انقلاب اکتبر تاریخ تلاش بردگان برای رهائی از بردگی است.
تاریخ اعمال قدرت کارگران است. تاریخی است که قدرت کارگر را به ثبت رساند.
انقلاب اکتبر و بخصوص لنین، دشمنان خاص خودش را دارد. طیفی
از دشمنان لنین، دشمنان کارگران علی العموم هستند. دشمنان قسم خورده آزادی هستند.
همانهایی هستند که کودک فلسطینی را هدف می گیرند. کودکی که بر حسب اتفاق پوستش
سیاه است را در آتش میسوزانند. همانهایی که زنان را سنگسار میکنند. بوسه، خنده
و هر نوع ابراز احساس را قدغن میکنند. آگاهانه و با هزینههای میلیارد دلاری حملات
زهرآگینی به شخص لنین، به شخصیتهای انقلاب اکتبر و به خود انقلاب اکتبر را رهبری
میکنند. طیف دیگری از دشمنان این پدیده نادر تاریخی، آدمهای شریف اما دوستان
ناآگاه کارگران هستند. کسانی هستند که ماشین مهندسی افکار طیف اول، برای تولید
همین نوع "دوستان کارگران" سازماندهی شده است.
هر وقت از انقلاب اکتبر و لنین حرف میزنیم، رفیق بغل گوشت
صدایش بلند میشود: مگر ندیدی استالین و گولاگ و کمپهای کار اجباری را! چرا دیدیم.
بیشتر از آنها را هم دیدیم. دیدیم که کوه انقلاب ۵۷ موشی مثل خمینی و دم و دستگاه
توحش جمهوری اسلامی زائید. دیدیم که انقلاب کبیر فرانسه، ناپلئون زائید. دیدیم که
تلاش هرکولی میدان التحریر مصر امثال مرسی و السیسی زائید. اینها هیچکدام تقبیح
انقلاب را در دستور کار من نمیگذارند. کدام آدم منصفی را میشود نشان داد که با
پیدا شدن سر و کله ترمیدوریها و ناپلئون، آروزی لافایت و بریسوت و بدتر از آن
آروزی لوئی شانزده را مطرح کند؟ آن کدام آدم منصفی است که استالین را نشانت دهد تا
توحش تزار و کرنسکی و دم و دستگاه کشتار میلیونی جنگ جهانی اول را توجیه کند؟
نه چنین آدمهای منصفی یافت نمیشوند. اگر کسی با این
خصوصیات پیدا شد از دو حالت خارج نیست: یا دارد دروغ می بافد و میخواهد گولت بزند؛
یا به دام حیله و نیرنگهای جنگ سردی افتاده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر