۱۳۹۵ اسفند ۶, جمعه

میزگرد: جنبش برای افزایش دستمزد

ناصر اصغری، شهلا دانشفر، مرتضی فاتح و یاشار سهندی

کارگر کمونیست: جنبش کارگری امسال در برابر مصوبه شورای عالی کار یک نه بزرگ به جمهوری اسلامی تحویل داده است. تشکلات و فعالین مختلف جنبش کارگری با صدور بیانیه و انجام مصاحبه  گفتند که کل این مصوبه را قبول ندارند و این اوضاع را نمی پذیرند. بنظر میرسد صف آرایی جنبش کارگری برای نپذیرفتن دستمزدهای زیر خط فقر  با هر سال متفاوت باشد.  آیا ما با یک شرایط جدید روبرو هستیم؟

شهلا دانشفر: بله من اینطور فكر میكنم. یکسال تمام است که کارگران با اعتراضاتی گسترده و متحد تر از هر سال  علیه فقر و فلاکت و برای خواست افزایش دستمزدها به پا خاسته و حرفشان اینست که دیگر دستمزد چندین بار زیر خط فقر را نمی پذیرند. اشاره ام مشخصا به طومار سی هزار کارگر بر سر خواست افزایش دستمزدهاست. هماهنگ کنندگان این طومار طی بیانیه های مختلفی صدای اعتراض این کارگران را انعکاس دادند. فراخوان به تجمع و اعتراض دادند، مقابل وزارت کار جمهوری اسلامی دست به تجمع اعتراضی زدند، با مقامات دست اندر کار رژیم  به گفتگو نشستند و اولتیماتوم دادند و محکم و استوار اعلام داشتند که اگر حداقل دستمزدها به روال هر سال و زیر خط فقر باشد، کارگران ساکت نخواهند نشست و اعتراضات خود را به اشکال گوناگون ادامه خواهند داد.

این یک نقطه عطف و رویداد مهم و بیسابقه ای در جمهوری اسلامی است که هزاران کارگر معترض امضای خود را با اسم و رسم زیر چنین  طوماری گذاشته و حول آن گرد آمدند . این همچنین اتفاق جدیدی در جنبش کارگری است و نبردی است که ادامه دارد. میدانید که مبتکر این حرکت اتحادیه آزاد کارگران ایران بود. بعد از آن نیز سندیکای شرکت واحد که مرکز توجه هزاران کارگر است طی طوماری اعتراضی بر خواست افزایش فوری دستمزدها تاکید گذاشت و تعدادی از فعالین آن در همان هنگام که شورایعالی کار رژیم اسلامی مشغول گمانه زنی هایشان بودند، در مقابل وزارات کار جمع شدند و صدای اعتراضشان را بلند کردند.  سپس  انجمن صنفی کارگران برق و فلز کرمانشاه به طومار سی هزار امضای کارگران پیوست و تشکلهایی چون سندیکای نیشکر هفت تپه، کمیته پیگیری و هماهنگی و غیره نیز با بیانیه های اعتراضیشان بر خواست افزایش فوری دستمزدها تاکید گذاشتند. نمونه دیگر اعتراضات گسترده کارگران پتروشیمی ماهشهر با خواست کوتاه شدن دست پیمانکاران است که یک خواست اساسی آنها نیز خواست افزایش دستمزدها بود. مبارزاتی که بطور واقعی تحرکی در میان کارگران نفت و مراکز وابسته به آن و مجتمع های بزرگ کارگری با همین خواست بوجود آورد. کارگران بازنشسته ذوب آهن اصفهان نیز اولین بند بیانیه ٥ ماده ای شان خواست افزایش فوری دستمزدها بود و در آن همچین به خواستهای سراسری و مهم دیگری چون خواست تحصیل رایگان و بهداشت و درمان رایگان برای همه بود.

 هیچگاه در طول سی و چند سال حاکمیت رژیم اسلامی جنبشی چنین سازمانیافته و در برگیرنده اكثر سازمانهای كارگری بر سر خواست افزایش دستمزدها را شاهد نبوده ایم و این به روشنی حال و هوای جنبش کارگری را نشان میدهد. اما نکته مهمی که به این اتفاقات اهمیت سیاسی و نوینی می بخشید رویداد آن در متن اوضاع سیاسی جامعه ایران است. رویداد این اتفاقات در اوضاعیست که مساله اقتصاد و معیشت به یک محور مهم رودررویی کل جامعه با رژیم اسلامی تبدیل شده است. این جنبه از مساله خصلت ویژه تری به این اعتراضات می بخشد.

این حرکت و جنبش در فضای خشم و اعتراض گسترده به فشار گرانی و فقر و فلاکت دارد صورت میگیرد و این بسیار مهم است. بحران اقتصادی و تحریمها و کل وضعیت جمهوری اسلامی باعث شده است که فشار گرانی و بیکاری و فقر برای کارگران سنگین تر از همیشه باشد و موجی از خشم و عصبانیت اکثریت مردم را فرا گرفته است. در چنین شرایطی است که جنبش کارگری بعنوان یک عرصه دائمی اعتراض نقش مهمی در فعال نگاهداشتن و تحرک کل جامعه دارد. زیر فشار چنین شرایطی می بینیم که نزاعهای درون حکومت بیش از هر وقت بالا گرفته و حسابی به جان هم افتاده اند. از جمله برپایی مضحکه انتخابات پیش رو به کابوسی برای کل حکومت تبدیل شده و وحشت از «شورش گرسنگان» به موضوع بحث هر روزه تک تک سران حکومت تبدیل شده است. در چنین شرایطی است که  کارگران با اعتراض علیه فقر و فلاکت و با خواست افزایش فوری دستمزدها پرچمدار اعتراض کل مردم شده اند. به این اعتبار اعتراضات کارگران بر سر خواست افزایش دستمزدها، اتفاقی  مهم در دل تحولات سیاسی امروز جامعه است.

عکس العمل کارگران به تصمیم جنایتکارانه دولت مبنی بر حداقل دستمزد ٤٨٧ هزار تومان و چندین بار زیر خط فقر را نیز باید در ادامه مبارزات یکساله کارگران و صف آرایی های کل کارگران و مردم علیه رژیم اسلامی و علیه فقر و فلاکت حاکم بر کل جامعه دید.

ناصر اصغری: به نظر من با یك شرایط جدید، هم در سطح كل جامعه علی العموم و هم در سطح جنبش كارگری بطور مشخص، روبرو هستیم و اتخاذ ادبیات، زبان و لحنی مناسب با این شرایط نیز ویژه‌گی این دوره سیاسی در ایران است. جامعه ایران بطور كلی وارد دوره ای شده است كه جنبشهای اعتراضی می بایست در برخورد به جمهوری اسلامی و باند و جناح‌های مخلتف آن سیاست رو در روئی مستقیم را اتخاذ بكنند. طی سه ده   ونیم مردم به اشکال مختلف برای سرنگونی این رژیم دست به مبارزه و تلاش زدند. باندها و جناحهای مختلف رژیم اسلامی در هر دوره سعی نمودند که مبارزه مردم را به متن کشمکشهای جناحی خود بکشند، اما اتحاد باندهای حکومتی در همه دوره ها در تقابل با اعتراضات مردم نشان داد که مبارزات مردم همواره از کادر مورد نظر سران جمهوری اسلامی خارج بوده است. شرایط امروز حتی به همین عنوان متفاوت تر دوره های قبل است زیرا که هیچ جناحی در جمهوری اسلامی دیگر توانایی رفتن در چنین نقشی نیست و بویژه در سالهای اخیر مردم «راسا و سرپای خود» با جمهوری اسلامی مبارزه کرده اند.  منتها دور آخر، دوره ای كه شما به آن اشاره كردید، از جهات مختلفی با دوره های دیگر متفاوت شده است. این دوره، دوره ای است كه مردم و به تبع آن كارگران می بینند كه دو باند اصلی رژیم ـ احمدی نژاد و برادران لاجوردی ـ در روز روشن و جلوی تلویزیون سراسری كشور روبروی هم می ایستند و با انگشت همدیگر را تهدید می كنند. این دعواها هم رسما و علنا سر دزدیها و چپاولهایی بوده كه مستقیما بر معیشت و همان زندگی بخور و نمیر اكثریت جامعه تأثیر داشته است. دیگر از «گفتگوی تمدنها»، از «جامعه مدنی»، از «توسعه اقتصادی»، و «حقوق بشر» و «دمكراسی» و غیره خبری نیست! جامعه در اینها یك عده سرگردنه بگیر می بیند كه با هیچ معیاری نمی شود با آنها كنار آمد! و درست در یك چنین وضعیتی، رژیم آمده و با وقاحتی بی نظیر دستمزد كارگران را علیرغم اقرار خود سران ریز و درشتش كه دستمزدی كمتر از ١ و نیم میلیون تومان یعنی به تباهی كشاندن مزدبگیر، دستمزدی یك چهارم آنچه كه خود به آن اقرار كرده اند را به كارگران تحمیل می كنند. اگر فعالین و تشكلات جنبش كارگری كه شما به آن اشاره كردید حرف دیگری می زنند و یا واكنشی متفاوت از آنچه كه شاهدش بودیم از خود نشان می دادند، از كل فضای جامعه و جنبش كارگری عقب می بودند. اما باید دید كه همین تشكلها و فعالین كارگری تا چه حد می توانند هشدارها و گفته های مندرج در بیانیه های خود را عملی كنند. اگر میدان مانور از آنها گرفته شود و یا اگر نتوانند تاكتیكی اتخاذ كنند و یا راه حل‌هایی جلو بگذارند كه از این وضعیت فراتر بروند، در موقعیت ضعیف تری از موقعیت كنونی قرار خواهند گرفت.

در كنار این وضعیت شاهد دستگیری و اخراج رهبران جنبش كارگری نیز هستیم. درست در آستانه تعین حداقل دستمزد شریف ساعدپناه، وفا قادری، خالد حسینی، حامد محمود نژاد، علی آزادی، بهزاد فرج اللهی، غالب حسینی و تعدادی دیگر از فعالین كارگری را دستگیر می كنند. پدرام نصراللهی هنوز در زندان است. وضعیت رضا شهابی، علی نجاتی و بهنام ابراهیم زاده را هم كه می دانیم. بهنام خدادادی فعال کارگری و عضو انجمن کارگری برق و ساختمان اصفهان را در کنگان منطقه پارس جنوبی از كار اخراج می كنند. نجیم محمدزاده فعال کارگری كه او هم عضو انجمن برق و ساختمان اصفهان است در فاز ١٢ پارس جنوبی از كار اخراج می كنند. هر دوی این فعالین كارگری به دنبال بحث و گفتگو با دیگر كارگران درباره وضعیت معیشتی كارگران و دستمزدها اخراج می شوند. رژیم می داند كه جنبش كارگری آرام نخواهد گرفت، از پیش اقدام به دستگیری فعالینی و اخراج از كار فعالین دیگری می كند تا بلكه ارعابی را دامن بزند. می خواهم بگویم كه رژیم از موضع قدرت نیست كه دست به این ارعاب می زند، بلكه می داند كه هر تحركی از جانب فعالین جنبش كارگری می تواند جرقه ای بر بشكه ای از باروت و بنزین باشد.

مرتضی فاتح: جنبش کارگری طی سالهای اخیر هر ساله به مسئله سطح دستمزدها و تغییرات سالانه حداقل دستمزد، عکس العمل های قابل توجه ای نشان داده و به انحا مختلف مخالفت خود را با این تغییرات ناچیز دستمزد اعلام نموده است. چون سالهاست که میزان دستمزد  و افزایش سالانه اندک دستمزدها بسیار عقب تر از هزینه های جاری زندگی است.

در سالهای قبل این عکس العملها متفاوت بوده است، در شرایطی، این اعتراض به سطح دستمزدها نه فقط در مقطع اعلام رسمی ویا مراسم چانه زنی بین دولت و کارفرماها بر سر تعیین حداقل دستمزد، بلکه در طی اعتراضات مداوم و حتی اعتراضات خیابانی روز کارگر و یا اعتراض به دستمزدهای پرداخت نشده و یا بیکار سازیها هم، ادامه داشته است. اما مانند همه سالهای پیش امسال هم این اعتراضات و یا دخالتگریها ویژگیهای خود را داشته است.

اگر بخواهیم از منظر عمومی وضعیت جامعه، به این موضوع نگاه کنیم، عوامل متفاوتی به شرایط حاضر شکل داده اند. در درجه اول وضعیت اقتصادی موجود(از یکسال پیش تا امروز) یکی از مولفه های اصلی شرایط کنونی است. طی یکسال گذشته روندهای متفاوتی تقریبا به آخر رسیدند. مسئله حذف سوبسیدها، که برنامه بلند مدت حکومت اسلامی بود، بالاخره در عرصه اقتصادی تکمیل شد، محاصره اقتصادی که مدتها بلوک غرب درصدد اجرای آن بود سرانجام به شدیدترین اشکال آن منجر شد و از همه مهمتر بحران اقتصادی در ایران بنا به دلایل کاملا غیر اقتصادی به نقطه اوج خود رسید.این وقایع از آنجا که شرایط زیستی را در حد غیر قابل تصوری دشوار نموده است، باعث گردید که مسئله دستمزدها و یا افزایش سالانه حداقل دستمزد، عکس العمل جدی بخش های گسترده ای از جنبش کارگری را در اشکالی متنوع به دنبال داشته باشد. دستمزدهای کنونی و افزایش ناچیز حداقل دستمزد در سال جدید به هیچ وجه متناسب با شرایط فعلی زندگی و هزینه های سرسام آور کنونی، نیست. امسال موضوع بر سر تفاوت های کم و بیش متعارف بین درآمد و هزینه ها نیست، امسال موضوع بر سر دره عمیق میان دستمزد و هزینه های جاری است. با این میزان دستمزدها دیگر خانواده کارگری با سه شیفت کاری هم قادر به تامین نیازهای اولیه زندگی نیستند.

به همین دلیل در اعتراض به سطح دستمزدها تا آنجا که به اعتراضات رسمی مربوط میشود،بخش های وسیعی از توده کارگران نیز شرکت فعال داشته اند. به نظرم به همین دلیل نیز فعالین کارگری در این دوره به دلیل داشتن پشتوانه توده ای با اعتماد به نفس بیشتر و همبسته تر در این عرصه حاضر شده اند.

اما در عین حال شرایط سیاسی حاکم بر جامعه و رقابت های درونی جناح های حکومتی، باعث شده تا مجموعه حکومت در برخورد به اعتراضات کارگری قدری جانب احتیاط را مراعات کند. یکی از دلایل این امر به نظرم شرایطی است که حکومت در آن قرار دارد، یعنی شرایط بحرانی، سیاسی و اقتصادی که میتواند قطعا عواقب مرگباری برای کل  جمهوری اسلامی دارد.

به هر حال مجموعه شرایط موجود، ویژگیهائی به اعتراضات کنونی به سطح دستمزدها از جانب فعالین و توده کارگران داده است. یکی از این ویژگیها، طرف شدن مستقیم فعالین کارگری به نمایندگی از سوی هزاران کارگر با مراجع دولتی مرتبط با مسائل کارگری است. با توجه به اعتراضات گسترده سال گذشته و حضور جدی بخش های گسترد ه ای از کارگران در تجمعات اعتراضی، برخورد فعالین کارگری و عکس العمل های آنان به مسئله حداقل دستمزد اعلامی از سوی دولت، چندان دور از انتظار نبود.

به نظرم همانطور که همه جامعه ایران، مرکب از طبقات مختلف و حکومت، امسال در شرایط ویژه ای قرار دارند، بالطبع طبقه کارگر هم در شرایط تاز ه ای قرار گرفته است.

یاشار سهندی: به یک معنی بله، به یک معنی خیر. حمله به سطح معیشت کارگران هدف همیشگی سرمایه داری بوده  و بالاخص جمهوری اسلامی سرمایه در این زمینه هیچ کوتاهی نکرده است. اعلام ٢٥ درصد افزایش دستمزد برای سال ٩٢ به پایه سال قبل عملا با توجه به گرانی شدید سال گذشته یعنی هیچ. اصولا  در همه این سالها از سوی جمهوری اسلامی به همین شیوه دستمزد کارگران افزایش یافته است. بنده، شخصا سی سال است در این مملکت دارم کار میکنم، شروع کارم با دستمزد روزی ٥٠ تومان بود، سی سال پیش هم دستم تنگ بود الان هم هست. این حکومت به بهانه جنگ و همچنین سرکوب وسیع کمونیستها و فعالین کارگری در دهه ٦٠ چندین سال پایه حقوق را اصلا افزایش نداد. از دهه ٧٠ که افزایش دستمزدها به اجرا درآمده همگی در حول و حوش ١٥ تا ١٨ درصد بوده که با توجه به پایه اولیه ٥٠ تومان سالهای پیش از آن، عملا حقوق کارگران روزبروز پسرفت داشته تا پیشرفت. تازه کارشناسان این حکومت، آنها که کلاغ را رنگ میکنند و به جای قناری به مردم قالب میکنند، همیشه گله داشته که این افزایش دستمزدها موجب تورم میشود! میخواهم تاکید کنم از این بابت امسال هم ادامه سالهای دیگر این حکومت است از این لحاظ با شرایط جدیدی روبرو نیستیم.

مبارزه برای افزایش دستمزد اما یک مشخصه  مهم  جنبش کارگری بوده و هست. اگر این حکومت توانسته هر سال حرف خودش را پیش ببرد نه به لحاظ عدم اعتراض کارگران بلکه به خاطر حمله همه جانبه به فعالین کارگری و تشکلات کارگری و سازمانهای سیاسی کارگران  در طی این سه دهه بوده است. فرقی که امسال با سالهای گذشته دارد این است که این حکومت با اجرای هدفمندی یارانه ها و بحث بمب اتم اسلامی (که منجر به مثلا آنچه که تحریمهای هوشمند خوانده میشود  شد، خدا رحم کرده که این تحریمها هوشمند است اگر کور میبود ببیند چه مصیبتی میشد!)  و در پی آن سقوط ارزش ریال و گرانی سرسام آور تمامی کالاها عملا سطح دستمزدها با سقوط شدیدی همراه بوده و این افزایش ٢٥ درصدی از سوی جمهوری اسلامی تکمیل جنایت سازمان یافته بانک جهانی و دول غربی علیه کارگران میباشد. از جمهوری اسلامی انتظاری غیر از این هم نمیرفت اما باید توجه داشت که امسال بحثهای شدیدی را شاهد بودیم که حتی مزدوران این حکومت مجبور شدند اعتراف کنند که کمتر از یک میلیون هشتصدهزار تومان هم در آن حدی است که کارگر فقط نای کارکردن دارد. این بحثها به حکومت و مزدورانش تحمیل شد و گر نه آنها هیچگاه مایل نیستند و نبودند که به این بحثها دامن بزنند، سری که درد نمی کند دستمال نمی بندند! اینها با اعتراض جنبش کارگری مواجه بودند که تن به این بحثها دادند و به حساب خودشان زمان را کشتند تا نهایتا کار خودشان را کرده باشند. اما در واقع ما شاهد بودیم که در طی سال ٩١ از همان ابتدای سال کارگران مشخصا با طومار اعتراضی شان به مقابله به این حمله سرمایه برخواستند.

از این لحاظ ما با شرایط جدیدی مواجه هستیم چرا که در طی همین مبارزات کارگران توانستند بحث مهمی را مطرح سازند که مبنای تعیین دستمزد (نه تورم اعلام شده از سوی نهادی مانند بانک مرکزی یا سازمان آمار این حکومت) را کارگران باید مشخص کنند و شاهد بودیم که از سوی تشکلات کارگری نرخ یک میلیون پانصد هزار تومان مطرح شد. البته اگر شما بخواهید مبارزات کارگران را تخطئه کنید خیلی راحت میتوانید بگوید: «خب که چی!؟» آنچه اجرا میشود ٢٥ درصد است اما باید توجه داشت کارگران توانستند قدمی مهمی را بردارند و شیوه تعیین دستمزد را بشکل دیگری و آنگونه که خود میخواهند مطرح کنند. من در نوشته ای در نشریه کارگر کمونیست به عکس العمل رانده شدگان از این حکومت اشاره کردم که هشدار میدهند که جنبش کارگری میتواند خطر امنیتی برای میهن عزیزشان بوجود آورد. آیا در سال گذشته بخصوص مگر غیر از این بوده که مبارزه کارگران (سوای مبارزه برای رهایی کارگران زندانی در بند که خود اقدام مهمی بود یا مبارزات کارگران پتروشیمی ها و بازنشستگان ذوب آهن) مشخصا برای تعیین دستمزدها بوده؟ همه اینها نشان میدهد که ما با شرایط جدیدی روبرو هستیم. اینجاست که تلاش مزورانه مزدوران شوراهای اسلامی و خانه کارگر معنی میدهد.

کارگر کمونیست: جنبش کارگری تا اواخر اسفند ماه نود و یک به شیوه های مختلفی اعتراض خود به دستمزدهای زیر خط را اعلام نموده است. اکنون جنبش کارگری برای تقابل با این تحمیل به پلاتفرهای سلبی تر و نیروی اجتماعی وسیعتری نیاز دارد تا بتواند جمهوری اسلامی را بعقب براند. بر روی کدام خواسته ها باید تاکید نمود؟ برای مثال  نقش کارگران بیکار و مردم معترض به فقر در همراهی با اعتراضات تاکنونی کارگری و  شکل دادن به یک جنبش عظیم چه میتواند باشد؟

ناصر اصغری: برای مقابله با یك رژیم و یا حكومتی كه فقط یك و یا دو جای مشخصی به كارگران حمله كرده است، می شود گفت كه جنبش كارگری و فعالین این جنبش باید برای مقابله با این حمله فلان مطالبه مشخص، مثلا «افزایش دستمزد» را مطرح كنند. در رابطه با جمهوری اسلامی و شرایطی كه هر آن امكان انفجار آن می رود، به نظر من نمی توان گفت كه این و یا آن مطالبه می تواند جامعه را متحد كند. خود جامعه و یا حداقل كل جنبش كارگری بر سر اینكه جمهوری اسلامی سد اولیه ای بر سر راه كوچكترین رفاه جامعه است، هم اكنون متحد هست. به نظر من برای این دیگ دیگر ابدا امكان نگه داشتن یك قطره بخار هم ندارد. همه، چه جمهوری اسلامی و چه فعالین سیاسی و اجتماعی در آن جامعه، می دانند كه این دیگ هر لحظه امكان دارد كه منفجر بشود.

حكومتهای بورژوائی معمولا یك راه امیدی برای جامعه باز می گذارند كه مردم حداقل فكر كنند روزنه و امیدی برای برون رفت از موقعیت اقتصادی زارشان در چشم انداز هست. معمولا در كنار تكیه بر زور سرنیزه و سركوب، جامعه را، اقتصاد و سوخت و ساز اقتصادی آن را هم مدیریت می كنند. این را ابدا نمی شود درباره جمهوری اسلامی گفت. هیچ كس امیدی به این ندارد كه فردای بهتری در انتظارش هست. و جامعه علی العموم ـ نه راه حلهای انفرادی ـ روی یك ریل برون رفت از وضعیت بد اقتصادی قرار بگیرد و به مرور زمان كار و بارها سامانی بگیرند. همه «مدیران» در این کشور، بگونه ای كارگران  را چپاول می كنند كه انگار فردائی در كار نیست. نه دستمزدشان از قبل كاری را كه انجام دادند مثل آدم پرداخت می كنند و نه دستمزدی برایشان تعین می كنند كه زندگی كردن با آن امكان پذیر باشد.

حال اگر برگردم به جواب مشخص به سئوال شما، در خبری در سایت ایلنا می خواندم كه ایران دارای ٥ میلیون بیكار است. حالا این فقط عددی است كه بر مبنای شاخص‌های رژیم اسلامی حاصل شده است. یعنی اگر كسی در هفته فقط یك روز كار كرده باشد جزو بیكاران به حساب نمی آید! اگر كسی برای یكی از بستگانش كار كرده باشد و از قبل كارش فقط خوراك روزانه‌اش تأمین شده باشد، بیكار نیست! با در نظر گرفتن این شاخص‌ها، به اعتراف ارگانهای رسمی رژیم، ایران ٥ میلیون بیكار دارد. ٥ میلیو نفر به گفته خود ارگانها و سران رژیم از نان خوردن صرف ساقط شده اند. بسیار بیشتر از این رقم هم كارگرانی هستند كه از طریق شركتهای تأمین نیروی ارزان كار شغلی پیدا می كنند و عمدتا یا حداقل دستمزد می گیرند و یا كمتر از آن. اینها هم در عالم واقع از نان خوردن صرف افتاده اند. با این حال این ده بیست میلیون نفر هنوز زنده اند و در عالم واقع بارشان روی دوش كسان دیگری هستند كه باید با دستمزد آنها زندگی كنند. میلیونها نفر دیگر در گوشه و كنار این جامعه مشغول كارهای سیاه برای گذران زندگی هستند كه زندگی شان به معنای واقعی كلمه تباه شده است. همه اینها نیروی سرنگونی جمهوری اسلامی برای شروع یك زندگی انسانی و یك دنیای بهتر هستند. فعالین كارگری در یك چنین موقعیتی باید بر مطالبه یك زندگی بالای خط فقر تأكید بكنند و همین انسانها را خطاب قرار بدهند. برای بوجود آوردن امكان اشتغال جوانان، كاهش بیكاری و دستمزد مكفی تأكید بكنند. یك چیزی كه مهم است، باید به نظر من به بحثهای از قبیل بن بستی كه جامعه با آن روبرو است دامن بزنند. كاری بكنند، مثل جمع آوری امضا كه دستمزد كارگران ابدا كافی نیست، كه كارگران در باره این وضعیت گفتگو راه بیاندازند و به فكر آینده بهتری باشند. شما به كارگران بیكار و نقشی كه آنها می توانند بازی كنند اشاره كردید. هر جا كارگران بیكار با اعتراض مشخصی از جانب كارگران یك محیط كار مشخص روبرو شدند، بعنوان اعتراض خود به آن بپیوندند و برای آن نیرو و حمایت و همبستگی جلب كنند. خود را فعال یك جنبش در حال جنب و جوش بدانند. در عالم واقع هم جزو همان جنبش هستند، اما این را باید عملا جاری كنند.

یاشار سهندی: با توجه به گرانی، میتوانیم بگویم بسیار هولناک همه اقلام زندگی (بطور نمونه من فقط اشاره میکنم که همین امروز گوجه فرنگی کیلوی ٦ هزار تومان است!) که همه جامعه را تحت تاثیر خود قرار داده، بخش وسیعی از مردم را به سوی فقر سوق داده است. فقر در عید سال ٩٢ کاملا به چشم می آمد. من آمار دقیقی ندارم اما با توجه مشاهدات شخصی ام بخش وسیعی از مردم قادر نبودند امسال عید به مسافرت بروند ( به تبلیغات کذایی حکومت در این مورد توجه نکنید که گویا همه چی آرومه و همه خوشحال و خندان در مسافرت بودند و کاری نداشتند جز اینکه رکورد مصرف بنزین را بشکنند!) امسال مردم خالی ترین سفره عیدی را تجربه کردند. بجز بخش اقلیتی از جامعه، بقیه جمعیت مردم در عذاب بودند.

و از سوی دیگر همه منتظرند یک اتفاقی بیفتد! حتی خود حکومت! این اتفاق میتواند از سوی جنبش کارگری باشد. شاید بد نباشد اشاره کنم که نام گذاری کذایی خامنه ای برای امسال که سال حماسه سیاسی و اقتصادی خوانده است هشداری است به خودشان که حکومت کاملا در بن بست سیاسی و اقتصادی گرفتار شده است. کل سران سازمانهای امنیتی و نظامی رژیم به این امر معترف هستند که هر آن ممکن است جرقه ای، شعله ای را برافروزد. مبارزه و تداوم مبارزه برای دستمزدها هم جنبش کارگری را میتواند به نیروی جلو صحنه تبدیل کند. هیچ جنبش دیگری، هیچ سازمان سیاسی اپوزیسیون راست که ادعای آلترناتیو سازی دارند بر خواسته های رفاهی مردم تاکید نمی کنند بلکه بعکس از «ایران ویران» صحبت میکنند که باید آباد گردد! و ما کمونیستها خوب میدانیم که این یعنی چه؟ این را توده مردم هم بخوبی میفهمند چون به همین بهانه ها در طی این سالها همگی به گرسنگی محکوم شدند.

رسانه های بورژوازی یک حالت انتظار را دامن میزنند که گویا اگر حکومت از غنی سازی دست بکشد، فرجی میشود! و اما هدف این است که اینگونه جا بیندازند که مشکل نه اساس نظام سرمایه داری بلکه «بی تدبیریها و خودکامگی شخص ولی فقیه» است. اما از سوی دیگر جنبش کارگری مشخصا بر خواسته های رفاهی تاکید دارد، خواسته های که هیچ بخشی از بورژوازی نمی خواهد به آن پاسخ بدهد بلکه بر سرکوب این خواسته ها تاکید میکند و آن را خطر امنیتی میشمارد. بنابر این به نظر من جنبش کارگری باید بر خواسته های رفاهی تاکید بورزد. باید توجه داشت که خواسته های رفاهی در این مملکت به شدت سیاسی هم هست. چرای آن روشن است. چون حکومت و دولت رسما با همه توان سرکوبگری اش در مقابل کوچکترین خواسته رفاهی می ایستد. اگر به ترهات روشنفکران بورژوازی توجه نکنیم که مدعی اند زمانی » در ایران جنبشی راه افتاده که خواسته های مدنی مطرح بوده»؛ تجربه تاریخی صد سال گذشته بارها ثابت کرده که مسئله رفاه و معیشت و به طبع آن منزلت مردم محرک یک تحول اجتماعی بوده و به سرعت هم رنگ سیاسی هم به خودش گرفته است. خواسته های رفاهی که ( اساس آن باید افزایش دستمزدها باشد) میتواند بخش وسیعی از مردم که محکوم به فقر شدند به خود جلب کند و سازمان شان دهد و از سوی دیگر، بخشهای مختلف اپوزیسیون بورژوازی را نیز رسوا میکند چرا که آنها نیز در پی این هستند که این شرایط فلاکت بار را تداوم دهند.

شهلا دانشفر: خواست افزایش دستمزد امروز بیش از هر وقت یک خواست سیاسی و تعرضی در برابر فقر و فلاکتی است که رژیم اسلامی به کارگران و کل جامعه تحمیل کرده است. واقعیت اینست که ابعاد تکان دهنده فقر در جامعه، و شرایطی سیاسی ای که بالا تر به آن اشاره کردم، احتمال رودررویی مردم با رژیم اسلامی را در چشم انداز نزدیکی قرار داده است و یک محور مهم این رودررویی وضعیت بسیار وخیم و تکاندهنده معیشت کارگران و کل مردم است. بگذارید این را همینجا تاكید كنم كه فقر و فلاكت بخودی خود اعتراض و خیزش بوجود نمی آورد اما كارگران ایران طی تمام سالهای اخیر در حال مبارزه و اعتراض و اعتصاب بوده اند و نشان داده اند كه با گسترش فلاكت و فقر و گرانی خشم خودرا فرو نمیخورند بلكه متحدتر و قدرتمندتر به میدان می آیند. بهرحال یک شعار اساسی که بطور واقعی در این شرایط میتواند مبارزه کل جامعه را به هم گره زند نان، آزادی برابری است.  مبارزه علیه فقر و فلاکت حاکم بر جامعه و خواست مشخص افزایش دستمزدها را که امروز کارگران در چنین ابعاد گسترده ای پرچمش را بلند کرده اند، را باید در همین راستا دید.

بعبارت روشنتر خواست افزایش دستمزدها، خواست همه کارگران شاغل، کارگران بیکار، معلمان، بازنشستگان و کل جامعه است. خواست افزایش دستمزدها یکی از عرصه های نبرد علیه فقر و فلاکت است که هم اکنون کارگران در جلوی صف چنین خواست و اعتراضی  قرار دارند و این مبارزات میتواند اعتراض گسترده توده های میلیونی مردم را که از فقر و گرانی جانشان به لب رسیده است را پشت سر خود بسیج کند. بویژه با تصمیم جنایتکارانه رژیم اسلامی مبنی بر تعیین رقم ٤٨٧ هزار تومان بعنوان حداقل دستمزد کارگران در سال جاری، نبردی جدی بر سر خواست افزایش دستمزدها در پیش خواهیم داشت. این در واقع حدود یك پنجم خط فقری است كه خودشان محاسبه كرده اند.  این نبردی است که بطور واقعی شروع شده  و قادر است بطور واقعی  کل جامعه را به تحرک در آورد.

به اعتبار این مبارزات است که به نظر من امروز جنبش کارگری در ایران در یک موقعیت  سیاسی جدیدی قرار گرفته است. به اتکای این موقعیت است که کارگران امروز بیش از هر وقت میتوانند پرچمدار خواستهای کل جامعه باشند و با اعتراضاتشان کل جامعه را علیه فقر و فلاکت به میدان آورند.

مبارزات کارگری بر سرخواست افزایش دستمزدها در چنین شرایطی میتواند حتی زمینه ساز  اعتصاباتی گسترده و سراسری باشد. دلیل آن نیز به روشنی اینستکه  بطور واقعی ادامه این وضعیت نه برای کارگر و نه برای توده های میلیونی مردم ممکن نیست و راه دیگری نیز جز تدارک اعتراضاتی سراسری و گسترده علیه فقر و محرومیت حاکم بر کل جامعه پیش پای توده های میلیونی به جان آمده از جهنم جمهوری اسلامی نمانده است.

 در چنین شرایطی اعتصابات کارگری میتواند خون جدیدی به شریان جامعه جاری کند و بسیج کننده کل مردم باشد. در چنین شرایطی اعتصابات کارگری، ابزار قدرتمندی برای عقب راندن رژیم اسلامی و قرار گرفتن جنبش کارگری در جلوی صحنه سیاسی جامعه است.  با چنین مبارزاتی و با دست بردن به این ابزار، بویژه با کشیده شدن بیشتر دامنه اعتراضات به مراکز کلیدی ای چون نفت و مجتمع های بزرگ کارگری، کارگران میتوانند با قدرت بیشتری جمهوری اسلامی را عقب زده و کل جامعه را به تحرک در آورند. به این اعتبار من میخواهم بگویم که خواست افزایش دستمزدها و مبارزه برای آن، عرصه ایست که نه  تنها کارگران شاغل بلکه کل کارگران، کارگران بیکار، بازنشستگان، معلمان، پرستاران و بخش های مختلف جامعه در آن ذینفعند و با پیشروی هایش به تحرک در خواهند آمد. بنابراین همانطور که مد نظر سئوال شما نیز هست، این مبارزه ایست اجتماعی که میتواند به یک حرکت اعتراضی عظیم در کل جامعه علیه فقر و فلاکت و برای خواست افزایش دستمزدها منجر شود. باید این شرایط را دید و صف این اعتراضات را در چنین ابعادی متحد كرد و سازمان داد.

طبعا این موقعیت جدیدی برای جنبش کارگری است و  به نظر من  به اتکای این موقعیت است که امروز می بینیم کارگران در عرصه های سیاسی تر و اجتماعی تری دارند هر چند آرام ولی ملموس به جلو گام برمیدارند و ابراز وجود میکنند. از جمله می بینیم که کارگران چه در قامت تشکلهای کارگری و چه فعالین کارگری از زندان و از بیرون از زندان به مناسبت های مختلف بیانیه میدهند. اعتراض خود را  علیه سرکوبگری های رژیم، علیه اعدام، علیه بیحقوقی های بخش های مختلف جامعه و غیره اعلام میکنند. اینها همه پیشروی های جنبش کارگری است که وزن مهمی به آن در سیر تحولات سیاسی جامعه داده است.

به نظر من امروز هم موقعیت جنبش کارگری و هم اوضاع سیاسی جامعه امکان میدهد که جنبش کارگری با گامهای راسختری در این جهت حرکت کند. از جمله در کنار خواست افزایش دستمزدها، علیه اعدام و سرکوبگری های رژیم اسلامی بایستد. خواهان رفع تبعیض علیه زن و از بین رفتن هر گونه تبعیض و نابرابری در جامعه باشد.

خلاصه کلامم اینست که به اعتقاد من ما در آغاز تحولات جدیدی قرار داریم که با عرض اندام هر چه بیشتر جنبش کارگری و رهبرانش در راس مبارزات و خواستهای کل جامعه، طبقه کارگر در موقعیت مساعد تری برای ایفای نقش تاریخ تعیین کننده خود و انقلاب آتی قرار خواهد گرفت. وظیفه ما و رهبران کمونیست کارگری اینست که این موقعیت را ببینیم، تبیین کنیم و جنبش اعتراضی کارگری را در این جهت به جلو بریم.

همین جا لازمست که اشاره کنم، کمتر از یکماه به اول مه روز جهانی کارگر مانده است. به نظر من اول مه یک فرصت مهم برای قدرتمنایی بزرگ کارگران و اعتراض علیه فقر و فلاکت و به میدان آمدن کل جامعه است. قطعنامه های آن باید بیانگر موقعیت جنبش کارگری در اوضاع متحول سیاسی امروز جامعه باشد. تمركز آن باید بر روی خواست افزایش دستمزدها و کیفرخواست علیه فقر و فلاکت حاکم باشد. اول مه باید روز اعتراض علیه تبعیض علیه زن و هر گونه نابرابری و خواست رفاه و برابری برای همه جامعه باشد. روز اعتراض به خفقان و سرکوبگری های رژیم اسلامی علیه اعدام و برای آزادی همه کارگران زندانی و زندانیان سیاسی باشد. بدین ترتیب بکوشیم تا اول مه را به روز بزرگ قدرتنمایی کارگران و اعتراض علیه توحش سرمایه داری حاکم تبدیل کنیم.

کارگر کمونیست: نقش تشکلات کارگری، محافل و مجامع عمومی کارگری در شکل دادن به یک جنبش اعتراضی برای افزایش دستمزدها چه میتواند باشد؟

مرتضی فاتح: به نظرم همین طومارهای اعتراضی که تهیه شده به خوبی میتواند نقش عوامل پیش گفته را توضیح بدهد. علاوه بر هماهنگ کنندگان این طومارها، طیف متنوعی از فعالین و تشکلها در این حرکت شرکت داشتند. به نظرم این تجربه به خوبی به فعالین کارگری نشان میدهد، که اگر مبنای توافق عمومی بین گرایشات متفاوت در جنبش کارگری، مسائل عینی طبقه کارگر باشد و شکل کار و اهداف یک حرکت روشن و بی ابهام در معرض دید همه قرار داشته باشد، دسترسی به توده کارگران و دخالتگری آنان در این حرکات چگونه به سهولت قابل حصول است. فکر میکنم تشکلها و فعالین کارگری میتوانند با گسترش این نوع اعتراضات و یا سازماندهی تجمعات گسترده تر در زمینه مشکلات اجتماعی، نقش تعیین کننده ای در شکل دادن به فضای عمومی جامعه داشته باشند. این نوع اعتراضات و گسترش اعتراضات اجتماعی به فقر و بیکاری و یا دستمزدهای معوقه، فضای سیاسی دو قطبی کنونی که حکومت آن را شکل داده است، را به کلی دگرگون خواهد کرد و به سایر گرو ههای اجتماعی هم این اعتماد به نفس را خواهد داد تا با خواسته های مشخص و پایه ای در شکل دادن به فضای سیاسی جامعه تلاش کنند. در مقطع کنونی با توجه به شرایط رقابتی میان جناح ها و به دلیل اینکه یکی از طرف های اصلی دعوا گروههای دولتی هستند، برخورد به اعتراضات توده ای کارگران برای کل حکومت هزینه های زیادی خواهد داشت. به همین دلیل شرایط نسبتامساعدی برای تشکلها و فعالین کارگری وجود دارد که دخالت بیشتری در شکل دادن به اعتراضات کارگران و تغییر گفتمان اعتراضی جامعه داشته باشند.

شهلا دانشفر: تشکلات کارگری نقش مهمی در جلو آوردن جنبش کارگری و موقعیت جدیدی که از آن صحبت کردم و موقعیت کنونیش داشته و دارند. از جمله تشکلهایی چون اتحادیه آزاد کارگران ایران، سندیکای واحد، سندیکای نیشکر هفت تپه و غیره و غیره  با بیانیه ها و اطلاعیه هایشان و با نقششان در اعتراضات عملی کارگری همچون شکل دادن به جنبش گسترده علیه فقر و گرانی و با خواست افزایش دستمزدها در این جهت نقش مهمی ایفا کرده اند.  روشن است که همین تشکلها و رهبران کارگری امروز نقش مهمی در تعمیق خواستهای اعتراضی کارگران و شرایطی که هم اکنون جنبش کارگری در آن قرار دارد را دارند. اما اگر تاکیدی در این میان باشد عمل مشترک این تشکلها، بیانیه های مشترک رهبران کارگری با اسم و رسم خود و یا در قامت تشکلهایشان در اعتراض به  فقر و گرانی و خواست افزایش دستمزدهاست. نمونه هایی از این حرکت های متحد را در گذشته نیز داشته ایم. از جمله قطعنامه مشترک تشکلهای کارگری به مناسبت روز جهانی کارگر در سالهای گذشته است. نمونه های اخیر چنین اقدام متحدالنه ای، بیانیه  ٦ تشکل کارگری در دی ماه گذشته تحت عنوان » برای آینده ای بهتر چاره ای به جز تشکیلات و اتحاد سراسری نداریم» و ‎‎بلند کردن صدای اعتراضشان به تبدیل شدن محیط های کار به قربانگاه کارگران و نیر اتفاق جنایتباری است که در مدرسه شین آباد پیرانشهر روی داد و در جریان آن ٢٦ کودک طعمه حریق آتش شدند.  این نوع بیانیه ها گام مهمی در بسیج گسترده کارگران در سطحی سراسری تر است. انتظار اینست که چنین بیانیه هایی با حمایت تشکلهای بخش های دیگر جامعه مثل معلمان  و یا دانشجویان در دانشگاههای مختلف نیز روبرو گردد. از جمله انتظار میرود معلمان، بازنشستگان، پرستاران، نیز با بیانیه های خود حمایتشان را از طومار سی هزار کارگر بر سر خواست افزایش دستمزد اعلام کنند و به این حرکت اعتراضی بپیوندند. همینطور چنین طوماری توسط جوانان معترض در هر محل در میان مردم به امضا گذاشته شود و دست به دست بچرخد. یا بطور مثال کارگران بیکار میتوانند با امضای چنین طوماری و در اعتراض به فقر و گرانی و بی تامینی و محرومیتشان  به تجمع در مقابل مراکز رسمی جمهوری اسلامی فراخوان دهند و با شعار «یا کار یا بیمه بیکاری» و با اعتراض به میزان حداقل دستمزد تعیین شده برای سال ٩٢ که مبنایی برای تعیین بیمه بیکاری و استانداردهای دیگر جامعه نیز هست به صف اعتراض سی هزار کارگر امضا کننده طومار بر سر دستمزد بپیوندند. استفاده از اس ام اس و مدیای اجتماعی بهترین ابزار برای سازماندادن چنین اعتراضاتی است. بدین ترتیب برای دامن زدن به جنبشی عظیم و اجتماعی علیه فقر و گرانی و برای خواست افزایش دستمزدها باید اجتماعی به سراغ موضوع رفت و صفی از اعتراض را در سطحی سراسری شکل داد. اینها همه از جمله راهکارهاییست برای دامن زدن به همان جنبش عظیم اجتماعی ای که به آن اشاره کردید.

اما یک بخش مهم دیگرسئوال شما بنظرم به نقش مجامع عمومی کارگری در شکل گیری سازمانیافته جنبش برای خواست افزایش دستمزدها مربوط میشود. روشن است که اینجا دیگر تاکید من بر سر کارآیی مجمع عمومی کارگری بعنوان محلی برای متحد شدن صف اعتراضات کارگری است. در این رابطه اولین تاکید من بر به بحث گذاشته شدن، میزان حداقل دستمزدیست که رژیم اسلامی بیشرمانه برای کارگران در سال جاری تعیین کرده است و اعلام اعتراض سراسری علیه این تصمیم جنایتکارانه است. باید کارگران با بیانیه ها و قطعنامه هایشان انزجار خود را علیه تصمیم دولت اعلام کنند. اعلام کننند که به دستمزدهای زیر خط فقر تن نخواهند داد و با صفی متشکل به جنبش وسیع بر سر خواست افزایش دستمزدها بپیوندند. از جمله همین سی هزار کارگری که در کارخانجات مختلف طومار بر سر خواست افزایش دستمزدها را امضا کرده اند باید در مجامع عمومی کارخانجات خود بر سر این موضوع و ادامه اعتراضاتشان به بحث و تصمیم گیری بنشیند و در اعتراض به تصمیم دولت و پیگیری خواستهایشان فراخوان به تجمع و اعتراض بدهند. به نظر من این بستری است که میشود به تدارک اعتصابات سراسری بر سر خواست افزایش چندین برابر دستمزدها رفت و حول این خواست جنبش عظیم اجتماعی ای را شکل داد. باید با بدست گرفتن تمام این راهکارها خود را برای اعتراضی گسترده و سراسی علیه فقر و فلاکت و برای خواست افزایش دستمزدها آماده کنیم. و از جمله روز جهانی کارگر، روز اول مه را به روز اعتراض بزرگ و سراسری بر سر این خواست آماده کنیم. شرایط بیش از هر وقت برای دامن زدن به چنین اعتراضاتی فراهم است، باید فرصت را دریافت و به این نظام و سیستم ضد كارگری پایان داد.

ناصر اصغری: تشكل‌های كارگری به درد همین روزها می خورند. اتفاقا با یك فراخوان ساده بر سر ناكافی بودن دستمزدها در این شرایط، مجامع عمومی به راحتی می توانند راه اندازی شوند. بقول آن مثل فارسی، عدو شود سبب خیر. اما این جواب سئوال شما نیست. اگر بخواهم مشخصا به این سئوال جواب بدهم، باید به نقش هر سه مقوله ای را كه اینجا به آنها اشاره كرده اید جداگانه اشاره كنم.

جواب سئوال شما می تواند این باشد كه تشكل‌های موجود كارگری بر سر اعتراض به حداقل دستمزدی كه تصویب شده است و برای افزایش دستمزدها، متحدانه وارد عمل بشوند و كل جامعه را متحدانه به اعتراض فرابخوانند. منظور من از این تشكل‌ها، نهادهایی از قبیل سندیكای كارگران شركت واحد، سندیكای كارگران نیشكر هفت تپه، كمیته پیگیری، كمیته هماهنگی، اتحادیه آزاد كارگران، انجمن کارگران برق و ساختمان اصفهان، انجمن صنفی كارگران برق و فلزكار كرمانشاه، كانون دفاع از حقوق كارگران، سندیكای فلزكار و مكانیك و غیره است. كاركرد این نهادها با «محافل كارگری» و «مجامع عمومی» كارگری متفاوت است و به همین دلیل نمی توان یك نسخه برای همه شان پیچید. محافل كارگری می توانند از این فرصت پیش آمده استفاده كرده و مجامع عمومی را فراخوان بدهند كه كارگران هر چه بیشتری بر سر دستمزدشان در این موقعیت به بحث و گفتگو بنشینند و تصمیمات لازمه را دسته جمعی بگیرند. اتفاقا محافل كارگری باید بتوانند بخش هر چه بیشتری از فعالین كارگری گرایشات مختلف را حول یك چنین مسئله حیاتی ای برای كارگران دور هم جمع كنند و یك اتحاد عمل وسیع و قدرتمند را دامن بزنند كه خود می تواند به مجامع عمومی و ایجاد تشكل پایدار منجر بشوند.

اما اگر بخواهم یك نكته ای را كه همه این نهادها و تشكلها و محافل كارگری را به هم در این مورد مشخص ربط می دهد بگویم، شاید تأكید بر متحدانه و همبسته ظاهر شدن و اتحاد عملی قدرتمند در برابر شرایطی است كه بر كارگران تحمیل می شود. این خود می تواند جنبش اعتراضی را گامها بجلو ببرد و راه را برای جنبشی كه قدرت آن را دارد كه طومار جمهوری اسلامی را در هم بپچد، باز كند.

یاشار سهندی: راستش به نظر من این سوال کلیشه ای است که جواب کلیشه ای آن هم میشود:» که بله همه اینها باید در جمعهای شان در این موارد بحث کنند، نقشه عمل داشته باشند، مجامع عمومی خودشان را تشکیل دهند و اینکه این مجامع عمومی میتوانند در ادامه چی شوند و چی نشوند…!» اما به نظرم فرق بسیار اساسی بین همین سه شکلی که کارگران دور هم جمع میشوند وجود دارد. هر کدام داستان خودش را دارد و بحثهای خودش را که البته بحث ما الان این نیست. نمی خواهیم یک بحثی را مطرح کنیم یک جوابی را بشنویم بعد خیال خودمان را راحت کنیم که بالاخره مطرح شد.

اما برای اینکه جامعه متوجه جنبش کارگری شود اعتصاب سراسری کارگران میتواند این نقش مهم را بازی کند. بی شک برای اینکار نقش تشکلات کارگری و محافل و مجامع عمومی کارگران بسیار مهم است. اما این به آن معنا نیست که اول باید اینها باشند تا بعد اعتصابی شکل بگیرد. با توجه به سرکوبگری حکومت چنین امکانی اگر نگویم ناممکن اما به سختی ممکن است. اما با شروع اعتصابات این تشکلات بسرعت پا خواهند گرفت. در حال حاضر مهم این است که ما فعالین کارگری آمادگی مواجه شدن با این اعتصابات را داشته باشیم. به نظر من مشکل ما، توده کارگران و اساسا توده مردم نیستند، مشکل اساسی ما این است که برخی اول دنبال این هستند که یک حرکت کارگری عنوانش مشخص شود( تدافعی است یا تعرضی! سندیکای است یا شورایی! و گرایش رهبرانش چی میباشد و…) بعد با آن مواجه میشوند که با آن چه باید کرد! در صورتی که قدم اول، برسمیت شناختن یک مبارزه مشخص و بعد مهمتر اینکه  سازماندهی کردن آن و به سرانجام رساندن آن است. مشکل توده مردم نیستند به این معنی که اکثریت این مردم همگی آمادگی شان را دارند که حکومت را سرنگون کنند. بوژوازی خوب این قدرت را میشناسد در نگرانیهایش میتوان آنرا فهمید اما حقیقت این است که ما فعالین کارگری در حالی که به شدت از سوی حکومت سرکوب میشویم و همین حکومت با ما به عنوان یک فعال سیاسی برخورد میکند که قصد داریم سرنگونش سازیم، اما ما تاکید میکنیم:» نه بابا اینجوری نیست، اشتباه شده!» خب یکی بگوید توده مردم باید بروند سراغ کی؟ به کسی که به خودش هم اعتماد ندارد؟ ببینید ما چه خوشمان بیایید چه نیایید ما با رژیم هاری روبرویم هستیم که دارد میگوید اگر میخواهید به خواسته هایتان برسید باید من را سرنگون کنید! این از قدرقدرتی اش هم نیست از ترس و ضعف اش است. این حکومت اساس زندگی توده مردم را دارد نابود میکند. هیچ راهی جز سرنگونی اش نیست. اصرار به شعار افزایش دستمزد اصرار به سرنگونی این حکومت است این را حکومت باور دارد، کل اپوزیسیون بورژوازی باور دارد این را خود کارگران باور دارند وقتی میپرسند » آقا اینها اینکار را نمی کنند، باید چکارشان کرد؟» خود بلافاصله البته با ناباورای جواب میدهند:» سرنگونشان کرد!؟» میدانند چاره ای غیر از این نیست. اگر قرار است فردا روزی تشکلات و مجامع عمومی و بالطبع شوراهای کارگران، کاری صورت دهند این است فعالین کارگری باور کنند که قرار نیست فعال یک جنبش محدود به خواسته صنفی باشند. چه بخواهند چه نخواهند جامعه از آنها انتظار دیگری دارد. باید توجه داشته باشند که خواسته افزایش دستمزدها میتواند و باید کلیه حقوق بگیران و حتی بیکاران را حول خود متحد کند این به معنی مرگ این حکومت است. ما باید متوجه این موضوع باشیم تا بتوانیم در کوران مبارزات که شوراها و تشکلات کارگری شکل میگیرد، رهبر این نهادها شویم تا بتوانیم مبارزات کارگران و توده زحمتکش مردم را به سرانجام برسانیم.


)كارگر كمونیست ٢٥٥(

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر