وحشت از انقلاب
و لولوی دروغین «خشونت» صفی از ضدانقلاب را در خدمت ارتجاع اسلامی قرار داده است.
جدا از اسلامیون شناخته شده ای كه بعد از ٦ دی ماه بیانیههای مختلف بیعت با اسلام
و بیت رهبری صادر كردند، طیفی از «سكولارهای مسلمان» هم با این قطب بیعت كرده اند.
میدانم كه ترم «سكولار مسلمان» تناقض در خود است. اما كسی كه ظاهرا سكولار بوده و یا
حداقل در انظار عمومی نمازی نخوانده و كسی را به مسجدی دعوت نكرده است و در عین
حال از موسوی و نهایتا از جمهوری اسلامی دفاع می كند، فقط شایسته عنوان «سكولار
مسلمان» است. ارواند آبراهامیان (Ervand Abrahamian) یكی از این
سكولارهاست. ایشان كه یكی از محققين شناخته شده مسائل ایران است و چندین كتاب
ارزشمند در باره مسائل مختلف در این حوزه نوشته است، همراه با چند چهره شناخته شده
دانشگاهی دیگری همچون ژانت آفاری، آصف بیات، داریوش آشوری و والنتاین مقدم زیر بیانیه
ای امضا گذاشته اند كه فقط میشود آن را دفاع جانانه و قاطع «سكولارهای مسلمان» از
موسوی و كروبی دانست. پرداختن به محتوای بیانیه های موسوی و «سكولارهای مسلمان» اینجا
مد نظر نیست. اما اشاره به مواضع یك سال اخیر آبراهامیان خالی از لطف نیست. ایشان
در شماره ٢٥٠ نشریه «میدل ایست رپورت» به تاریخ تابستان ٢٠٠٩ مطلبی در باره چرائی
سرپا ماندن جمهوری اسلامی در این مدت طولانی نوشته است و خواسته جوابی به آن بدهد.
ایشان چهار تحلیل متداولی را كه به سرپا ماندن جمهوری اسلامی كمك كرده اند بر می
شمارد و رمز به درازا كشیدن عمر جمهوری اسلامی را در این چهار تحلیل نمی بیند. این
چهار تحلیل عبارتند از: ١) سركوب و كشت و كشتار وحشیانه مخالفین، ٢) جنگ ٨ ساله ایران
و عراق كه پایه های رژیم را در بین مردم با بسیج عمومی بر علیه دشمن خارجی محكم
كرد، ٣) گرم بودن پشت رژیم به درآمدهای حاصل از فروش نفت و ٤) شیعه ایسم جمهوری
اسلامی! پرداختن به تك تك این چهار مورد در برهه ای از تاریخ كه هم جمهوری اسلامی
بوی الرحمنش بلند شده و هم تقلاهای كور دوستان خجول ولایت فقیه كه هر روز سازی می
زنند دیگر خریداری ندارد، اتلاف وقت است. اما اجازه بدهید با هم نظر ارواند
آبراهامیان درباره چرائی طول عمر جمهوری اسلامی را مرور كنیم. می گوید كه جواب در
پوپولیسم اجتماعی و اقتصادی است. زمین و زمان را به هم می بافد و شعارهای التقاطی
اسلامی ـ پوپولیستی شریعتی و مجاهدین، از قبیل «ستم كشان جهان متحد شوید»، «دشمن
ما امپریالیسم، سرمایه داری و فئودالیسم است»، «اسلام دین مظلومین است، نه
ظالمان»، «آزادی، برابری، جمهوری اسلامی»، «اسلام اختلافات طبقاتی را از میان
خواهد برد» و غیره را كه در بسیج مردم و سنگربندی بر علیه رژیم پهلوی تعین كننده
بودند را توضیح می دهد و آخر سر مثل كسی كه در این سی سال حتی یك بار به وضعیت
مردم در زیر سیطره جمهوری اسلامی، در فقیر و فقیرتر شدن مردم، عدم پرداخت
دستمزدها، دزدیهای میلیارد دلاری و غیره نگاه نكرده و شاید هم به كره دیگری سفر
كرده، نتیجه میگیرد كه همین «شعارها كمك كرده اند كه جمهوری اسلامی این همه سال
عمر كند»! می گوید كه این شعارها ـ و چندین شعار دیگر این چنین را كه ایشان لیست
كرده است، «كمك كرده اند كه ریشه كن شدن فقر، بیسوادی، مفتخوری، عدم دسترسی به
بهداشت و غیره و غیره جزو انتظارات مردم بشوند و رژیم جمهوری اسلامی» ـ به این تكه
توجه كنید ـ «با وجود تصویر غلط و نادرستی كه در خارج از آن داده شده است، به این
سمت حركت كرده است.» می گوید كه «جمهوری اسلامی در این مدت تقدم را از هزینه كردن
در عرصه نظامی به هزینه كردن بسیار مهم در عرصه های اجتماعی، آموزش و پرورش،
بهداشت، مسكن، اشتغال، رفاه و غیره شیفت داده است»!؟ نوشته ایشان پر است از چنین
هزیانهائی كه یكی از مشمئز كننده ترین نوشته های این مجله در چندین سال گذشته
بوده است. ارواند آبراهامیان چگونه می
تواند خشم مردم در خیابانها و آماده شدن برای سنگر و باریكادبندی دیگری را توضیح
بدهد؟ شاید ایشان هم فكر میكند كه سیری زیر دل مردم ایران را زده است!؟ كسی كه این
نوشته از آبراهامیان خوانده باشد، دفاع ایشان از «مطالبات دمكراتیك» مطرح شده در بیانیه
١٧ موسوی را هم خواهد فهميد كه از چه قماشي است و از كجا آب ميخورد. بهررو ميتوان
گفت كه جناب آبراهاميان هم در آخرين لحظات به يكي از بازنده هاي اوضاع سياسي امروز
ايران تبديل شد.*
١٩ ژانویه ٢٠١٠
بازتاب هفته ـ
انترناسیونال ٣٣٢
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر