جایزه صلح نوبل
امسال را به باراك اوباما، رئیس جمهور آمریكا دادند. هیچ نمایشی مضحك تر از جایزه
نوبل و مشخصا جایز صلح نوبل نیست. به لیست دریافت كنندگان این جایزه نگاه كنید:
هنری كسینجر، ال گور، كیم دی جانگ، شیمون پرز، جیمی كارتر، شیرین عبادی، اسحاق رابین،
گورباچف، لخ والسا، سازمان جهانی كار، دالای لما، جورج مارشال و دهها تن شخصیت این
تیپی! باید كسی حوصله كند و برود «دلایل» محكمه پسند نهاد نوبل را مرور كند كه بر
چه اساسی به هنری كسینجر و جورج مارشال و جیمی كارتر و سازمان جهانی كار و غیره جایزه
صلح میدهد! هر دلیلی داشته باشد، حال انسان منصف و شریف را به هم میزند.
جز جایزه صلح،
كلیه جوایز نوبل در استكهلم سوئد به دریافت كنندگان این جوایز اهدا میشود و ترتیب
سخنرانیها و مراسم و تشریفات دیگر نیز در همین شهر داده میشود. تشریفات جایزه صلح
اما در اسلو، پایتخت نروژ برگزار میشود. آلفرد نوبل كه كارخانهدار بزرگی بود و
همچنین حداقل مخترع دینامیت است، یكسال قبل از مرگش در وصیتنامهای در سال ١٨٩٥ میگوید
كه ٣١ میلیون كرون سوئد از ثروتش به گردش در بیاید و سود حاصل از آن بین ٥ نفر كه
بیشترین خدمت را در حیطه فیزیك، شیمی، ادبیات، پزشكی و صلح به جامعه جهانی كردهاند،
تقسیم شود. در باره جایزه صلح مشخصا در این وصیتنامه آمده است كه «به كسی تعلق بگیرد
كه بیشترین خدمت را در راه كاهش تخاصمات و یا از بین بردن ارتشی كرده باشد.»
(منظور البته از بین بردن فیزیكی ارتش نیست). نوبل خود وصیت میكند كه جایزه صلح در
نروژ و با كمیتهای متشكل از ٥ نفر، زیر نظر پارلمان نروژ مدیریت شود. گفته میشود
او نروژ را به این دلیل انتخاب میكند كه ارتشی بمراتب كوچكتر از سوئد و دیگر
كشورهای اسكاندیناوی داشته است.
امروز چیز زیادی
درباره تركیب پارلمان نروژ و قد و قواره ارتش آن نمیدانم. اما واقعا چه كسی است
كه حتی یك لحظه به ذهنش این ایده را خطور داده باشد كه هنری كسینجر و جیمی كارتر و
جورج مارشال و اوباما در راه صلح حتی یك قدم برداشته باشند؟! كسینجر حداقل در تاریخ
بعنوان جنایتكاری كه باید محاكمه میشد ثبت شده است. اوباما در سخنرانی دریافت جایزه
صلح امسال رسما دیگران را تهدید كرد و شاخ و شانه كشید. از لزوم دخالت نظامی آمریكا
صحبت كرد. درست زمانی كه رسانههای نان به نرخ روز خور با آب و تاب سخنرانی او و
تشریفات دریافت جایزه صلح ایشان را به من و شما حقنه میكردند، به دلیل فرستادن
هزاران سرباز دیگر به عراق و افغانستان مورد بیشترین اعتراض از جانب همان كسانی كه
به او رأی داده و به ریاست جمهوری انتخابش كرده بودند، قرار گرفت.
این یادداشت
بدون اشاره به «جایزه نوبل در حیطه اقتصاد» ناقص میماند.
نهاد نوبل ظاهرا
یك نهاد مستقل است، اما پشت این نهاد بانك مركزی سوئد قرار دارد. آلفرد نوبل چیزی
در وصیتنامهاش در باره اعطا جایزه در حیطه اقتصاد نگفته است. میدانیم كه دو تن از
پدران و متفكرین مكتب شیكاگو، كسانی كه اولین مشاورین پینوشه بودند، دریافت
كنندگان «جایزه نوبل در اقتصاد» هستند؛ فردریك هایك و میلتون فریدمن. دیوید هاروی
میگوید نظرات این دو نفر با بی تفاوتی و یا گاها با تمسخر از جانب دانشگاهیان قرار
میگرفت. خود فریدمن در مقدمه كتاب «سرمایهداری و آزادی» میگوید كه وقتی دانشگاههای
آمریكا در دهه ٥٠ میلادی برای ایشان طور سخنرانی حول نظراتش ترتیب میدادند، كسی او
را جدی نمیگرفت. در جلسات سخنرانیهایش هیچ آدم جدیای شركت نمیكرد و مقالاتش در
نشریات جدی چاپ نمیشدند. دیوید هاروی میگوید كه بانك مركزی سوئد این دو تن را
برگزید كه زیر نورافكن قرار بگیرند و نظراتشان مورد توجه قرار بگیرد كه كمی جدی
گرفته شوند.
حتی در مورد جوایز
دیگر نوبل هم مثل فیزیك، شیمی، ادبیات و پزشكی كه ظاهرا دخالت دادن بازیهای سیاسی
بین خودشان سخت به نظر میرسید، همان موش دوانیهای همیشگی را دخالت میدهند. مثلا
وقتی میخواستند فشاری به شوروی وارد كنند، جایزه شیمی، ادبیات و یا فیزیك را به یكی
از «دانشمندان» و یا نویسندگان معترض شوروی می دادند. نمونه بارز آن هم بوریس
پاسترناك، نویسنده دكتر ژیواگو است. و یا آندره سوخارف كه یك فیزیكدان مخالف شوروی
بود، جایزه نوبل صلح برای «فعالیتهای» حقوق بشری می گیرد كه زیر ذره بین قرار بگیرند!
سوخارف، همه میدانند كه در عرصه فعالیتهای سیاسی، تا آنجا كه به خود ایشان برمیگردد،
جایگاهی نداشت.
وقتی كه این بازی
را به دقت نه چندان زیاد هم مرور كنیم و با چیدن تكه پازلهای فریدمن، كسینجر، ال
گور، كارتر، شیرین عبادی، لخ والسا، جورج مارشال، هایك، شیمون پرز، گورباچف و غیره
در كنار هم نگاهی حتی سطحی هم بیاندازیم، مضحكه «جایزه نوبل» بیشتر افشا میشود!
١٢ دسامبر ٢٠٠٩
بازتاب هفته ـ انترناسیونال ٣٢٧
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر