتحادیه كامیون‌داران است و طی چه پروسه ای ایشان انتخاب و یا عزل می گردند! دعوا بر سر قیمت پارچه كه حتما اتحادیه خیاطان هم درگیر آن است، كسی را بجز اعضای همان اتحادیه به خود مشغول نمی كند! رژیم شاه می آید و می رود؛ جمهوری اسلامی همه تشكل‌های كارگری را می زند و رهبران و فعالین آنها را از دم تیغ می گذراند، اما اتحادیه كفاشان و نخود فروشان و امثالهم همچنان پابرجایند و خم به ابرو هم نمی آورند. چرا كه مثل ملك شخصی یك عده بخصوصی است و نه امور روزمره اش و نه بود و نبودش در بیرون از آن عده، تأثیری روی زندگی سیاسی كس دیگری می گذارد. وقتی كه می گوئیم سندیكای واحد دستآورد جنبش كارگری و جنبش اعتراضی كارگری است، این جنبه است كه مورد نظر است.

خرد جمعی سندیكا!
ظاهرا هیأت مدیره سندیكای واحد تصمیم گرفته است كه اسانلو را اخراج كند و اطلاعیه مزبور را نیز به همین مناسبت صادر كرده است. اكثر نوشته هایی كه در مخالفت و یا موافقت این اطلاعیه سندیكا نوشته شده است، به «تصمیم و خرد جمعی سندیكا» اشاره و به آن به اشكال مختلفی «احترام» گذاشته اند. من اما به این «تصمیم و خرد جمعی» احترامی نمی گذارم! من اعتراض حقوقی به كار هیأت مدیره سندیكای واحد ندارم. در چهارچوب حقوقی، این حقش است كه با انتخاباتی درونی و بدور از چشم اعضای خود و در یك جلسه چند ساعته و غیره، چنین تصمیمی بگیرد. توده كارگران و رانندگان شركت واحد اما از هیأت مدیره نمی پذیرد كه به دلیل شرایط خفقان و عدم وجود شرایط برای فراخوان مجمع عمومی، بر علیه یكی از شناخته شده ترین فعال جنبش كارگری و مهمترین شخصیت سندیكای مزبور اطلاعیه صادر كند كه این هیأت مدیره «منصور اسانلو را به علت انجام تخلفات متعدد و عدم پایبندی به تعهدات خود و نادیده گرفتن هشدارها و اعتراضات درونی سندیکا، از ریاست هیئت مدیره برکنار کرده است»! این یعنی تخریب سندیكای واحد! این یعنی تخریب خانه خود این هیأت مدیره! این یعنی دو شقه كردن جنبش كارگری! این یعنی افتادن به دام جمهوری اسلامی؛ چرا كه جمهوری اسلامی تمام تلاشش در تمام طول حیات این سندیكا این بوده كه با دستگیری و شكنجه و اذیت و آزار، و محرومیت از دوا و درمان منصور اسانلو، رضا شهابی و ابراهیم مددی و با اخراج و سر دواندن دیگر اعضای فعال سندیكا، آن را در هم بشكند و به تبع آن جنبش كارگری را، تا جائی كه برایش امكانپذیر است، به عقب براند! حتی از شكنجه دختر بچه ٥ ـ ٦ ساله یعقوب سلیمی، یكی از فعالین آن سندیكا هم دریغ نكرد!
من به این دلیل هم به این «خرد و تصمیم جمعی» احترام نمی گذارم چرا كه منصور اسانلوئی را كه در انظار و اذهان عمومی یكی از رهبران جنبش كارگری است، و باز تأكید میكنم مستقل از سیاستهای دیروز و امروز و فردایش، بدون ارائه هیچگونه سند و مدركی خاطی و خودسر معرفی كردن، به جنبش كارگری ضربه می زند! كم نیستند تصمیماتی كه بر مبنای خرد جمعی گرفته شده و جامعه و جهان را گامها عقب رانده و به قهقرا برده است. رأی آری به جمهوری اسلامی در ١٢ فروردین ٥٨ و روی كار آوردن هیتلر و اخوان المسلمین در مصر فقط دو ـ سه نمونه از دهها نوع چنین تصمیماتی هستند. خرد و تصمیم جمعی ای كه اشتباه می كند یك فاكت است، اما برایش احترامی قائل نیستم! چرا كه زیر پای خود همین گیرندگان این نوع تصمیمات را هم خالی می كند.

خراب كردن رهبران كارگری
اطلاعیه سندیكا منصور اسانلو را به «انجام تخلفات متعدد و عدم پایبندی به تعهدات خود و نادیده گرفتن هشدارها و اعتراضات درونی سندیکا»، آن هم بدون ارائه كوچكترین سند و مدركی و حتی بدون بیان اینكه این تخلفات و غیره چه هستند، متهم كرده است! هیچ انسانی مقدس و ذاتا مصون از خطا كردن نیست. اما تا زمانی كه اعضای سندیكای واحد، جنبش كارگری و جامعه از «تخلفات و عدم پایبندی به تعهداد» منصور اسانلو باخبر نشده و رأی ای در محكومیت او بخاطر آن شواهد صادر نكرده است، هرگونه صادر كردن احكامی مثل احكام بالا، فقط و فقط بعنوان خراب كردن چهره یك فعال سرشناس جنبش كارگری قلمداد خواهد شد و بعنوان واقعه ای كه جمهوری اسلامی از آن بعنوان زدن جنبش كارگری استفاده خواهد كرد، یاد خواهد شد! این اطلاعیه موازین ابتدایی و پرنسیپهای شناخته شده جنبش كارگری در سطح جهان را زیر پا گذاشته است. سندیكای شركت واحد و اعضای هیأت مدیره و فعالین آن، از عزیزترین و شریف ترین انسانهای عرصه سیاست ایران در چند سال گذشته بوده و همچنان باقی مانده اند. همین عزیزترین و شریف ترین انسانها، باید جلوی اجحافات و صدور چنین احكامی بر علیه اشخاصی كه تخلفاتشان در هیچ دادگاه صالحه ای تأیید نشده، بایستند. باید خیلی محتاط بود. نباید راه خراب كردن فعالین كارگری و فعالین اجتماعی و حتی اشخاص عادی آن جامعه، توسط یكی از مهمترین نهادهای جنبش كارگری در ایران هموار شود!
اما حتی اگر خطا و تخلفی از منصور اسانلو سر زده باشد، راه برخورد با آن و بخصوص در شرایط حساس سیاسی كنونی و موقعیت جنبش كارگری، آنی نیست كه هیأت مدیره سندیكای واحد برگزیده است. اگر منصور اسانلو گرایشی را تبلیغ كرده و عملا به پیش می برد كه خلاف گرایش اكثریت اعضای هیأت مدیره است، هیأت مدیره می توانست او را در یك پروسه رأی گیری، همچنانكه او را در یك چنین پروسه ای انتخاب كردند، عزل بكند. اگر منصور اسانلو سیاستی را پیش می برد كه می شود نقد كرد، باید همین كار را می كرد. باید به یك شیوه سالم و اصولی سیاستی كه باعث تضعیف جنبش اعتراضی كارگران میشود را نقد كرد و آن هم نه افشاگری؛ بلكه نقد كرد و راه نشان داد و چه بسا بشود فرد دارای آن گرایش را قانع كرد كه به اشتباه خود پی ببرد. و یا اینكه طرفداران گرایش وی به مخرب بودن این گرایش پی ببرند.
نكته دیگر اینكه جمهوری اسلامی در طول عمرش هزاران فعال و رهبر كارگری را دستگیر و زندانی كرد، شكنجه و اعدام كرد و بسیاری را مرعوب كرده و به سكوت واداشت. مگر جنبش كارگری ایران چند نفر مثل منصور اسانلو، رضا شهابی، بهنام ابراهیم زاده، علی نجاتی، محمود صالحی، شاهرخ زمانی، شیث امانی و رسول بداغی دارد كه بعنوان نمادهای مقاومت جنبش كارگری در زندان‌ها شناخته شده اند!؟ صندلی را از زیر پای آنها كشیدن و یا بقول معروف، زیر پایشان را خالی كردن، در عمل به رژیم و جریانات راست فرصت میدهد که میداندار شوند و فرصت را برای حمله به كل جنبش كارگری و در مورد اسانلو، به خود سندیکا عنیمت بشمرند.
نمی دانم با چند نفر از ٨ نفر ذكر شده در پاراگراف بالا در چه مواردی همرأی و همنظر خواهم بود، اما می دانم كه حتی اگر تماما هم با همدیگر همنظر باشیم، روزی امكان مخالفت بر سر مسائلی با هر كدام پیدا خواهم كرد. منتها راه حل اختلافات و بخصوص با كسانی كه می توانند بعنوان رهبران جنبش كارگری، این جنبش را خطاب قرار دهند، خراب كردن شخصیت آنها نیست! راه حل بحث و نقد نظرات و راه حلهایی است كه كسی می تواند خود را با آن مخالف ببیند. راه مبارزه با گرایشات دیگر در درون جنبش كارگری تخریب شخصیتهایشان نیست. از گفتن این نكته سیر نمی شوم!

در پایان
سندیكای كارگران شركت واحد تهران و حومه در یك تندپیچ قرار دارد. آنچه كه در اطلاعیه مزبور آمده است، حرف دل كارگران ایران و از جمله اعضای آن سندیكا نیست. واضح است كه آن اطلاعیه و شیوه و سبك نوشتاری آن جنبش كارگری و خود سندیكای مزبور را در موقعیتی به مراتب ضعیف تر قرار خواهد داد. جمهوری اسلامی هم اكنون شروع به بهره برداری كثیف اسلامی از این موقعیت كرده است. سندیكای واحد و مشخصا هیأت مدیره آن می تواند كاری بكند كه جلوی این وضعیت را بگیرد.

٢ فوریه ٢٠١٣

گزارش اعتراضات كارگری در چین در دو ماه دسامبر و ژانویه

ترجمه: ناصر اصغری

سایت «بولتن كارگری چین» دو گزارش، یكی به تاریخ ١١ ژانویه (مربوط به تحركات كارگری ماه دسامبر ٢٠١٢) و دیگری به تاریخ ٨ فوریه ( مربوط به تحركات كارگری ماه ژانویه ٢٠١٣) از جنیفر چنگ (Jennifer Cheung) منتشر كرده است كه ترجمه خلاصه ای از آنها، برای اطلاع خوانندگانی كه نوشته و ترجمه های درباره جنبش كارگری چین را دنبال می كنند، جالب توجه است.
***
بدنبال بهبود وضعیت اقتصادی، كارگران چین خواهان افزایش دستمزد شدند

جنیفر چنگ در مورد اعتراضات آخرین ماه سال ٢٠١٢ می نویسد كه بعد از دو ماه كه مسئله دستمزدهای پرداخت نشده مسئله اصلی اعتراضات كارگری در چین بود، و به دنبال بهبود و دور گرفتن دوباره اقتصاد این كشور و همچنین كاهش قدرت خرید توده های كارگر، كارگران خواهان مطالبه افزایش دستمزد شدند.  وی بدنبال توضیح كوتاهی درباره افزایش بهبود وضعیت اقتصاد چین در تعدادی از صنایع و رشته ها، می نویسد كه «سایت بولتن كارگری» ٤٥ اعتراض جمعی را در ماه دسامبر گزارش كرده است. ١٦ تا از این ٤٥ اعتصاب، اعتراض به دستمزدهای پرداخت نشده بوده است. ٩ عدد از این ٤٥ اعتراض، مطالبه افزایش دستمزد و حقوق داشته اند.٢٢ اعتراض در بخش تولیدی رخ داده اند؛ ١٠ اعتراض در بخش خدمات و تنها ٢ اعتراض در بخش ساختمان سازی بوده است. گزارش ادامه می دهد كه ١٠ اعتراض در كارخانجات خصوصی، ٧ اعتراض در مراكز دولتی و ٦ اعتراض هم در مراكزی كه صاحبان آنها شركتهای هنگ كنك، تایوان، ژاپن و یا كره جنوبی بوده اند رخ داده اند. اكثر اعتراضات در مراكز دولتی حول دستمزدهای پرداخت نشده بوده است. مهمترین این اعتراضات (بخش دولتی به عدم پرداخت دستمزدها) اعتراض كارگران صنعت نفت در شانكسی (Shannxi) بود كه كارگران به طرح مدیریت كه قصد داشت كارگران را به صورت قراردادی استخدام كند، بود. این اعتصاب به مذاكره دسته جمعی دو طرفه منجر شد كه نهایتا مدیریت را وادار به عقب نشینی كرد.
گزارش به اعتراضات رانندگان اتوبوس و تاكسیرانان اشاره می كند كه طرحهای مقامات محلی وضعیت معیشتی آنها را با این گونه طرحها به مخاطره انداخته است. این گزارش در ادامه می گوید: «اما برجسته ترین اعتراضات ماه دسامبر، جلو آمدن اعتراضات معلمان در مناطق ساحلی چین است.» معلمان یكی از مدارس پیش دبستانی در جیانگسو در اعتراض خود، مطالبه افزایش دستمزد را پیش كشیده اند. این معلمان گفته اند كه بدون قرارداد، كار می كنند؛ بیمه اجتماعی ندارند و حقوق آنها تنها ١٤٠٠ یان (واحد پولی چین) است كه تقریبا برابر است با حداقل دستمزد ماهانه كه ١٣٢٠ یان در ماه است. این اعتراض اداره آموزش و پرورش را وادار به وارد شدن به مذاكره با معلمان اعتصابی كرد. همچنین معلمان مدارس راهنمایی از ژوهای از منطقه گوانگدانگ در اعتراض به كاهش ٣٠ درصدی حقوقهای خود دست به اعتراض زدند كه مقامات محلی را وادار به مداخله كردند تا در بحث و مذاكره بین نمایندگان معلمان و مقامات مدارس میانجگیری كنند.
در روزهای آخر ماه دسامبر كارگران یك شركت ژاپنی در منطقه ژنژن كه اسباب بازی تولید می كند، دست به یك اعتصاب یك هفته ای زدند و خواهان پرداخت غرامت بدنبال بازسازی شركت مزبور شدند. كارگران اعتصابی نامه ای سرگشاده به فدراسیون اتحادیه های كارگری ژنژن نوشته و خواهان كمك از آن شده بودند و به دنبال آن برای مشاوره به یك شركت حقوقی (دفتر وكلا) رفته كه چگونه با مدیریت وارد بحث و مذاكره شوند. جنیفر در ادامه این خبر می نویسد: اما كارگران این موضوعات را (خواستن كمك از فدراسیون اتحادیه ها كارگری ژنژن و طلب مشاوره از وكلا) دنبال نكردند.
گزارش در انتها می نویسد كه یك چهارم اعتراضات ماه دسامبر كه در سایت «بولتن كارگری چین» درج شده اند به مذاكره دسته جمعی بین كارگران و مدیریت انجامید.
***

افزایش بالای اعتراضات كارگری در چین در ماه ژانویه

جنیفر چنگ در مورد اعتراضات كارگری در ماه ژانویه ٢٠١٣ می گوید: در روزهای منتهی به سال نو چین، چین شاهد افزایش قابل توجهی از اعتراضات كارگری بود. كارگران كارخانجات خواهان افزایش دستمزد بودند و تعداد زیادی از كارگران هم خواهان پرداخت دستمزدهای پرداخت نشده بودند. گزارش فوق می نویسد كه «مطالبه پرداخت دستمزدهای معوقه معمولا در هفته های آخر سال اوج می گیرد؛ چرا كه كارگران مهاجر در بخش ساخت و ساز خواهان دستمزدهای پرداخت نشده خود می شوند.» در ادامه آمده است كه امسال و با توسعه رسانه های اجتماعی در چین، وسعت این معضل (دستمزدهای پرداخت نشده) آشكارتر از همیشه بود. یكی از فعالین كارگری در یكی از رسانه های اجتماعی گفته است كه روزانه حداقل شاهد ١٠٠ اعتراض هستیم. جنیفر می نویسد از آنجا كه این گزارشها حاوی جزئیات كافی نیستند سایت «بولتن كارگری چین» آنها را گزارش نمی كند. با این حال سایت مزبور ٧١ اعتراض در ماه ژانویه را گزارش كرده است كه ٣٨ عدد از این اعتراضات در بخش خدمات و ٢٦ عدد در كارخانجات رخ داده اند. اعتراض رانندگان اتوبوس و تاكسیرانها همچنان گزارش شده و تعداد بیشتری از اعتراض در مدارس نیز بر اعتراضات ماه گذشته افزوده شده اند. جنیفر در ادامه می نویسد كه بیشتر اعتراضات در كارخانجات حول افزایش دستمزد بوده اند. این مطالبه به دنبال كاهش قدرت خرید عمومی و افزایش بهره وری و سوددهی كارخانجات صورت گرفته است. این وضعیت و این اعتراضات، مقامات محلی را مجبور به افزایش حداقل دستمزد ماهانه كرده است.
اعتراضات موفقی در ژانویه در كارخانه فاكس كان در دو شهر جیانگسی و پكن، به افزایش دستمزد كارگران منجر شده است. اعتصاب كارگران در كارخانه جیانگسی ٥٠٠ یان به دستمزدشان افزود كه قوت قلب به كارگران كارخانه سازنده وسایل الكتریكی شركت تایوانی داده كه دست به اعتصاب مشابهی برای افزایش دستمزد بزنند. فاكس كان به دنبال این اعتراضات اعلام كرد كه «قدرت بیشتری به كارگران برای مشاركت در اتحادیه های كارگری خواهد داد.»
گزارش ماه ژانویه در انتها به تحرك برجسته كارگران اشاره می كند كه جامعه حمایت قابل توجهی از اعتصاب كارگران بخش بهداشت در شهر گوانگژو كرده است. همین حمایت و همبستگی با كارگران، مقامات دولتی شهرداری را وادار به دادن وعده افزایش ٤٠٠ یان به دستمزد ماهانه آنها كرد.

كارگر كمونیست ٢٤٧

حزبی كه علی جوادی در رهبری اش باشد!

شماره ١٨٠ نشریه هفتگی حزب رفقا رحمان حسین زاده و فاتح شیخ مطلبی دارد از علی جوادی كه باید بگویم با درج این نوشته لكه سیاهی را در تاریخ این حزب ثبت كرد!

هر انسان شریفی كه نقدی به یك كار مشخصی از حزبی دارد، به آن كار مشخص مراجعه می كند و با استناد با اعمال و گفتاری كه آنجا و در رابطه با آن كار مشخص صورت گرفته اند، نقدش را ارائه می دهد. علی جوادی، آنچنانكه دروغگوئی و دودوزه بازی امروزه یك ركن از وجود سیاسی اش شده است چنین كاری نمی كند و حزب كمونیست كارگری را به دفاع از تحریمها متهم كرده است. آدمی كه در سیاست دروغ بگوید، كارهای زشت و خطرناك زیادی از او می تواند سر بزند. هر كسی كه این نوشته سخیف را خوانده باشد می داند كه احتیاج به جواب ندارد. منتها این سئوال را جلوی رفقا رحمان و فاتح و دوست سردبیر این نشریه می گذارد كه آیا این آن نوع سیاستی است كه می خواهید بعد از پیوستن علی جوادی به حزب خودتان جلو ببرند؟

جوابتان هر چه باشد، باید مواظب باشید اجازه ندهید علی جوادی فكر كند خانه امنی برای برهم زدن فضای سیاسی پیدا كرده است.

برای اطلاع انسانهای سیاسی شریف، ٢ لینك مربوط به كنفرانسی كه شیوا محبوبی در آن شركت كرده و لینك اطلاعیه حزب در مورد تحریمها را اینجا می آورم.





۱۳۹۶ بهمن ۵, پنجشنبه

به رضا رخشان: شما هم به اعتراض بین المللی به جمهوری اسلامی بپیوندید

«قطره دریاست اگر با دریاست، ورنه او قطره و دریا دریاست.»

چند سندیكای كارگری مهم فرانسه در حمایت از كارگران ایران در مقابل سازمان جهانی كار، ILO، فراخوان به تظاهراتی در روز ٩ ژوئن داده‌اند كه با استقبال فعالین كارگری در ایران و اپوزیسیون جمهوری اسلامی مواجه شده است. رضا رخشان نیز یكی از این فعالین است؛ اما متن پیام وی بیش از آنكه جمهوری اسلامی را هدف قرار دهد، برای تخریب چهره دیگر فعالین و اپوزیسیون جمهوری اسلامی تنظیم شده است. در بخشی از این نامه كه به این سندیكاها فرستاده است، می‌گوید: «بسیاری از کسانی که با ارسال پیام به شما سندیکاهای فرانسه با شما اظهار دوستی می‌نمایند، در داخل ایران خود نه تنها در ایجاد سندیکاها و اتحادیه‌های محیط کار فعال نیستند، بلکه در حد توانشان در مقابل سندیکاهای موجود به کارشکنی نیز می‌پردازند.»

این شیوه حل و فصل اختلافات سیاسی نیست. برای شما باید روشن باشد كه اختلاف سیاسی بین شما و دیگران باید در جای خودش حل و فصل شود. كمپین ٩ ژوئن یك كمپین مشخص برای یك هدف مشخص و آن هم اعتراض به جمهوری اسلامی بخاطر دستگیری و زندانی كردن فعالین كارگری است و نه چیز دیگری! این شیوه چوغلی جمعی دیگران گرچه نزد سندیکاهای فرانسه بردی ندارد و بیشتر شما را سبک میکند و قطعا مورد بی اعتنائی فراخوان دهندگان و شركت كنندگان در اعتراض آن روز قرار خواهد گرفت، اما خوب است كه متوجه این نكته باشید كه این نامه شما نوك تیز اعتراض را نه متوجه جمهوری اسلامی، كه متوجه دیگر فعالین كارگری می‌كند! هدف این نامه با تمام نكات دیگری كه در آن آمده و به نظر من در سایه هدف اصلی آن حاشیه‌ای هستند، زدن و بی اعتبار كردن فعالینی است كه شما با آنها احساس مخالفت سیاسی می‌كنید. و اینجا منظورتان هم متأسفانه جمهوری اسلامی و نهادهای سركوب آن در میان كارگران ـ شوراهای اسلامی كار و خانه كارگر ـ نیست؛ كه خود اینها هدف اعتراض سندیكاهای كارگری فرانسه قرار گرفته‌اند و نامه و پیغامی هم در حمایت و استقبال از آن روز ننوشته و منتشر نكرده‌اند.

رضا رخشان با این نامه اش، اما چه چیزی را می‌خواهد ثابت كند؟! كه سندیكاهای كارگری فرانسه مخالفین شما را كه پیغام داده و از فراخوان این سندیكاها استقبال كرده‌اند، بی محل كنند؟ این بدترین نوع یارگیری سیاسی است! فراخوان سندیكاهای كارگری فرانسه، فراخوان به جمع دوستان خودی نیست و در آن چیزی درباره شركت افراد با تفكر و بینش خاصی اشاره نشده است. كسی را تفتیش عقاید نمی‌كنند كه در بحثش چه انتقادی به سندیكالیسم دارد. دهن كسی را نمی‌بویند كه ببینند چه گفته و چه خورده است! فراخوان به مهمانی نیست، به اعتراض خیابانی است و از همه دعوت شده كه از آن حمایت كنند. طرز برخورد رضا رخشان، متأسفانه همان طرز تفکر «خودی و غیرخودی» است كه چوبش را رضا رخشان هم خورده است.
 Image result for ‫اسماعیل بخشی‬‎
نكته دیگری كه هر فعال كارگری و از جمله رضا رخشان باید به آن توجه كنند این است كه اگر ارج و قربی در میان كارگران و یا فعالین كارگری دارند و اگر بعنوان رهبر و فعال كارگری شناخته شده‌اند، از این سر است كه دارند كاری برای جنبش كارگری می‌كنند. كه در مبارزه و تلاش هر روزه كارگران در عقب راندن كارفرماها و دولتشان راه نشان می‌دهند. برای هیچ انسان شریفی و از جمله كارگران و فعالین كارگری خوشایند نیست شما را بعنوان كسی كه مبلغ سیاستهای مضر به حال اتحاد طبقه كارگر هستید بشناسند. می‌خواهند شما را بعنوان فعال كارگری و مدافع منافع كارگران بشناسند. همین را ارج بنهید!

٥ ژوئن ٢٠١١


كارگر كمونیست ١٦٠

۱۳۹۶ دی ۲۸, پنجشنبه

حقوق زن، حقوق انسان و "حقوق بشر"

در ماه اوت ۱۷۸۹، مجلس ملی فرانسه که برآمده از یک انقلاب عظیم ضدسلطنتی و بر علیه فقر بود، مطالبات انقلابیون و روشنفکران عصر روشنگری را تحت عنوان "بیانیه حقوق انسان و شهروند" به تصویب رساند. حدود صد و شصت سال بعد از آن، روز ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ و به دنبال زیر سئوال رفتن جدی حق مالکیت بر وسائل تولید، سازمان ملل بیانیه مشابهی، اما در شرایطی کاملا متفاوت، تحت عنوان "بیانیه حقوق بشر" به تصویب رساند. آن بیانیه را تقریبا همه کسانی که در کمپ آمریکا بودند، امضا کردند و قریب به اتفاقشان هم مشغول نقض مواد پیش پاافتاده آن بیانیه بود و هنوز هم هستند. من در نوشته دیگری تحت عنوان "دنیای واقعی "حقوق بشر"" به این موضوع به تفصیل پرداخته‌ام که خوانندگان علاقمند را به خواندن آن نوشته تشویق می کنم. این یادداشت حول جنبش "من هم همینطور" (Me Too) است که اخیرا در آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپائی راه افتاده است.

"بیانیه حقوق بشر" سازمان ملل کلی از برابری حقوقی زن و مرد و اینکه کسی نباید بر اساس جنسیت مورد تبعیض قرار بگیرد سخن‌سرائی کرده است. اما با دور گرفتن جنبش "من هم همینطور" و اتفاقاتی که این جنبش به خاطر آن همه گیر شد، معلوم شد که تبعیض و آزار و اذیت زنان بسیار متداول است. معلوم شد که فقط در بریتانیا، حداقل ۵۰ درصد از زنان به نحوی از انحاء توسط کسانی که زنان در محیط کار تحت فرمان آنها هستند، مورد تبعیض و اذیت و آزار قرار گرفته اند. رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، کشوری که مهد دمکراسی و مهد "حقوق بشر" است، از زن آزاران درجه یک است. معلوم شد که حداقل در غرب، هر کسی که دستش به جائی بند بوده و دو نفر را تحت فرمان داشته، مشغول سٶاستفاده از موقعیت پائین زن در این نظام بوده است. معلوم شد که اداره آمار در همه کشورها، پر است از گزارش از تبعیض و آزار و اذیت زنان. زن و کلا انسان در سیستم سرمایه داری چنان مچاله شده که مجبور شده، گاها فقط برای اینکه بتواند لقمه نانی نصیب کودکش بشود، تن به هر ذلت و حقارتی بدهد!
جنبش "من هم همینطور" به نظر من مهم است، برای اینکه گوشه دیگری از موقعیت فرودست زن در این جهان را زیر نورافکن قرار داده. منتها این جنبش تحت رهبری فمینیسم حزب دمکرات آمریکاست؛ و نه فمینیسم و نه حزب دمکرات با رهائی واقعی زن خوانائی ندارند. برای رهائی زن بطور مشخص و انسان علی العموم، باید به فکر یک چه باید کرد؟ جدی بود.


لینک مقاله: "دنیای واقعی "حقوق بشر""


۱۸ ژانویه ۲۰۱۸