مصاحبه ناصر اصغری با ٣ فعال جنبش كارگری آمریكا
به
دنبال این مقدمه كوتاه، جواب ٣ تن از فعالین سرشناس جنبش كارگری آمریكا، بل فلچر (Bill Fletcher)، مایكل
یتس (Michael Yates) و استیو ارلی (Steve Early) را مشاهده خواهید كرد. بل، مایكل
و استیو نه تنها در محیط كارشان و در جامعه پیرامونی آن سخت مشغول سازماندهی جامعه
و كارگران هستند، بلكه تحقیقات وسیعی را نیز پیرامون معضل سازمانیابی كارگران
انجام داده و هر یك چندین كتاب و مقاله تحقیقی منتشر كرده اند. همچنین از اعضای
ارگانهای مختلف نهادهای كارگری در آمریكا چه در سطح محلی و چه سراسری بوده اند.
واضح است كه خواننده با این مصاحبه این سه تن را بخوبی نخواهد شناخت، اما حداقل
نظر آنها را درباره وضعیت و موقعیت جنبش كارگری آمریكا را بطور خلاصه متوجه خواهد
شد.
هر
سه تن از فعالین کارگری كه اینجا به سئوالات من جواب داده اند، كتابهای بسیار
ارزشمندی از موقعیت جنبش كارگری آمریكا را نوشته اند كه خواندن آنها به دست یافتن
به درك بهتری از موقعیت كنونی جنبش كارگری كمك شایانی می كند. كتاب استیو ارلی،
«جنگ داخلی جنبش كارگری آمریكا» كه به اختلافات داخلی اتحادیه های متعدد آمریكا و
مشخصا انشعاب در فدراسیون كار آمریكا اختصاص دارد، منبع بسیار مهمی برای درك بهتر
ابعاد بوركراسی درون اتحادیه های این كشور می باشد.
بل
فلچر، گرچه كارمند فدراسیون كار آمریكا بوده و مقالات و كتب متعددی، از جمله
«همبستگی انشعاب كرده» نوشته است، اما بیشتر بعنوان فعال اجتماعی در سطح جامعه
شناخته شده است.
مایكل
یتس كتابهای مختلفی در زمینه سازماندهی كارگران دارد. از شناخته شده و مراجعه شده
ترین كتابهای وی می توان به كتابه «چرا اتحادیه های كارگری مربوطند؟» نام برد. او
اخیرا كتابی نیز درباره اعتراضات ویسكانسن آمریكا نوشته است كه كتابی بسیار خواندنی
و اطلاع دهنده است.
ناصر
اصغری
٣١ مارس ٢٠١٣
***
ناصر
اصغری: به نظر شما، مهمترین مسائلی كه جلوی جنبش كارگری آمریكاست، كدامها هستند؟
بل
فلچر: مهم ترین مسائل پیش روی جنبش کارگری در ایالات متحده آمریکا شامل موارد زیر
است:
١) ایجاد جنبشی برای عدالت اجتماعی: بخش بزرگی از مشکل پیش روی
جنبش کارگری، و یا حداقل در جنبش سندیکایی در این كشور، این است که این جنبش یک
جنبش گسترده ای مبتنی بر عدالت اقتصادی نیست. در واقع بر این باورم كه این چیزی
است كه شاید به ایران هم ربط داشته باشد. بعد از پاكسازی دهه ١٩٤٠ جنبش كارگری آمریكا
از عناصر و فعالین چپ، این جنبش كاراكتر سازمانی از نهادها را بخود گرفت كه تمركزش
روی منافع اعضای خود بود. بجای اینكه جریانی باشد و چنین به آن نگاه شود كه جنبشی
است برای توده وسیع مردم كارگر، بطور فزاینده ای بعنوان نهادی كه مشغله اش منافع
تعدادی افراد مشخص است، ظاهر شد. این مسئله بخصوص با دشواری ای كه از جانب بخش
بزرگی از این جنبش برای زنان و اقلیتهای نژادی و قومی برای توجه به مشكلاتشان ایجاد
می شد، بزرگ شد.
٢) دگرگون كردن نهادهای كارگری: اگر جنبشی برای عدالت اقتصادی وجود
داشته باشد، سازمانهائی كه «اتحادیه های كارگری» نامیده می شوند باید تغییراتی
بكنند. این موضوع باید با یك طرح و برنامه فشرده آموزش درونی كه هدف آن آموزش اعضای
اتحادیه هاست شروع شود. این طرح باید كمك به ایجاد چهارچوبی باشد كه اعضای اتحادیه
ها و همچنین اعضای بالقوه اتحادیهها بتوانند سرمایه داری نئولیبرالیسم را بهتر
بشناسند و كمكی باشد برای درك پیامدهای آن برای اتخاذ استراتژی ای كه به آن احتیاج
داریم. در مركز این استراتژیها نیاز مبرم برای ساختن یك بلوك استراتژیك از نیروهای
اجتماعی وجود دارد كه در حال مبارزه برای قدرت هستند. اعضای اتحادیهها را باید به
این نیاز مبرم آگاه كرد كه اهمیت این بلوك را درك كنند.
٣) ایجاد همبستگی بین المللی كارگری: امروزه شرایط مادی از هر زمان
دیگر از حیاط سیستم سرمایه داری برای همبستگی بین المللی فراهم و مناسب تر است. با
همه اینها اختلافات ملی و قومی بیشتر شده اند. این بخشا مدیون ضعف چپی است كه
نتوانسته به روایتی سازنده كمك كند كه توده های محروم طبیعت سیستمی كه آنها را
استثمار می كند درك كنند. در ایالات متحده كه قلب یك امپراطوری جهانی است، برای
جنبش كارگری درك نیاز به یك انترناسیونالیسم واقعی مشكل بوده است. اما نشانه های
رو به رشد افزایش آگاهی برای٬ حداقل یک سطح عملی کار٬ همبستگی وجود دارد. منتها باید
فراتر از این رفت. با شركتهای چندملیتی باید درگیر معامله و چانه زنی فرا مرزی
بود. باید با فكر كردن به استراتژی چند ملیتی بر سر مسائل متعدد (نه فقط چانه زنی)
به مقابله با شركتهای بزرگ و دولتها رفت. این موضوع باید در طرحهای آموزش كارگران كه
بالاتر به آن اشاره كردم گنجانده شود تا یك همبستگی جهانی كارگری اتخاذ بشود.
***
ناصر
اصغری: به نظر شما، مهمترین مسائلی كه جلوی جنبش كارگری آمریكاست، كدامها هستند؟
مایكل
یتس: جنبش كارگری در آمریكا در وضعیت خیلی بدی قرار دارد. امروزه میزان عضویت در
اتحادیه ها بخصوص در بخش خصوصی (تولید)، از سال ١٩٢٩ كه آمریكا وارد «ركود بزرگ»
در آن سال شد، تا كنون در پایین ترین سطح خود می باشد. این میزان كمتر از ٨ درصد
است. فقط میزان نسبتا بالای عضویت در اتحادیه ها در بخش خدمات میزان عضویت در
اتحادیه ها را به بالای ١٠ درصد رسانده است. و حملات وسیع و گسترده ای به این بخش
هم (خدمات) در ایالاتی از این كشور، مثل ویسكانسن، شروع شده است. دولتهای این ایالات
شروع به تصویب قوانین ضد كارگری كرده اند كه تلاش دارند بسیاری از خدمات عمومی و
حتی مدارس عمومی را خصوصی كنند.
در
نتیجه یكی از مسائلی كه جنبش كارگری آمریكا با آن روبرو است، روبرو شدن با فضای
خصمانه سیاسی و حقوقی ای است كه بطور فزاینده ای با اتحادیه ها در هر دو بخش خصوصی
(ماشین سازی و غیره) و خدمات عمومی (كارمندان و كاركنان دولتی مثل معلمان و
كارگران در بیمارستانها و غیره) خصمانه تر می شود. این حملات سیاسی و حقوقی بر علیه
كارگران خدمات عمومی از طرف سرمایه داران فوق العاده ثروتمند تأمین مالی می شود كه
روابط نزدیك زیادی با رسانه های محافظه كار مثل رادیو و تلویزیون و همچنین روزنامه
ها و وبسایتها دارند. شاید نیازی به گفتن نداشته باشد كه سرمایه داران روابط سیاسی
قدرتمندی دارند چرا كه از طریق ثروتشان به كمپینهای سیاسی نه تنها سیاستمداران
محافظه كار، بلكه سیاستمداران لیبرال نیز كمك می كنند.
شرایط
اقتصادی نیز موانع مهمی بر سر راه سازماندهی هستند. ناامنی اقتصادی در بین بخش وسیعی
از كارگران خیلی عمده است. كه نه تنها باید نگران آینده اشتغالشان باشند، بلكه بار
بزرگی از بدهیها را نیز بر دوش می كشند. جوانان بخصوص با چشم انداز كارهای با
درآمد نازل روبرو هستند. و برای كسانی كه فعلا در مدارس عالی هستند و یا تازه گی
فارغ التحصیل شده اند و وام دانشگاهی زیادی بالا آورده كه حتی دیگر با اعلام
ورشكستگی هم قادر به حذف آن نیستند، این شرایط نگران كننده تر است. چنین شرایطی
كارفرماها و مدیریت در محیط كار را در یك موقعیت بهتری قرار می دهد كه كارگران را
برای دست زدن به سازماندهی بسیار محتاط می كند.
اما
علیرغم این شرایط، شاهد سازماندهی كارگران هستیم كه مثلا در ایالت ویسكانسن در سال
٢٠١١، اعتراضات متحدانه وسیع و قدرتمندی بر علیه قوانین ضد كارگری فرماندار آن ایالت
سازماندهی شدند. همچنین در شیكاگو، كه معلمان مدارس عمومی با حمایت وسیع والدین فقیرتر،
اعتصاب موفق بزرگی را بر علیه تقاضاهای شهردار این شهر برای بازپس گرفتن و كاهش
مزایا و كنترل بسیار بیشتر بر مدارس از طرف سیاستمداران و نخبگان اقتصاد و همچنین
كنترل بر كار معلمان را به پیش بردند.
با
این وجود، بسیاری در جنبش كارگری و بخصوص رهبران بالای اتحادیه ها، دستوركار
محافظه كارانه را با آغوش باز پذیرفته اند كه با كارفرماها همكاری بكنند و به كاهشهای
مهمی تن داده كه استاندارد زندگی و محیط كار كارگران را پایین آورده است. این دیدگان
سازش طبقاتی سمی است كه به بتحلیل رفتن كارگران هم از نظر اقتصادی و هم سیاسی كمك
كرده است. پروسه دمكراتیك در اتحادیه های كارگری در آمریكا روزبروز تحلیل می رود و
جائی برای بدنه كارگری باقی نمانده است. بخش هر چه بیشتری از رهبران اتحادیه ها
وجه مشترك زیادی با كارفرماها و مدیریت دارند تا با اعضای اتحادیه های خود. در نتیجه
اعضای اتحادیه ها در موارد زیادی باید در دو جبهه مشغول مبارزه باشند؛ یكی با
كارفرماها و دیگری با رهبران اتحادیه های خود.
در یك
چنین وضعیت سختی، جنبش اشغال با تمركز بر دمكراسی مشاركتی و نگرانی برای راه حلهای
تازه ای برای سازماندهی هم جامعه بطور اعم و هم جنبش كارگری، راه برون رفتی را جلو
گذاشت. اینجا مهمترین نشانه های امیدوار كننده برای آینده دیده می شوند. اما راه
درازی را جلو داریم و موفقیت ابدا تأمین شده نیست. قطعا یك رویكرد جهانی كه
كارگران همه كشورها با هم همكاری جدی ای را شروع كنند، لازم است. و جنبش كارگری
برای همیشه باید راه حل امپریالیسم آمریكا و جنگ را رد كند. تا آنجا كه به همبستگی
كارگران آمریكا با كارگران دیگر جاها مربوط می شود، میهن پرستی در آمریكا یك مرض بر
سر راه جنبش كارگری است.
***
ناصر
اصغری: به نظر شما، مهمترین مسائلی كه جلوی جنبش كارگری آمریكاست، كدامها هستند؟
استیو
ارلی: در بخش خصوصی، اتحادیه های كارگری در آمریكا با فشار عظیمی از طرف كمپانیها
برای بازپس گرفتن مزایایی كه در گذشته به آن دست یافته بودند، مثل «پوشش بازنشستگی
گروهی»، بیمه بهداشت بازنشستگی و بیمه بهداشت مقرون به صرفه برای كارگران شاغل و
خانواده هایشان، روبرو هستند. در بخش خدمات، چندین ایالت مركزی سعی كرده اند كه حق
قرارداد و مذاکره دسته جمعی كارگران را محدود كرده، و یا اتحادیه های كارگری را با
سختتر كردن شیوه ای كه اتحادیه ها حق عضویت از اعضای خود جمع آوری می كردند را تضعیف
كنند.
همه
كارگران در آمریكا تحت پوشش مزایای ملی وسیع بازنشستگی و یا سیستم بهداشتی قرار
ندارند. مزایای درمانی و بازنشستگی، اگر اصلا وجود داشته باشند، بر مبنای شغلی است
كه فرد دارد. از آنجا كه كمتر از ١٢ درصد از نیروی كار در آمریكا دارای اتحادیه های
كارگری است، كارفرماها و سیاستمداران متحد دست راستی آنها سعی می كنند كه فضایای
اعتراضی بر علیه اعضای اتحادیه ها در جامعه، كه وضعشان نسبتا از بقیه كارگران كه
از هرگونه حق قراردادهای دسته جمعی بی بهره هستند بهتر است، به وجود بیاورند. این
بخصوص در رابطه با تلاشی كه برای تصویر اهریمنی دادن از معلمانی كه عضو اتحادیه ها
هستند راه افتاده است، بیشتر صدق می كند. در این تصویر، معلمان عضو اتحادیه های
كارگری رقیبان مالیات دهندگانی شدهاند كه حقوقشان توسط این مالیات دهندگان تأمین
و پرداخت می شود.
در
نتیجه یكی از چالشهای اعضای اتحادیه اینجا تبدیل مبارزه برای دستمزد بهتر، برخورد
مناسب و عادلانه و حق برخورداری از كار، به مبارزه ای سیاسی برای كلیه كارگران و
خانواده های آنهاست. در حوزه خدمات عمومی، معنای این مبارزه، مدافع مؤثر خدمات
عمومی بودن است. مثل مسكن، حمل و نقل، تحصیلات، و بهداشت عمومی برای بازنشستگان،
فقرا و كودكان.
ناصر
اصغری: اتحادیه های كارگری در آمریكا چگونه می توانند بار دیگر توجه كارگران را به
سازمانیابی و اینكه چگونه حملات كارفرماها را به عقب برانند جلب كنند؟
استیو
ارلی: با وجود فشارهای مداوم مدیریت برای بازپسگیری دستآورهای كارگران، اعتراضات
مربوط به قراردادهای دسته جمعی در آمریكا به كمترین میزان خود در تاریخ رسیده اند.
اما در پائیز سال ٢٠١٢، كارگران انبارها، خرده فروشی ها و غذاخوری های فستفود (fast food
restaurant) در استانهای نیویورك، كالیفرنیا و ایلینویز دست به یكسری از
اعتصابات و دست از كار كشیدنهایی بر سر میزان سطح پایین دستمزدها و برخورد
ناعادلانه مدیریت زدند كه به بحث و گفتگو در سطحی سراسری دامن زد و امكانات تازه ای
برای سازمانیابی كارگران را باعث شد. این اعتراضات كارگران با دستمزدهای پایین را
شامل می شد كه در بسیاری از موارد خواهان تشكل خود شدند كه در حال حاضر از حق
قرارداد دسته جمعی بی بهره هستند.
متأسفانه
تحت شرایط حقوقی كنونی، شانس واقعی بسیار كمی برای به رسمیت شناخته شدن حقوق اتحادیه
ای در محیطهای كار را دارند. در نتیجه بطور گسترده تر و در شبكه های شل تری مثل
«وال مارت ما» كه هدف داشتن اتحادیه در كوتاه مدت را ندارند، با هم متحد شده اند.
این انجمنهای داوطلبانه كارگران با حمایت اتحادیه های سراسری و مراكز محلی كارگران
در مقابل محیطهای كار پیكت می كنند، به مردم مراجعه و به مدیریت طومار می فرستند و
خواهان دستمزد و شرایط كاری بهتری می شوند.
در
اكتبر سال ٢٠١٢، چند صد نفر از كارگران وال مارت در حدود ٣٠ مغازه از ١٢ ایالت دست
از كار كشیدند. یك ماه بعد در «جمعه سیاه» بعد از روز «جشن سپاسگزاری»، اعتراض در
مقابل مغازه ها توسط كارگران و حامیان آنها از ٣٠ مغازه به ١٠٠٠ مغازه در حدود ٣٦
ایالت رسید. اقدام مستقیم كارگران وال مارت همانند اقدامات كارگری در اوان عصر
روابط صنعتی، ماقبل تصویب قانون كار «روابط ملی كار» (National Labor Relation
Act) در سال ١٩٣٥ بود كه مدلی بیشتر مثل مدل سازماندهی كارگری در محیط
كار اواخر قرن ١٩ و اوایل قرن ٢٠ است تا اینكه برمبنای مدل تاریخ ٧٥ سال گذشته
جنبش كارگری آمریكا.
در
مورد «كارگران انباری ها خواهان عدالت» كه از جانب اتحادیه «كارگران برقكار» در ایلینویز
حمایت شدند و «اتحادیه كارگران انباری ها» كه با كمك «تغییر برای پیروزی» در كالیفرنیا
ایجاد شده است، یك هدف اعتصاب این بوده كه وال مارت مسئولیت (از جمله دستمزد و
اجحاف در ساعات كار) در برابر افرادی كه از طریق شركتهای قراردادی آنها استخدام می
كند را تقبل كند. در عین حال، كارگران غذاخوریهای فستفود در نیویورك از اعتصاب یك
روزه خود در سطح شهر در نوامبر ٢٠١٢ برای اعتراض به بالا نرفتن دستمزد بیش از ٢ میلیون
كارگر كه سالها همچنان ٩ دلار در ساعت بود، ابراز كنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر