۱۳۹۵ اسفند ۴, چهارشنبه

سیاست و نزاكت

«آیا دفاع از زحمتکشان کاربرد هر زبانی و ادبیاتی را مجاز می سازد؟ آیا جنبش چپ برای دفاع از حقوق حقه زحمتکشان و ترویج اندیشه عدالت اجتماعی به فحاشی و توهین و مغلطه نیاز دارد؟ … بنظر من جنبش چپ علاوه بر دفاع از حقوق زحمتکشان وظیفه ارتقاء و رشد فکری و فرهنگی زحمتکشان و کل جامعه را نیز دارد. و این مهم را باید از خود شروع کرد.»
نقل قول بالا بخشی از «اعتراض» یكی از خوانندگان مطلب «بی‌بی‌سی و کارفرماهای بی حقوق در ایران!» است كه بصورت كامنت در سایت «اخبار روز» زیر مطلب فوق آمده بود. در جواب وی نوشتم: «یک چیزی که ظاهرا مد روز شده است، «ادب» و «زبان مودبانه» است. جالب است که کارفرماها و قلم بدستان و حامیان رنگارنگ آنها کراوات زده و زبان مودبانه بکار می برند، اما نان شب کارگران و فرزندانشان را به گرو گرفته اند! شما هر چقدر دلتان می خواهد به ما کارگران بی ادبی کنید و فحش و ناسزا بدهید، اما زندگی ما را تباه نکنید. لطفا این بساط حیله و نیرنگ و فریبتان را جمع کنید. دیگر واقعا مشمئز کننده شده است که مودب بازی در می آورید.»
دوستی جوكی تعریف می كرد كه فرد كاردانی را برای حل یك معما پیش خامنه ای می برند و در آخر خامنه ای كه از مهارت و كار او شگفت زده می شود از او می پرسد كه یك آرزو بگوید كه برایش تهیه كند. او هم از خامنه ای یك تلویزیون پرف پاك كن دار می خواهد. تلویزیون را برایش تهیه می كنند و بعد از یكی دو روز خامنه ای بالاخره نمی تواند بفهمد كه چرا در بین این همه چیز، طرف تلویزیون پرف پاك كن دار خواست؛ چرا كه تلویزیون را كسی زیر برف و باران كه تماشا نمی كند! بالاخره او را احضار می كنند و او هم بعد از گرفتن قول از خامنه ای كه بلائی سرش نیاورند، می گوید به این دلیل تلویزیون برف پاك كن دار لازم دارد كه هر وقت كسی مثل خامنه ای را در تلویزیون می بیند، بهشان تف می كند و حوصله ندارد هر بار بلند شود تلویزیون را پاك كند. در نتیجه به یك برف پاك كن احتیاج دارد. در عالم واقع این احساس ما كارگران و مردم فقیری است كه زندگی را كسانی مثل خامنه ای و همدستانش بر ما تلخ و تباه كرده اند.
اجازه بدهید در بین دنیایی از مثال، یك مثال خیلی ملموسی را بیان كنم كه چرا ما شب و روز به كسانی مثل خامنه ای و دیگر كسانی كه بی بی سی و قلم بدستانش وظیفه از زیر ضرب بدر بردنشان را بر عهده گرفته اند، فحش و ناسزا می دهیم. در اخبار یكی دو هفته گذشته آمده بود: مهدی مجدم که در روز سه شنبه ١٦ آوریل در مقابل درب استانداری در شهر اهواز خودسوزی کرده بود، پس از چند روز در بیمارستان طالقانی درگذشت. این جوان ساکن اهواز جهت جستجوی کار به چندین اداره مراجعه کرده اما نتیجه ای نگرفته و گویا صبر او لبریز شده و در اقدامی اعتراض آمیز هنگام خروج استاندار حجازی از ساختمان استانداری در مقابل چشمان استاندار و همراهانش با ریختن بنزین برروی خود اقدام به خودسوزی نمود. او که متولد سال ١٣٥٥ و در شرف تشکیل خانواده بود، قبلا به صورت پیمانی در شرکت نفت مشغول به کار بوده و همزمان با بیکار شدن بخش وسیعی از کارگران در اهواز، او نیز از کار بیکار شد. مراجعات متعدد وی به ادارات و شرکتهای دولتی و خصوصی جهت یافتن کار كه بی نتیجه ماند، درخواست دیدار با استاندار را کرد که حراست به او اجازه ورود به استانداری را نداد. در نتیجه هنگام خروج استاندار، وی اقدام به خودسوزی کرد. در ادامه آمده است: فقر مزمن و درصد بالای بیکاری میان جوانان حتی به گفته مسئولان و نمایندگان مجلس، از حد ٣٠٪ گذشته است.
ناراحت شده اند که ما به قلم بدست بی بی سی گفته ایم چرا وكیل مدافع كارفرمائی هستید كه مهدی مجدم را به كام مرگ برده است. قطعا برای ایشان سخت است درك كند چه خشمی او را فرا گرفته بود كه این چنین جان خود را گرفت! واقعا سخت است كه بفهمد چرا مردم یك كشور مثل بریتانیا صف كشیده بودند كه بر جسد مارگارت تاچر تف كنند! سخت است متوجه شود چرا مردم با مرگ هیتلر و فرانكو و پینوشه تأسف نمی خورند و شادی هم می كنند! یا ایهاالناس، نزاكتتان كجا رفت!؟ دستمزد ٤ بار زیر خط فقر می گیرید، كشته داده اید، جگر گوشه تان در شعله های آتش سوخت، دود شد و به هوا رفت، ادب را رعایت كنید. نزاكتتان كجا رفت!؟
این كامنت گذار محترم كه «وظیفه ارتقاء و رشد فکری و فرهنگی زحمتکشان و کل جامعه را نیز» بر عهده دارد، در واقع نگهبان و مأمور ممیزی است كه ببیند چه كسی به بی بی سی می گوید مفت خور، مچش را بگیرد و به سردبیران سایتها گزارش بدهد! مؤدب بازی در آوردن و كراوات زدن و در عین حال وظیفه به تباهی كشاندن زندگی كارگران، كار و پیشه اینهاست. برای همین كارشان درس خوانده و تربیت شده اند. روزی شان را مدیون همین كارها هستند.
٥ مه ٢٠١١٣


(كارگر كمونیست ٢٥٩)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر