روز
جهانی زن روز مبارزه برای آزادی و برابری است. ما به این روز، روز ٨ مارس توجه زیادی
می كنیم چرا كه زنان درگیر جنگی خونین برای برابری و برای رفع اجحافات و ستمی
هستند كه زندگی را بر آنها تلخ كرده است. و درست به همین دلیل، و شاید هم به درست،
توجه زیادی به تاریخچه آن روز نمی كنیم. ٨ مارس برای من یادآور دو اتفاق مهم تاریخی
است. یكی از این دو اتفاق خود ٨ مارس، روز جهانی زن است و دیگری انقلاب ١٩١٧ روسیه.
همچنین از گرامیداشت و یادآوری این دو واقعه تاریخی به خودمان است كه برای تغییر
بنیادین در وضعیت فلاكتبار دنیای موجود الهام می گیریم.
٨ مارس چگونه ٨ مارس شد؟
به
مناسبت ٨ مارس ٢٠١٠ و به پیشنهاد زنده یاد منصور فرزاد، تاریخچه كوتاهی از ٨ مارس
تحت عنوان «٨ مارس چگونه ٨ مارس شد؟» برای نشریه «ایسكرا» نوشتم. در بخشی از آن
نوشته آمده است: «٨ مارس همانند اول ماه مه و روز «كارگر» در آمریكای شمالی، ریشه
در مبارزه كارگران آمریكا برای كاهش روز و شرایط بهتر كار دارد. رشد صنعت و در نتیجه
تولید سرمایه داری و شهرنشینی، بخش عظیمی از دهقانان را از زمین كند و برای به دست
آوردن لقمه نانی، راهی شهرها كرد. زنان و كودكان، در اغلب رشته های كاری، با شرایط
كاری بسیار بد و طاقتفرساتر به كار گرفته می شدند. مشاغل همانند امروز ایران به
مردانه ـ زنانه تقسیم می شدند. زنان عمدتا در كارگاهها و كارخانه های بافندگی و
كار خانگی با شرایط وحشتناك كاری و دستمزدهای تقریبا بخور و نمیری به كار گرفته می
شدند. در این دوره از تاریخ جامعه طبقاتی است كه سر و كله اتحادیههای كارگری اولیه
پیدا می شوند. منتها همین اتحادیهها هم كمتر به وضعیت زنان توجه داشتند. با اینحال
این صرفا مبارزه كارگران مرد نبود كه باعث عقب نشینی صاحبكاران و ایجاد این اتحادیهها
می شد. هرجا مبارزهای در میگرفت، اگر زنان كارگر مستقیما در این مبارزات شركت
نداشتند، خانواده كارگران اعتصابی و در پیشاپیش آنها زنان این خانوادهها نقش مهمی
در پیشبرد این مبارزات داشتند. در حكایتهای فولكلوریك نسبتا معاصر آمده است كه
زنان شاغل در نساجیهای شهر نیویورك در ٨ مارس ١٨٥٧ اعتصابی را بر علیه وضعیت غیرقابل
تحمل كاری و دستمزدهای بشدت پایین سازمان دادند. این حكایت در ادامه می گوید كه این
اعتصاب با دخالت پلیس خاتمه می یابد؛ اما دو سال بعد از این اعتصاب در ماه مارس،
همین زنان اعتصابی اولین اتحادیههای كارگری خود را در همین مراكز ایجاد كردند.
در
سال ١٩٠٣ فعالین كارگری و مشخصا زنان این عرصه از فعالیت اجتماعی، مبارزهای را
برای ایجاد مجمع اتحادیه كارگری زنان به پیش بردند و هدف اصلی خود را بهتر شدن وضعیت
سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زنان تعریف كردند.
در
آخرین یكشنبه ماه فوریه ١٩٠٨، زنان سوسیالیست ایالات متحده، با سازمان دادن
تظاهراتی خواهان حق رأی برای زنان و حق مشاركت در سیاست و بهتر شدن وضعیت اجتماعی
و اقتصادی زنان شدند. سال بعد (١٩٠٩)، حدود ٢٠٠٠ نفر در تجمع روز زن با ارج نهادن
اعتراض سال قبل زنان، در مانهتان نیویورك شركت كردند. در همان سال، نزدیك به ٣٠
هزار تن از زنان نساجی ها در سرمای سوزان زمستان، به مدت ١٣ هفته برای بهبود شرایط
كاری دست به یك اعتصاب عمومی زدند. تعدادی از فعالین این اعتصاب دستگیر شدند و
مجمع اتحادیه كارگری زنان شرایط آزادی این دستگیر شدگان را با پرداخت وثیقه های
نسبتا بالا فراهم آورد و مبلغ زیادی به صندوق اعتصاب این كارگران كمك كرد.
جدا
از مسئله مبارزه برای شرایط كاری بهتر و برابر با مردان، یك عرصه مهم مبارزه زنان
در این دوره، مسئله حق رأی زنان برای مشاركت در امور اداره سیاسی جامعه نیز بود.
مبارزه برای حق رأی همگانی و از جمله حق رأی زنان، در بسیاری از كشورها رو به رشد
بود. آلكساندرا كولنتای می گوید كه در روسیه در آن سالها، شعور زنان چنان دستكم
گرفته می شد كه جز زنان و بیماران روانی در تیمارستانها، همه شهروندان جامعه دارای
حق رأی بودند! در انگلیس جان استوارت میل اولین نماینده پارلمان بود كه از حق رأی
زنان دفاع كرد كه با مخالفت یكپارچه پارلمان روبرو می شود. بالاخره در نیوزیلند
زنان در تاریخ ١٩ سپتامبر ١٨٩٣، برای اولین بار در یك كشور دارای حق رأی می شوند.
پادشاه پروس در سال ١٨٤٨، در یك عقب نشینی سیاسی در برابر انقلاب، وعدههائی میدهد
كه حق رأی زنان یكی از این وعدهها است كه هیچوقت عملی نشد.
در
سال ١٩١٠ ایده روزی به نام روز زن در سراسر آمریكا توسط فعالین جنبش زنان جدی تر
گرفته شد. همان سال نمایندگان به دومین كنفرانس زنان سوسیالیست انترناسیونال دوم
در كپنهاك، با هدف پیشنهاد یك روز مشخص بعنوان روز جهانی زن شركت كردند. روزی كه
مطالبات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زنان، از جمله حق رای زنان، را برجسته كند. برای
سوسیالیستها و مشخصا كمونیستها در آن دوره هم گرچه مسئله زن جایگاهی ویژه داشت،
اما برای تعدادی از رهبران برجسته جنبش كمونیستی حق رأی دستكم گرفته می شد. در
جنبش كارگری آن زمان، مردانی با افكار عقبمانده، مخالف دخالت زنان در امور سیاسی
بودند و رهبران جنبش كمونیستی كه مبارزه برای حق رأی زنان را دستكم می گرفتند،
پافشاری بر حق رأی زنان را تفرقه افكنانه می دانستند! حزب سوسیال دمكرات كارگری
آلمان كه وزنه مهمی در جنبش سوسیالیستی آن زمان داشت، با رهبرانی چون كلارا زتكین،
تا حدودی این افكار عقبمانده را به عقب راند.
كلارا
زتكین با الهام از مبارزه و فعالیتهای زنان كارگر جنبش كارگری آمریكا و فعالین سوسیالیست
این جنبش، چهارچوب پیشنهاد خود برای روز مشخصی به نام «روز جهانی زن»، به این
كنفرانس را آماده كرده بود. در پیشنهاد كلارا زتكین آمده بود كه هر ساله در تمام
كشورها روزی به نام روز زن جشن گرفته شود تا مطالبات زنان را در این روز مشخص
برجسته كند. این كنفرانس كه بیش از ١٠٠ نماینده زن از ١٧ كشور جهان، از جمله اولین
٣ نماینده زن از پارلمان فنلاند در آن شركت كرده بودند، به پیشنهاد كلارا زتكین به
اتفاق آرا و در فضائی گرم و صمیمانه و شادی و هلهله رأی مثبت دادند. بدین ترتیب،
«روز جهانی زن» بدون مشخص كردن روزی مشخص در تقویم، متولد شد. این كنفرانس همچنین
تصویب كرد كه شعار «رأی برابر زنان، مبارزه ما برای رسیدن به سوسیالیسم را تقویت
خواهد كرد.» هر ساله در روز جهانی زن را بلند و برجسته كند.
بحثهای
زیادی در آن كنفرانس در گرفت. بحث حول حق و حقوق زنان، از جمله حق رأی زنان پا
خورد و بیانیه هائی درباره حق رأی زنان و حق رأی همگانی، حق و حقوق مادری برای
مادران متاهل و صرفنظر از حدود و ثغور دارائی افراد، كه حق رأی آن زمان بر آن مبنا
بود، بتصویب رسیدند. بحثهای مهم دیگری از جمله ممنوعیت كار شبانه از آنجا كه به
سلامتی جسمی زنان ضرر می رساند، درگرفت و قطعنامه و بیانیه هائی در این رابطه
مصوبه شدند. مزد برابر با مردان، روزكار هشت ساعته، لغو كار قراردادی و كنتراتی،
مزد مكفی برای بیكاران و دستمزد كامل برای روزهای تعطیلی و غیره از مباحث و
قطعنامه هائی بودند كه در این كنفرانس به بحث گذاشته و بتصویب رسیدند.
سال
بعد از تصویب روز جهانی زن در كنفرانس یادشده، روز جهانی زن توسط فعالین جنبش سوسیالیستی
و جنبش زنان و با دخالت بسیار فعال خود كلارا زتكین در روز نه ٨ مارس، بلكه ١٩
مارس جشن گرفته شد. منتها ١٩ مارس هم اتفاقی نبود. بقول آلكساندرا كولنتای، برای
حزب سوسیال دمكرات كارگر آلمان یك روز تاریخی بود. همچنانكه بالاتر گفتم، در روز
١٩ مارس ١٨٤٨ و در عقب نشینی در برابر انقلاب آن سال، پادشاه پروس وعده داده بود
كه حق رأی زنان را به رسمیت بشناسد.
سال
١٩١١ اما سال ٢٠١٠ نبود. از اینترنت و ماهواره خبری نبود. خبر روز جهانی زن و
آمادگی برای آن روز توسط اعلامیه ها و خبررسانی ابتدائی آن زمان صورت گرفت و به پیش
رفت. چند هفته قبل از ١٩ مارس آن سال، دو نشریه مهم در آلمان (رأی زنان) و اتریش
(روز زنان) منتشر و در سطحی وسیع توزیع شدند. مقالات و مطالب متعددی نیز بصورت
روزنامه دیواری كه به مسائل مختلفی می پرداختند و با تیترهای «زنان و پارلمان»،
«زنان كارگر و امور محلی»، زنان خانه دار را چه به سیاست؟» و غیره منتشر گردیدند.
همچنانكه از تیتر این مطالب برمی آید، به برابری زنان و مردان در مشاركت در امور سیاسی،
اجتماعی و اقتصادی و تبعیض بر علیه زنان در عرصه ها پرداخته بودند. گرچه جشن و
برگزاری مراسم روز جهانی زن در دو كشور اتریش و آلمان برجسته بود، اما این مراسم
در كشورهای دیگری نیز، از جمله سوئیس و دانمارك هم برگزار گردید. رویهمرفته بیش از
یك میلیون نفر در مراسم و راهپیمائیهای تدارك دیده شده شركت كردند. علاوه بر
مطالبه حق رأی برابر، مطالبات دیگری از جمله لغو تبعیض در محیط كار، حق كارآموزی،
حق اشتغال و غیره نیز مطالبه شد.
موفقیت
این جشن، بسیار فراتر از انتظاری بود كه فعالین این عرصه داشتند. كولنتای در باره مراسمهای
آلمان و اتریش از غلغله جمعیت می گوید كه در هر گوشه و كناری و در هر شهر و شهركی
مراسمی برگزار شده بود. مردان در خانه به امور خانه داری می پرداختند و زنان آن
روز دخالت در مسائل سیاسی و امور بیرون از خانه را برعهده گرفته بودند.
روز
جهانی زن تا سال ١٩١٣ در روزهائی غیر از ٨ مارس جشن گرفته میشد. روز جهانی زن در این
سال در گرماگرم جنبش اعتراض به جنگ جهانی با قدرت بیشتری در بسیاری از كشورهای
اروپائی و از جمله برای اولین بار در روسیه جشن گرفته شد. در بسیاری از كشورها این
«روز» در ٨ مارس و یا چند روز پس و پیش ٨ مارس، یا بر علیه جنگ و یا در همبستگی با
زنان كشورهای درگیر در جنگ گرامی داشته شد. اهمیت ١٩١٣ از این جهت است كه روز ٨
مارس در این سال بعنوان روز جهانی زن تثبیت شد. و بالاخره روز ٨ مارس در سال ١٩٧٥،
یعنی حدود ٩٠ سال بعد از مبارزاتی سخت برای تثبیت روزی به نام روز زن، سازمان ملل
نیز به این روز بعنوان روز جهانی زن تن داد.»
انقلاب روسیه و ٨ مارس
انقلاب
روسیه گرچه ریشه در نارضایتی و اعتراضات عظیم قبل از فوریه ١٩١٧ دارد، اما پروسه
سرنگونی حكومت تزار با اعتراض زنان كارگر نساجی های پتروگراد در روز جهانی زن تسریع
شد. تروتسكی در كتاب تاریخی عظیم «تاریخ انقلاب روسیه» می نویسد: «روز ٢٣ فوریه
(تقویم قدیم روسیه) مصادف بود با روز جهانی زن. محافل سوسیال دمكراتیك قصد داشتند
آن روز را به طور عادی با تجمع، سخنرانی و پخش اعلامیه جشن بگیرند. به فكر هیچكسی
نرسیده بود كه آن روز ممكن است به نخستین روز انقلاب تبدیل شود. در آن روز هیچ
نهادی كارگران را به اعتصابی فرا نخوانده بود. مهمتر آنكه حتی یكی از مبارزترین
سازمانهای بلشویكی، یعنی كمیته تماما كارگری ناحیه وایبورگ با هرگونه اعتصاب در آن
روز مخالفت كرده بود. بنابه گفته كایوروف، یكی از رهبران مناطق كارگرنشین، كارگران
به شدت عصبانی بودند. هر اعتصابی ممكن بود به جنگی آشكار تبدیل شود. اما از آنجا
كه كمیته مذكور زمان را برای فعالیتهای رزمی نامساعد می دانست ـ چون از یكسو حزب
هنوز قدرت كافی نیافته بود، و از سوی دیگر كارگران با سربازان تماس كمی داشتند ـ
اعضای كمیته مزبور تصمیم گرفتند كه كارگران را به اعتصاب فرا نخوانند و در عوض برای
زمان نامعلومی در آینده عملیات انقلابی تدارك ببینند. … ضمنا بنظر می رسید كه همه
با آن نظر موافقند. اما صبح روز بعد، برغم همه رهنمودها، كارگران زن در چند
كارخانه نساجی اعتصاب كردند و نمایندگان خود را به نزد كارگرن فلزكار فرستاند و از
آنان درخواست پشتیبانی كردند. كایوروف می نویسد: «بلشویكها با اكراه با این امر
موافقت كرده و آنگاه كارگران منشویك و سوسیالیستهای انقلابی از آنها پیروی كردند.
اما وقتی اعتصاب توده ای در می گیرد، باید همه را به خیابانها فراخواند و رهبری را
به دست گرفت.» چنین بود تصمیم كایوروف كه كمیته وایبورگ ناچار بود با این تصمیم
موافقت كند. …
بدین
ترتیب حقیقت این است كه انقلاب فوریه از پائین آغاز شد. این انقلاب ناچار شد بر
مقاومت سازمانهای انقلابی خود چیره شود و در این راه ستمكش ترین و محرومترین بخش
طبقه كارگر، زنان كارخانه های نساجی كه بی شك بسیاری از آنها همسر سرباز داشتند،
به ابتكار خود گام اول را برداشت. صفهای طویل نان آخرین محرك را فراهم آورده بود.
حدود ٩٠ هزار كارگر، از مرد و زن، در آن روز اعتصاب كردند.»
تاریخ
انقلاب روسیه، تاریخ تلاش عظیم زنان، دوشادوش مردان آزاده ای است كه تروتسكی در
بقول آیزك دویچر «به احتمال قوی قابل توجه ترین كتاب قرن بیستم در اروپا» به زیباتر
و شیرین ترین زبان تشریح كرده است.
٨ مارس امروز
«صفهای طولانی نان»، «كارگران به شدت عصبانی»، «شرایط كاری بسیار
بد و طاقتفرساتر»، «مبارزه برای دستمزد مكفی و برابر»، «مبارزه بر علیه خشونت و
وحشیگیری پلیس»، «مبارزه برای حقوق برابر زنان با مردان»، «مبارزه بر علیه شرایط
فلاكتبار زندگی زنان»؟! امروزه در ٨ مارس ٢٠١٣، انگار فیلمی تكراری از شرایط زندگی
كارگران، زنان و مردان كارگر را به نمایش گذاشته اند. اما این فیلم نیست؛ شرایط
واقعی و عینی زندگی طبقه كارگر است. طبقه كارگری كه مبارزه برای تغییری بنیادین این
شرایط همچنان بر دوش اوست. این شرایط عینی زندگی ماست كه زنان امروز در هر گوشه و
كناری آن را به چالش كشیده اند. شرایط خفتبار كار كارگران و بخصوص كارگران زن در چین؛
شرایط تحقیرآمیز زندگی و توحش بی مانند و بخصوص تحقیر غیرانسانی زندگی زنان در
هند؛ تحقیر آپارتاید جنسی در كشورهای اسلام زده؛ نسبیت فرهنگی و مالتی كالچرالیسم
كه در قلب دنیای متمدنتر اروپا از زنان و كودكان اقلیتهای مهاجر قربانی می گیرد. این
شرایط است كه زنان و مشخصا زنان در ایران، مصر، تونس و هند را پیشگامان مبارزه برای
تغییر این وضعیت و شرایط كرده است. و در آستانه ٨ مارس امسال، دنیای هرگز اینچنین
آماده تغییر بنیادین نبوده است!
٣ مارس ٢٠١٣
(كارگر كمونیست ٢٥٠)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر