در خبرها آمده است که سپیده فرهان بعد از مرخصی کوتاهی از
زندان، دوباره به زندان فراخوانده شد. او یکی از میلیونها معترضی بود که در
اعتراضات دی ۱۳۹۶ شرکت کرده بود. مأموران رژیم جمهوری اسلامی او را دستگیر و به
چند سال زندان محکوم کرده اند. سپیده یکی از هزاران زندانی سیاسی ای است که جلو صف
اعتراض به جهنمی اند که جمهوری اسلامی بر جامعه ایران تحمیل کرده است. او از جمله
کسانی است که صدای حق خواهی و برابری طلبی در این جامعه هستند.
سپیده دانشجوی جوان و پرشوری است که همانند هزاران دانشجو و
جوان دیگر در این مملکت عزم جزم کرده اند زنجیرهای بر پایشان را پاره کنند. سپیده
از رهبران جنبش اعتراضی است که بالاخره جامعه را از این وضعیت نجات خواهند داد.
آدمهای مثل سپیده فرهان نادرند. من هزاران نفر میشناسم که
سرشان را زیر گرفته و به قول معروف کارشان را میکنند. ناجا و "امر به معروف
و نهی از منکر" که میبینند چادرهایشان را محکم میکنند که دچار مشکلی نشوند.
سپیده می توانست مثل خیلی های دیگر درسش را بخواند و دنبال یک زندگی سنتی برود.
ازدواج کند و با توسری زدنهای همسر سنتیاش بسوزد و بسازد. میتوانست کلاس زبان
انگلیسی، اسپانیائی، و یا فرانسوی برود، زبان یاد گرفته و دنبال ویزا برای ترک
کشور باشد. میتوانست به کانادا مانندی مهاجرت کند و مثل بسیاری از مهاجران روزانه
سر کار برود، شب به خانه آمده، غر و لند همسرش را هم بشنود، و سالی یک بار هم، با
رعایت دستورات دولت جمهوری اسلامی، به ایران مسافرت کند. سپیده میتوانست مثل علی
خاوری مانندی میلیاردها دلار از بانکها بدزد و برای خودش چند کاخ در خارج کشور
درست کند. میتوانست همانند مرجان شیخ الاسلامی با رژیمیها بسازد و میلیاردها
دلار اختلاس کرده و به خارج کشور پناه ببرد. میتوانست چشم و گوشش را ببندد و سرش
را دو متر تو کتابهای درسیاش بکند. میتوانست خیلی کارهای زشت و قبح دیگر که در
این مملکت بخشی از فرهنگ شده است و افرادی به وفور مشغول آنها هستند، بکند و به
ریش کسانی مثل سپیده قلیان و اسماعیل بخشی و جعفر عظیم زاده هم بخندد.
سپیده فرهان اما از این جنس نیست. او و امثال او می روند که
دست میلیونها نفر در این جامعه را در دست هم بگذارند و آن را آزاد کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر