ناسیونالیسم کرد
در دوره اخیر چهره اصلی خود را که سالهاست چپ جامعه اهداف آن و خواب و خیال که این
گرایش برای جامعه دیده را توضیح داده و درباره اش گفته است، عریان رو به جامعه
گرفته است. کسانی که ورجه ورجه کردنهای این اواخر این ناسیونالیسم را به دقت دنبال
کرده باشند، شاهد یک ارتجاع تماما عیار در این کمپ خواهند بود. نمونهها زیادند:
خالد عزیزی، دبیرکل حزب دمکرات کردستان خواهان مذاکره با جمهوری اسلامی است و میگوید
که از شعار سرنگونی جمهوری اسلامی دست کشیده است. عبدالله مهتدی سردسته سازمان
زحمتکشان اعلام می کند که منتظری در قلب ایشان جای داشته. مصطفی هجری به کادرهای
حزب دمکرات کردستان ایران گفته است که بروید از موضوع مذاکره با جمهوری اسلامی
دفاع قاطعانه بکنند نه خجولانه. بازی با سرنوشت مردم کردستان و مذاکره و بند و بست
با رژیمهای مرکزی از خصوصیات اصلی ناسیونالیسم کرد است. منتها ارتجاعشان علی
العموم از این سر نیست. گرچه در چشم یک انسان شریف خود این به اندازه کافی ارتجاعی
هست. اما ارتجاع این دوره ناسیونالیسم کرد در تقارن این ورجه ورجه کردنها با اوج
گرفتن مبارزه سرنگونی طلبانه مردم ایران بر علیه جمهوری اسلامی است. درباه ناسیونالیسم
کردی که بر علیه جمهوری اسلامی مبارزه مسلحانه نکرده و در فضای علنی کردستان ایران
فعالیت می کند، باید جای دیگری بحث کرد. اینجا میخواهم تمرکز بحث را ببرم بر سر
حزب دمکرات کردستان.
حزب دمکرات
کردستان ایران تاریخا اصلی ترین نیروی نماینده آمال و امیال ناسیونالیسم کرد در
کردستان ایران بوده است. این موضوع امروز در هر دو بخش حزب دمکرات کردستان که خود
را ادامه دهنده حزب دمکرات کردستان ایران دوره قبل از جدائیها، دوره قاضی محمد و
عبدالرحمان قاسملو میدانند صادق است. چرا که اصولا مواضع متفاوتی را در نمایندگی
کردن منافع بورژوازی کرد دنبال نمیکنند. هر دوی این نیروها عمدتا دنبال مذاکره با
جمهوری اسلامی هستند و خواهان بند و بست با هر نیروی هستند که آنها را بعنوان رئیس
پاسگاههای روستاهای اطراف شهرها به رسمیت بشناسد.
اما در کل نه
جامعه علی العموم و نه نیروهای چپ از این منظر به این جریان نگاه نکرده است. تا
جائی که هنوز هم اگر شنیده شود این جریان در حال مذاکره و یا صحبتی از مذاکره با
جمهوری اسلامی به میان آورده است، همه تعجب می کنند. دلیل اصلی آن هم به خود جامعه
کردستان برمیگردد. جامعه کردستان از همان روز اولی که جمهوری اسلامی بر سر کار
آمد، با این رژیم نساخت و خواهان سرنگونی آن بود. هر نیروئی که چراغ سبزی به این
رژیم نشان می داد، در این جامعه انگشت نما می شد. این جامعه از هر نیروئی که آنجا
فعالیت سیاسی میکرد، انتظار داشت که با جمهوری اسلامی به قصد سرنگونی مبارزه کند.
حزب دمکرات کردستان هم اساسا از این سر که دارد با جمهوری اسلامی مبارزه می کند و
تا جائی که جلو صحنه بود چنین می نمود، بعنوان یک جریان سرنگونی طلب شناخته شده
بود و هر بند و بستی را با جمهوری اسلامی را مجبور بود پشت پرده و حتی به دور از
چشم و گوش اعضا و کادرهای خود انجام داده و بجلو ببرد؛ گرچه رسما در مصوباتشان خود
را یک نیروی مذاکره کننده برای رسیدن به اهدافشان معرفی کرده بودند، اما زیر فشار
رادیکالیسم موجود و سرنگونی طلبانه در کردستان، مجبور بودند اینگونه رفتار کنند.
برای خود من
گرچه ناسیونالیسم کرد یک نیروی مرتجعی بوده و بخصوص حزب دمکرات کردستان که در هر
موردی در کشمکش بین مالکین و دهقانان، مسئله زن به زن کردن دختران، ضدیت با آزادی
زن، مقابله با آتهایسم و گرفتن زیر بغل ملا و مفتی روستا و غیره یک نیروی بشدت
مرتجعی بوده، اما با این نیرو مثل یک نیروی اپوزیسیون جمهوری اسلامی برخورد کردهام.
اما زمانی که جامعه وارد یک تلاطم انقلابی می شود و صف بندی نیروها معنا و مفهومی
بسیار فراتر از دعوا و مرافعه بین مالکین و دهقانان پیدا می کند، اعلام مذاکره با
جمهوری اسلامی، که اتفاقا این بار پشت پرده هم نیست و علنا خواهان مذاکره با جمهوری
اسلامی شده اند، این نیرو را رسما در کمپ مقابل مردم قرار می دهد. امروزه بندرت نیروئی
را می توان اسم برد که جمهوری اسلامی را یک نیروی ماندنی بداند. همه تسبیحش را
انداخته اند و دارند به فردای بعد از جمهوری اسلامی، که در محاسباتشان چندان دور
هم نیست، فکر می کنند. در این حین و بین نیروئی پیدا شده است که تا دیروز اتفاقا
منتظر حمله آمریکا به ایران بود و می خواست مانند ناسیونالیستهای کردستان عراق زیر
بمبهای جورج بوش در کردستان ایران صاحب نان و نوائی بشوند، امروز به داد جمهوری
اسلامی رسیده و رسما اعلام کرده است که مبارزه با جمهوری اسلامی را فعلا راکد
گذاشته اند! اهمیت این موضوع به نظر من از این سر نیست که خالد عزیزی و یا کس دیگری
از کمپ ناسیونالیسم کرد اعلام کرده است که مبارزه با جمهوری اسلامی را تعطیل کرده
است. مبارزه شان با جمهوری اسلامی هیچوقت چنگی به دل نزده است. اهمیت آن زمانی عیان
می شود که کل تصویر جامعه ایران را جلوی خود بگیریم. حزب دمکرات با اعلام این
موضوع رسما مردم را در کردستان که جنبش سرنگونی انتظار دارد کردستان هم به این
روند بپیوندد، از پیوستن به موج مبارزه سرنگونی طلبانه منع می کند و فراخوان سازش
با جمهوری اسلامی داده است. ما دقیقا از ساخت و پاخت بین حزب دمکرات کردستان ایران
با برادران خود در کردستان عراق مطلع نیستیم، اما می دانیم که ناسیونالیستهای
کردستان عراق نقش پادوی بین حزب دمکرات کردستان در ایران و دولت جمهوری اسلامی و
کنسول آن در کردستان عراق بازی می کنند. هر جریانی که در سرپا ماندن جمهوری اسلامی
دستی داشته باشد، در چشم جامعه شریک جرم است.
١٨ ژانویه ٢٠١٠
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر