۱۴۰۴ آبان ۱۳, سه‌شنبه

گرامشی و انقلاب روسیه

آلوارو بیانکی و دانیا موسی

هشتاد سال پیش، در هفتم اردیبهشت ۱۹۳۷، آنتونیو گرامشی پس از گذرانیدن ۱۰ سال پایانی عمرش در زندان فاشیسم درگذشت. او بعدها به خاطر آثار نظری نوشته شده در دفترهای زندان شناخته شد، اما فعالیت سیاسی گرامشی از دوران جنگ جهانی اول و زمانی آغاز شد که او دانشجوی زبان‌شناسی در دانشگاه تورین بود. در همان زمان، مقاله‌هایش در مطبوعات سوسیالیستی نه فقط جنگ، بلکه فرهنگ لیبرال، ملی‌گرا و کاتولیک ایتالیا را به چالش می‌کشید.

در ابتدای ۱۹۱۷ گرامشی به عنوان روزنامه‌نگار در یک روزنامه سوسیالیستی محلی تورین به نام "فریاد مردم" کار می‌کرد و با نسخه پیمونت روزنامه "پیشرفت" همکاری داشت. در ماه‌های نخست پس از انقلاب فوریه روسیه، اخبار مربوط به آن در ایتالیا بسیار کم بود و عمدتا شامل بازنشر مقاله‌هایی از خبرگزاری‌های لندن و پاریس می‌شد. در روزنامه "پیشرفت" برخی پوشش‌های خبری روسیه توسط نویسنده‌ای با تخلص "جونیور" منتشر می‌شد، نام مستعار واسیلی واسیلویچ سوخوملین، یکی از انقلابیون سوسیالیست روس در تبعید.

برای تأمین اطلاعات موثق برای سوسیالیست‌های ایتالیا، رهبری حزب سوسیالیست ایتالیا تلگرامی برای نماینده ادینو مورگاری که در لاهه بود فرستاد و از او خواست به پتروگراد برود و با انقلابیون ارتباط بگیرد. این سفر شکست خورد و مورگاری تیرماه به ایتالیا بازگشت. روز بیست و یکم فروردین، روزنامه "پیشرفت" یادداشتی به قلم گرامشی درباره تلاش این نماینده منتشر کرد و او را "سفیر سرخ" نامید. شور و هیجان گرامشی درباره رویدادهای روسیه کاملا محسوس بود. در آن مقطع، او معتقد بود که توان بالقوه طبقه کارگر ایتالیا برای مقابله با جنگ ارتباط مستقیمی با قدرت پرولتاریای روسیه دارد. باور داشت که با وقوع انقلاب در روسیه، همه مناسبات بین‌المللی بنیادی تغییر خواهد کرد.

جنگ جهانی در شدیدترین لحظات خود بود و بسیج نظامی، مردم ایتالیا را عمیقا تحت تأثیر قرار داده بود. آنجلو تاسکا، اومبرتو تراتسینی و پالمیرو تولیاتی، دوستان و همراهان گرامشی، به جبهه فراخوانده شدند – گرچه گرامشی به خاطر وضعیت وخیم سلامتی خودش معاف شد. به این ترتیب روزنامه‌نگاری جبهه او شد. در مقاله‌ای درباره مورگاری، گرامشی با نقل قولی از انقلابیون سوسیالیست روسیه که توسط روزنامه کوریره دلا سرا در ایتالیا منتشرشده بود، خواستار آن شد که همه دولت‌های اروپا حمله نظامی را متوقف کنند و فقط اقدامات دفاعی در برابر آلمان انجام دهند. این همان موضع "دفاع‌گرایی انقلابی" بود که اکثریت کنفرانس شوراهای سراسری روسیه در فروردین اتخاذ کردند. چند روز بعد، "پیشرفت" قطعنامه این کنفرانس را با ترجمه جونیور منتشر کرد.

اما با رسیدن اخبار تازه، گرامشی شروع به تفسیر مستقل وقایع روسیه کرد. در اواخر آوریل ۱۹۱۷، او مقاله‌ای با عنوان "یادداشت‌هایی درباره انقلاب روسیه" در "فریاد مردم" نوشت. برخلاف اکثریت سوسیالیست‌های زمان خود ــ که وقایع روسیه را تکرار انقلاب فرانسه می‌دیدند ــ گرامشی از آن به عنوان "کنشی پرولتری" یاد کرد که به سوسیالیسم خواهد انجامید.

از نظر گرامشی، انقلاب روسیه بسیار متفاوت با مدل ژاکوبینی بود که آن را صرفا "انقلاب بورژوازی" می‌دانستند. او در تفسیر رویدادهای پتروگراد، برنامه‌ای سیاسی برای آینده ارائه داد. به نظر او، برای تداوم جنبش و حرکت به سوی انقلاب کارگری، سوسیالیست‌های روسیه باید کاملا از مدل ژاکوبینی ــ که در اینجا با کاربرد نظام‌مند خشونت و سطح پایین فعالیت فرهنگی شناخته می‌شد ــ فاصله بگیرند.

در ماه‌های بعد، گرامشی به سرعت با بلشویک‌ها هم‌سنگر شد، موضعی که بیان‌گر همدلی او با شاخه‌های رادیکال و ضدجنگ حزب سوسیالیست ایتالیا هم بود. در مقاله ای به تاریخ ۲۸ ژورئیه با عنوان "حداکثرگرایان روسی" (ماکسیمالیستهای روسی)، گرامشی حمایت کامل خود را از لنین و آنچه "سیاست حداکثری" می‌نامید، اعلام کرد. این سیاست به باور او "ادامه انقلاب، ریتم انقلاب و بنابراین خود انقلاب" بود. حداکثرگرایان تجسم "ایده مطلق سوسیالیسم" بودند، بی هیچ تعهد به گذشته.

گرامشی پافشاری داشت که انقلاب نباید متوقف شود و می‌بایست بر جهان بورژوایی غلبه کند. برای روزنامه‌نگار روزنامه "فریاد مردم"، بزرگترین خطر تمام انقلاب‌ها، به ویژه انقلاب روسیه، رشد این باور بود که فرایند به پایان رسیده است. حداکثرگرایان نیروی مخالف این توقف بودند و از همین رو "آخرین حلقه منطقی فرایند انقلابی" محسوب می‌شدند. در منطق گرامشی، کل فرایند انقلابی مانند زنجیره‌ای بود که در حرکتی پیوسته، قوی‌ها و مصمم‌ها ضعیف‌ها و سردرگم‌ها را هم با خود پیش می‌بردند.

در پنج اوت، هیئتی روسی به نمایندگی از شوراها به تورین آمد ــ از جمله یوسیف گلدنبرگ و آلکساندر اسمیرنوف. این سفر با مجوز دولت ایتالیا انجام شد که امیدوار بود دولت جدید روسیه در نبرد با آلمان مشارکت کند. پس از دیدار با نمایندگان روس، سوسیالیست‌های ایتالیا از حاکمیت ایده‌های موجود در شوراهای روسیه ابراز شگفتی کردند. در ۱۱ اوت، سردبیر "فریاد مردم" پرسید: "وقتی می‌شنویم نمایندگان شورای روسیه برای ادامه جنگ به نام انقلاب سخن می‌گویند، با خود فکر می‌کنیم: آیا این به معنای پذیرش و حتی خواست نابودی جنگ برای حفظ منافع سلطه سرمایه‌داری روسیه در برابر پیشروی پرولتری نیست؟"

با این وجود، دیدار نمایندگان شورا فرصتی برای تبلیغ انقلاب ایجاد کرد و سوسیالیست‌های ایتالیا از آن بهره بردند. پس از عبور هیئت از رم، فلورانس، بولونیا و میلان، آنان به تورین بازگشتند. مقابل بنای "خانه مردم"، چهل هزار نفر در نخستین راهپیمایی علنی پس از جنگ جهانی در تورین، انقلاب روسیه را جشن گرفتند. در بالکن ساختمان، جاجینتو منوتی سراتی، رهبر جناح حداکثرگرای حزب و مخالف سرسخت جنگ، سخنرانی گلدنبرگ را ترجمه کرد. او هنگام ترجمه خطاب به مردم گفت که روس‌ها خواهان پایان فوری جنگند و سپس ترجمه را با فریاد "زنده باد انقلاب ایتالیا" تمام کرد و جمعیت پاسخش داد: "زنده باد انقلاب روسیه! زنده باد لنین!"

گرامشی گزارش این تجمع با نمایندگان انقلاب روسیه را با شور بسیار در "فریاد مردم" منتشر کرد. به نظر او این تجمع، نمایش واقعی "نیروهای پرولتری و سوسیالیستی متحد با روسیه انقلابی" بود و چند روز بعد این نمایش دوباره در خیابان‌های تورین تکرار شد.

صبح روز ۲۲ اوت، تورین به دلیل بحران طولانی تأمین، نان نداشت. ظهر، کارگران تولید را در کارخانه‌ها متوقف کردند. ساعت ۵ عصر، تقریبا همه کارخانه‌ها تعطیل شدند و جمعیت شروع به انتقال به خیابان و غارت نانوایی‌ها و انبارها کرد. این شورش خودجوش که هیچ کس آن را فرا نخوانده بود، در شهر گسترش یافت. آغاز دوباره تامین نان، حرکت را متوقف نکرد و به سرعت جنبش رنگ و بوی سیاسی به خود گرفت.

عصر فردا نیروهای ارتش کنترل شهر را به دست گرفتند و مرکز تورین را تصرف کردند. غارت و سنگربندی در محله‌های اطراف شهر ادامه داشت. در برگوسن پائولو، یکی از مراکز سوسیالیسم، معترضان کلیسای سن برناردینو را غارت و آتش زدند. پلیس به سمت مردم شلیک کرد. در ۲۴ اوت درگیری‌ها تشدید شد. صبح، معترضان تلاش کردند بی‌نتیجه به مرکز شهر برسند. ساعتی بعد با تیربار و خودروهای زرهی ارتش مواجه شدند. در نهایت، نتیجه این رخدادها ۲۴ کشته و بیش از ۱۵۰۰ زندانی بود. اعتصاب فردای آن روز هم ادامه یافت اما بدون سنگربندی. سپس ۲۰ رهبر سوسیالیست بازداشت شدند و شورش خودجوش پایان یافت.

در طول این روزها، روزنامه "فریاد مردم" منتشر نشد. این نشریه فعالیت خود را از ۱ سپتامبر از سر گرفت، این‌بار تحت هدایت گرامشی که جایگزین رهبر سوسیالیست دستگیرشده، ماریا جودیکه شده بود. سانسور دولتی اجازه نمی‌داد هیچ اشاره‌ای به شورش منتشر شود. گرامشی در این شرایط فرصت را غنیمت شمرد تا اشاره‌ای کوتاه به لنین کند: "کرنسکی نماینده اجتناب‌ناپذیری تاریخی است، اما بی‌تردید لنین نماینده شدن سوسیالیستی است، و ما با تمام شور و شوق‌مان در کنار او هستیم."

چند روز بعد، پانزدهم سپتامبر، زمانی که نیروهای ژنرال کورنیلوف برای سرکوب انقلاب به پتروگراد رفتند، گرامشی دوباره به آن "انقلابی که در وجدان‌ها رخ داده" اشاره کرد. بیست و هفتم شهریور نیز لنین را "بر هم زننده خواب وجدان‌ها و زنگ خطران روح‌های خوابیده" نامید. اطلاعات موجود در ایتالیا همچنان قابل اتکا نبود و عمدتا توسط ترجمه جونیور برای "پیشرفت" پالایش می‌شد. در این دوره، گرامشی همچنان انقلابی سوسیالیست ویکتور چرنف را "کسی که برنامه‌ای عملی کاملا سوسیالیستی دارد ــ برنامه‌ای که همکاری نمی‌پذیرد و بورژوازی هم نمی‌تواند قبول کند چون اصل مالکیت خصوصی را واژگون می‌کند و آغازگر انقلاب اجتماعی است" می‌دانست.

در این میان، بحران سیاسی ایتالیا ادامه داشت. پس از شکست ارتش ایتالیا در نبرد کاپورتو در ۱۲ نوامبر، جناح پارلمانی سوسیالیست به رهبری فیلیپو توراتی و کلودیو تره وز رویکردی آشکارا ملی‌گرا اتخاذ کردند و دفاع از "ملت" را ضروری دانستند و خود را از "بی‌طرفی" سال‌های پیش جدا ساختند. در صفحات نشریه "نقد اجتماعی"، توراتی و تره وز مقاله‌ای نوشتند که بر لزوم دفاع پرولتاریا از کشور در زمان خطر تأکید داشت.

در مقابل، جناح انقلابی سرسخت حزب هم خود را برای شرایط جدید سامان داد. نوامبر، رهبران این جناح نشست محرمانه‌ای در فلورانس برگزار کردند تا "جهت‌گیری آینده حزب ما" را بررسی کنند. گرامشی که حالا در شاخه تورین حزب نقشی جدی ایفا می‌کرد، به عنوان نماینده شرکت کرد. در نشست، با کسانی مانند آمادئو بوردیگا هم‌نظر شد که اعتقاد به اقدام مصمم داشتند، در حالی که سراتی و برخی دیگر خواهان حفظ تاکتیک‌های بی‌طرفی گذشته بودند. نشست با تاکید بر اصول بین‌الملل‌گرایی انقلابی و مخالفت با جنگ پایان یافت، اما راهنمایی عملی ارائه نشد.

گرامشی رخدادهای اوت تورین را در پرتو انقلاب روسیه تفسیر کرد و پس از بازگشت از نشست، متقاعد شد که زمان عمل فرارسیده است. با این روحیه و پژواک‌های تسخیر قدرت توسط بلشویک‌ها در روسیه، در دسامبر مقاله‌ای با عنوان "انقلاب علیه سرمایه" نوشت که اعلام کرد: "انقلاب بلشویکی بی‌شک تداوم انقلاب عمومی مردم روسیه بود."

پس از آنکه انقلابیون راه را بر رکود بستند، هواداران لنین به قدرت رسیدند تا "دیکتاتوری خودشان را برقرار کنند" و "شکل‌های سوسیالیستی لازم برای تداوم هماهنگ روند انقلاب را تدوین کنند". در ۱۹۱۷ گرامشی تفاوت‌های سیاسی میان انقلابیون روس را هنوز به‌روشنی نمی‌شناخت. افزون بر این، ایده مرکزی او درباره انقلاب سوسیالیستی این بود که آن را حرکتی پیوسته، "بدون برخودهای خشونت‌آمیز"، می‌دید.

به نظر گرامشی، انقلاب بلشویکی "بیش از آنکه بر واقعیت‌ها متکی باشد، بر ایدئولوژی‌ها تکیه دارد". به همین دلیل انقلاب را نمی‌شد "مو به مو بر اساس متن مارکس" خواند. در روسیه، گرامشی نوشت، سرمایه "کتاب بورژوازی بود نه کارگران". او به مقدمه ۱۸۴۶ مارکس اشاره داشت که می‌گفت ملت‌هایی با رشد بیشتر سرمایه‌داری راه را به ملت‌های کمتر توسعه‌یافته نشان می‌دهند و "مراحل طبیعی" پیشرفت را نمی‌شود از قلم انداخت.

بر پایه همین متن، منشویک‌ها تفسیر خاصی از توسعه اجتماعی روسیه داشتند که لازم می‌دیدند ابتدا طبقه بورژوازی شکل بگیرد و جامعه‌ای صنعتی کامل ساخته شود تا سوسیالیسم امکان پذیر شود. اما از نگاه گرامشی انقلابیون پیرو لنین "به معنای سخت‌گیرانه مارکسیست نیستند"، یعنی ضمن حفظ اندیشه درونی مارکس، برخی عبارات سرمایه را کنار می‌گذارند و حاضر نبودند آن را "کتابچه‌ای مملو از گزاره‌های غیرقابل بحث و خشک" تلقی کنند.

بر اساس دیدگاه گرامشی، پیش‌بینی مارکس درباره توسعه سرمایه‌داری در سرمایه، برای شرایط حاکم بر رشد عادی یعنی زمانی درست است که "اراده جمعی مردمی" از طریق "سلسله‌ای طولانی از تجربه‌های طبقاتی" شکل گیرد. اما جنگ، این زمان‌بندی را به صورت غیرقابل پیش‌بینی سرعت بخشید و در سه سال کارگران روس این تجربه‌ها را فشرده تجربه کردند: "گرانی شدید، گرسنگی، مرگ از گرسنگی دامن همه را گرفت، ده‌ها میلیون نفر قربانی شدند. در واکنش به این شرایط، اراده‌ها نخست مکانیکی، بعد از انقلاب اول، روحی و معنوی متحد شد".

این اراده جمعی توسط تبلیغات سوسیالیستی تقویت شد. به کارگران روس امکان داد تا در شرایط استثنایی، همه تاریخ پرولتاریا را در آن واحد زندگی کنند. آنان تلاش‌های گذشتگان برای رهایی از "زنجیرهای بندگی" را درک کردند و خیلی سریع "آگاهی تازه‌ای" به دست آوردند و به "شاهدی زنده از جهانی آینده" بدل شدند. نیز این آگاهی را در زمانی که سرمایه‌داری در کشورهای پیشرفته‌ای مانند انگلستان کاملا رشد یافته بود، کسب کردند، و بنابراین طبقه کارگر روس از نظر اقتصادی می‌توانست به سرعت به بلوغ لازم برای جمع‌گرایی برسد.

با وجود دانش کم گرامشی، در آن سال از نظریه‌های بلشویک‌ها، او جوان و سردبیر "فریاد مردم" به شکل طبیعی به سوی فرمول "انقلاب مداوم" تروتسکی متمایل بود. در لنین و بلشویک‌ها تجسم برنامه‌ای برای تجدید انقلاب بی‌وقفه را می‌دید. انقلابی که می‌خواست آن را در ایتالیا نیز واقعی ببیند.

۲۰ سال بعد، گرامشی به عنوان زندانی فاشیسم ایتالیا درگذشت. شاید نگاه به گذشته موجب شود فکر کنیم این سرنوشت تراژیک باعث شد گرامشی امیدهای بزرگش به اکتبر را زیر سوال ببرد یا اینکه "دفترهای زندان"ش تلاشی باشند برای راه‌های تازه، یا اشکال معتدل‌تر و مذاکره‌محورتر مبارزه با سرمایه‌داری.

چنین تسلیمی رخ نداد. گرامشی در نوشته‌های زندانش نظریه‌ای از سیاست ارائه داد که در آن زور و رضایت از هم جدا نیست و دولت حاصل تاریخ در هم تنیدگی نیروهاست؛ فرایندهایی که به ندرت بختی برای گروه‌های فرودست فراهم می‌کنند. از ضرورت تسلیح مبارزه در همه عرصه‌های زندگی نوشت، همین‌طور در باب خطرات سازش هژمونیک و "تبدیلی" شدن سیاست. نقش اغلب زیان‌بار روشنفکران را در زندگی مردم برجسته کرد و به اهمیت پیشبرد مارکسیسم به عنوان جهان‌بینی یکپارچه ــ فلسفه کنش ــ پرداخت.



در هیچ‌یک از سال‌های زندان نشانه‌ای نیست که گرامشی از انقلاب روسیه به عنوان مرجع برنامه‌ای و تاریخی رهایی طبقه کارگر دست کشیده باشد. انقلاب روسیه تا دم مرگ در بهار ۱۹۳۷، در ذهن و دل گرامشی زنده بود.

***

آلوارو بیانکی Alvaro Bianchi استاد علوم سیاسی دانشگاه ایالتی کمپیناس است. او نویسنده کتاب "آزمایشگاه گرامشی" و سردبیر "بلاگ ژوئن" است.

دانیا موسی Daniela Mussi پژوهشگر فوق دکتری دانشگاه سائو پائولو و سردبیر مجله "اکتبر" است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر