۱۴۰۴ آبان ۱۳, سه‌شنبه

از ایستگاه فنلاند

یوری کولومبو

وقتی ولادیمیر لنین دقیقا صد سال پیش در چنین روزی با آن "قطار مهر و موم شده" مشهورش که از سوئیس از راه آلمان حرکت کرده بود به پتروگراد رسید، شرایط هم در داخل کشور و هم در جبهه به ظاهر آرام و باثبات بود.

با این حال، آتش بس موقتی که بین دولت موقت جدید و توده‌های شورشی برقرار شده بود، عمدتا از کنار رفتن مسئله اصلی که راه را برای انقلاب فوریه باز کرده بود، یعنی جنگ، چشم پوشی می‌کرد. هنگامی که اهداف نظامی تهاجمی دولت موقت فاش شد، تظاهرات "روزهای آوریل" ثابت کرد که شعله‌های انقلاب هنوز کاملا فروکش نکرده است.

پس از فوریه، تزار نیکولای دوم بازداشت و یک دولت موقت تشکیل شد. در راس دولت، شاهزاده گئورگی لووف قرار داشت؛ او یک چهره تشریفاتی بود که نماینده آخرین ارتباط با رژیم پیشین محسوب می‌شد، اما کابینه زیر سلطه لیبرال‌هایی بود که از همان انقلابی که آنها را به قدرت رسانده بود، وحشت داشتند.

پاول میلیوکف، رهبر قدیمی حزب کادت، وزیر امور خارجه بود و الکساندر گوچکف، اکتبری (حزب اکتبریست) و رئیس دوما، وزیر جنگ. وزارت دادگستری را الکساندر کرنسکی، یک سوسیالیست انقلابی و تنها سوسیالیست کابینه، برعهده داشت.

وظیفه اصلی دولت جدید این بود که به ائتلاف (متفقین) و سرمایه داران روسیه اطمینان دهد که جنگ ادامه خواهد یافت. همان طور که میلیوکف به یک خبرنگار فرانسوی گفت: "انقلاب روسیه برای برداشتن موانع از مسیر پیروزی روسیه در جنگ صورت گرفت."

مبارزه انقلابی در فوریه، شوراهای کارگری منتخب دموکراتیک به نام سویت‌ها را پدید آورد، درست مانند انقلاب ۱۹۰۵. با این تفاوت که این بار، این شوراها سربازان را نیز در بر می‌گرفتند؛ ابتدا در پتروگراد و سپس در سراسر استان‌های امپراتوری روسیه.

در یکم مارس، سویت پتروگراد "دستور شماره ۱" را منتشر کرد که اعلام می‌داشت: "دستورهای کمیسیون نظامی دومای دولتی تنها در مواردی باید اجرا شوند که با دستورها و تصمیم‌های شورای نمایندگان کارگران و سربازان در تضاد نباشند."

علاوه بر این، انقلاب، آزادی‌های جدید و بی سابقه‌ای به ارمغان آورده و به آزار و اذیت دائمی پلیس پایان داده بود. وقتی مورگان فیلیپس پرایس، خبرنگار بریتانیایی، در ششم آوریل با قطار به مسکو رسید، متوجه شد: "از خیابان‌ها عبور کردم و خیلی زود متوجه تغییری شدم که از آخرین باری که اینجا بودم رخ داده بود. حتی یک پلیس یا ژاندارم دیده نمی‌شد. همه آنها دستگیر شده و در دسته‌های کوچک به جبهه فرستاده شده بودند. مسکو بدون هیچ پلیسی بود و به نظر کاملا خوشحال بود که بدون آنها به زندگی خود ادامه می‌دهد."

سویت پتروگراد تحت نفوذ نیروهای سوسیالیست، به ویژه منشویک‌ها بود. آنها استدلال می‌کردند که دولت باید قاطعانه در دست بورژوازی باقی بماند و طبقه کارگر صرفا باید نقش نیروی مقابل (گروه فشار) را ایفا کنند تا دولت موقت جدید را تحت فشار قرار دهند.

به عقیده آنها، روسیه هنوز برای یک انقلاب سوسیالیستی آماده نبود. وضعیتی به نام "قدرت دوگانه" به سرعت شکل گرفت: یک دولت موقت که از منافع سرمایه داران و زمینداران نمایندگی می‌کرد در یک سو، در حالی که قدرت واقعی در دستان سویت‌ها و طبقات کارگری بود.

در ۲۳ مارس، ایالات متحده وارد جنگ شد. در همان روز، پتروگراد قربانیان انقلاب فوریه را به خاک سپرد. هشتصد هزار نفر به سوی میدان مارس راهپیمایی کردند که بزرگ‌ترین بسیج در آن سال به شمار می‌رفت.

این مراسم تشییع جنازه به سرودی برای همبستگی بین المللی و فریادی برای صلح تبدیل شد. لئون تروتسکی در کتاب معروف خود "تاریخ انقلاب روسیه" نوشت که "تظاهرات مشترک سربازان روس با اسرای جنگی اتریشی-آلمانی واقعیتی امیدبخش و زنده بود که این امکان را فراهم می‌کرد باور کنیم انقلاب، با وجود همه چیز، زیربنای دنیایی بهتر را در درون خود دارد."

تسرتلی و رهبران منشویک سویت، حمایت خارجی از دولت موقت را تضمین می‌کردند و معتقد بودند که جنگ باید ادامه یابد، هر چند به صورت "دفاعی و بدون الحاق". این موضع میانی تلاش می‌کرد هم به تعهد دولت برای ادامه جنگ - انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده - عمل کند و هم به انتظارات سربازان و کارگران برای صلح جداگانه پاسخ دهد.

در ۱۴ مارس، سویت پتروگراد بیانیه‌ای صادر کرد و از "مردم اروپا خواست تا مشترکا و قاطعانه برای ترویج صلح صحبت کنند و عمل نمایند." اما درخواست از کارگران آلمانی و اتریشی که اعلام می‌کرد "روسیه دموکراتیک نمی‌تواند تهدیدی برای آزادی و تمدن باشد" و "ما قاطعانه از آزادی خود در برابر هر گونه تجاوز ارتجاعی دفاع خواهیم کرد"، از سوی بسیاری به عنوان طرفداری از جنگ تعبیر شد.

همان طور که تروتسکی استدلال کرد، "روزنامه میلیوکف هزاران بار حق داشت وقتی اعلام کرد که 'اگرچه بیانیه با لحنی به طور معمول صلح طلبانه آغاز شد، اما ایدئولوژی‌ای را توسعه داد که اساسا برای ما و همه متحدانمان مشترک است.'"

پیش از انقلاب فوریه، جنگ به تدریج متوقف می‌شد، زیرا سربازان از جنگیدن سر باز می‌زدند، صدها هزار نفر فرار می‌کردند، و با سربازان آلمانی روابط دوستانه برقرار می‌کردند.

این برادری که به کریسمس ۱۹۱۴ بازمی‌گشت، شامل رقص و تبادل کنیاک و سیگار بین سربازان آلمانی و روسی می‌شد و سال‌ها بدون ایجاد یک شورش آشکار علیه افسران ادامه یافته بود. مارک فرو، تاریخ نگار، به نامه‌ای از یک سرباز روس به همسرش درباره افسران اشاره می‌کند: "جنگ؟ آنها آنجا نشسته‌اند در حالی که ما در گل و لای هستیم، آنها ۵۰۰ یا ۶۰۰ روبل می‌گیرند در حالی که ما فقط ۷۵ روبل داریم. آنها وسواس بی انصافی داشتند. و سپس، با این که این سربازان هستند که باید سخت‌ترین بخش جنگ را تحمل کنند، برای آنها فرق می‌کند، آنها با مدال‌ها، صلیب‌ها، پاداش‌ها پوشانده می‌شوند؛ اما آنها از میدان نبرد خیلی دور هستند."

در ابتدا ژنرال‌ها سعی کردند اخبار شورش در پتروگراد را از نیروهای حاضر در جبهه پنهان کنند، اما در نهایت سربازان آلمانی بودند که سربازان روس را از انقلاب فوریه مطلع کردند، که این امر اعتماد سربازان به افسرانشان را بیش از پیش از بین برد. در کمال تناقض، انقلاب به فرارها پایان داد. سربازان انتظار پایان زودهنگام جنگ را داشتند و نمی‌خواستند توانایی دولت جدید برای مذاکره صلح را تضعیف کنند.

گزارش‌ها از جبهه نشان می‌داد که فضا به این شکل بود: "از جبهه حمایت کنید، اما به حمله نپیوندید." با گذشت هفته‌ها، فرمانده ارتش پنجم گزارش داد: "روحیه جنگندگی کاهش یافته است... سیاست، که در تمام لایه‌های ارتش گسترش یافته، کل توده نظامی را وادار به خواستن یک چیز کرده است - پایان جنگ و بازگشت به خانه." در طول هفته اول آوریل، هشت هزار سرباز از جبهه‌های شمالی و غربی فرار کردند.

بازگشت لنین و انتشار "تزهای آوریل" او تغییر اساسی در سیاست‌های بلشویک‌ها ایجاد کرد و بر "عدم حمایت" از دولت موقت بورژوایی و امپریالیستی تاکید نمود.

مواضع بلشویک‌ها تحت رهبری استالین و کامنف معتدل بود و همچنان از موضع "دیکتاتوری دموکراتیک پرولتاریا و دهقانان" برای انجام یک انقلاب بورژوایی، همان طور که لنین در ۱۹۰۵ مطرح کرده بود، حمایت می‌کرد.

در مقاله‌ای که در پراودا، روزنامه حزب، منتشر شد، کامنف استدلال کرد که "تزهای آوریل" صرفا "نظر شخصی" لنین را نشان می‌دهد و این که "طرح کلی لنین برای ما غیرقابل قبول به نظر می‌رسد زیرا با این فرض شروع می‌کند که انقلاب بورژوایی به پایان رسیده و بر تبدیل فوری این انقلاب به یک انقلاب سوسیالیستی حساب می‌کند."

در کنفرانس بلشویک‌ها در مارس ۱۹۱۷، استالین نیز از اتحاد احتمالی با منشویک‌های انترناسیونالیست "در امتداد خطوط زیمروالد-کینتال" حمایت کرد. با این حال، حتی در ۱۹۱۵، لنین نسبت به اصطلاحات صلح طلبانه ضد جنگ اکثریت در زیمروالد که راه را برای حمایت از جنگ باز کرده بود، بدبین بود و آنها را "کائوتسکی-کله گه" نامید.

وقتی او در آوریل بازگشت، لنین استدلال کرد که چپ زیمروالد باید کاملا از اکثریت زیمروالد، از جمله منشویک‌ها، که استالین و بسیاری دیگر از بلشویک‌ها مایل به اتحاد با آنها بودند، جدا شود.

لنین خستگی ناپذیر حزب را متقاعد کرد. بلشویک‌ها می‌توانستند روی ۷۹۰۰۰ عضو حساب کنند که ۱۵۰۰۰ نفر از آنها در پتروگراد مستقر بودند. اگرچه هنوز یک نیروی اقلیت کوچک بودند، به ویژه در سویت پتروگراد، اما به اندازه کافی قوی بودند تا نقشی در رویدادها ایفا کنند.

نه دولت و نه رهبران منشویک سویت، خواهان بحران سیاسی جدیدی نبودند که در نیمه دوم آوریل پدیدار شد. میلیوکف و سرمایه داران روس به متفقین درباره نقش روسیه در درگیری اطمینان داده و به تصرف داردانل تحت کنترل امپراتوری عثمانی چشم دوخته بودند.

با این حال، میلیوکف متوجه شد که بدون توافق با سویت، نیروها به سختی برنامه‌های دولت را می‌پذیرند و برای آن می‌جنگند.

از سوی دیگر، تسرتلی بر ضرورت اعلام دولت اصرار داشت که جنگ برای روسیه منحصرا دفاعی است. مقاومت میلیوکف و گوچکف شکسته شد و در ۲۷ مارس اعلام شد: "مردم روسیه قصد ندارد قدرت خارجی خود را به بهای مردم دیگر تقویت کند و هدف خود را به بردگی کشاندن و تحقیر هیچ کس قرار نمی‌دهد... اما مردم روسیه اجازه نخواهند داد که میهن آنها از جنگ جهانی تحقیر شده و از منابع حیاتی خود تضعیف شده خارج شود."

اعلامیه دفاعی ۲۷ مارس مورد استقبال متفقین قرار نگرفت؛ آنها این را به عنوان امتیازی به سویت می‌دیدند. موریس پالهولوگ، سفیر فرانسه، از "ترسویی و نامعین بودن" این اعلامیه شکایت کرد.

اما قمار میلیوکف برای استفاده از جنگ علیه انقلاب، رابطه واقعی قدرت بین دولت موقت و سویت‌ها را نادیده گرفته بود. او می‌خواست گام به گام نفوذ دولت را افزایش دهد.

چند روز بعد، جلسه جدیدی بین نمایندگان دولت و نمایندگان سویت برگزار شد. روسیه به شدت به وام از متفقین برای ادامه جنگ نیاز داشت؛ یک یادداشت دولتی جدید می‌توانست به این هدف کمک کند. در ۱۸ آوریل، میلیوکف یادداشت جدیدی به دولت‌های متفقین فرستاد که در آن بر عزم به "ادامه جنگ با توافق کامل با متفقین و رعایت تعهدات نسبت به آنها" تاکید کرد.

این یادداشت همچنین ادعا کرد که انقلاب صرفا اراده مردمی برای به پایان رساندن جنگ با نتیجه‌ای پیروزمندانه را تقویت کرده است. در یک جلسه شبانه ویژه در ۱۹ مارس، کمیته اجرایی سویت یادداشت را بررسی کرد. ولادیمیر استانکویچ، عضو کمیته، اعلام کرد: "همگی بدون بحث و یکپارچه تصدیق کردند که این اصلا آن چیزی نبود که کمیته انتظار داشت."

رابوچایا گازتا، یک روزنامه منشویک، افزود که یادداشت میلیوکف "مسخره کردن دموکراسی" است. با این حال، روزنامه برجسته روشنفکران لیبرال، نوویه ورمیا، سعی کرد از آن دفاع کند و بیان کرد که پاره کردن معاهده‌های موجود ممکن نبود.

اگر روسیه این کار را می‌کرد، "متحدان ما نیز آزادی عمل پیدا می‌کردند: اگر معاهده‌ای نباشد، هیچ کس مجبور به رعایت آن نیست... ما فکر می‌کنیم که به استثنای بلشویک‌ها، تمام شهروندان روسیه اصل اصلی یادداشت دیروز را صحیح خواهند دانست."

این یادداشت باعث یک انفجار خودجوش خشم مردمی شد. رابوچایا گازتا نوشت: "پتروگراد به شکل حساسی و عصبی واکنش نشان می‌دهد. همه جا، در جلسات خیابانی، در ترامواها، مشاجرات پرشور و داغ بر سر جنگ رخ می‌دهد. کلاه‌های لبه دار و دستمال‌ها نشان دهنده صلح هستند؛ کلاه‌های سیلندر و کلاه زنانه نشان دهنده جنگ. در محله‌های کارگری و در سربازخانه‌ها، نگرش نسبت به یادداشت بیشتر علیه سیاست الحاق بیان می‌شود."

سوخانوف، یک منشویک و شاید بهترین گزارشگر انقلاب روسیه، به وضوح به یاد آورد: "جمعیت عظیمی از کارگران، برخی از آنها مسلح، از سمت ویبورگ به سوی نوسکی حرکت می‌کردند. تعداد زیادی سرباز نیز با آنها بودند. تظاهرکنندگان زیر شعارها راهپیمایی می‌کردند: "مرگ بر دولت موقت!" "مرگ بر میلیوکف!" شور و هیجان عظیمی عموما در محله‌های کارگری، کارخانه‌ها و سربازخانه‌ها حکمفرما بود. بسیاری از کارخانه‌ها تعطیل بودند. جلسات محلی همه جا در حال برگزاری بود."

در شب ۲۰ آوریل، رهبران منشویک سویت از دولت خواستند که یک یادداشت جدید برای اصلاح یادداشت میلیوکف به روش صلح طلبانه بفرستد، اما در نهایت آنها موضع سوسیالیست انقلابی کرنسکی را پذیرفتند که ارائه یک "توضیح" درباره یادداشت کافی است.

با این وجود، در ۲۱ آوریل، موج جدیدی از تظاهرات برپا شد، این بار هدایت و سازماندهی شده توسط بلشویک‌ها. این اولین بار از زمان انقلاب بود که حزب لنین نه در دنباله جنبش، بلکه در راس آن قرار گرفته بود.

در همان زمان، در خیابان نوسکی، هواداران مسلح دولت که توسط حزب کادت سازماندهی شده بودند، گرد هم آمدند. بر اساس نسخه ۲۲ آوریل رابوچایا پراودا: "دیروز در خیابان‌های پتروگراد فضا حتی از ۲۰ آوریل هم آشفته‌تر بود. در محله‌های [کارگری] یک سری کامل اعتصاب رخ داد... نوشته‌ها روی بنرها متنوع بودند، اما با این حال، یک ویژگی مشترک دیده می‌شد: در مرکز، در نوسکی، سادوویا و دیگران، شعارهای حمایت از دولت موقت غالب بود؛ در حومه‌ها، برعکس... درگیری بین تظاهرکنندگان گروه‌های مختلف مکرر بود... شایعات زیادی از تیراندازی وجود دارد."

زنی که در تظاهرات شرکت کرده بود بعدا نوشت: "...زنان این کارخانه‌ها... با تظاهرکنندگان به سوی نوسکی در سمت فرد حرکت کردند. جمعیت دیگر به طور موازی در سمت زوج حرکت می‌کردند: زنان خوش پوش، افسران، بازرگانان، وکلا و غیره. شعارهای آنها این بود: "زنده باد دولت موقت"، "زنده باد میلیوکف"، "لنین را دستگیر کنید."

تنش در محله کارگری بالا گرفت. یک کارگر کارخانه جلسه‌ای را در آن بعدازظهر این گونه توصیف کرد: "حال و هوا متزلزل بود... تصمیم گرفته شد منتظر تصمیم سویت بمانند. اما قبل از رسیدن آن تصمیم، برخی کارگران از مرکز با اخبار درگیری‌ها، پاره شدن بنرها و دستگیری‌ها بازگشتند... حال و هوا ناگهان تغییر کرد. 'چه؟ آنها ما را از خیابان‌ها می‌رانند، بنرهای ما را پاره می‌کنند، و ما قرار است این را از دور تماشا کنیم؟ بیایید به سوی نوسکی حرکت کنیم!'"

در این وضعیت پرتنش، ژنرال کورنیلوف - با حمایت میلیوکف - تصمیم گرفت توپخانه را بیرون از کاخ ماریینسکی مستقر کند و مدارس نظامی را برای پشتیبانی فرا بخواند. هدف این بود که بخش‌هایی از ارتش را به تظاهرات مسلح طرفدار دولت، که چند صد متر دورتر از تظاهرات کارگری به رهبری بلشویک‌ها برگزار می‌شد، پیوند دهد. میلیوکف در خاطرات خود، در تلاش برای پنهان کردن ماهیت آشکار ضد انقلابی این اقدام، استدلال می‌کند: "در ۲۱ آوریل، ژنرال کورنیلوف، فرمانده کل منطقه پتروگراد، از تظاهرات کارگران مسلح از حومه‌ها مطلع شد و دستور داد چندین واحد پادگان به میدان کاخ آورده شوند. او با مقاومت کمیته اجرایی سویت مواجه شد که به ستاد تلفنی گفت فراخوانی نیروها می‌تواند وضعیت را پیچیده کند. پس از مذاکرات با نمایندگان کمیته... فرمانده کل دستور خود را لغو کرد و در حضور اعضای کمیته یک پیام تلفنی به تمام بخش‌های نیروهای پادگان، با دستوری برای ماندن در سربازخانه‌ها دیکته کرد. پس از آن، درخواستی از کمیته اجرایی که در خیابان‌ها نصب شد، اعلام کرد: 'رفقای سرباز، بدون فراخوان کمیته اجرایی در روزهای آشفته با سلاح بیرون نروید.'"

در واقع، کمیته اجرایی سویت - با درک این که ماهیت ضد انقلابی تصمیم کورنیلوف آنها را نیز تهدید به مغلوب شدن می‌کرد - دستور داد نیروها سربازخانه‌های خود را ترک نکنند. کورنیلوف خود را منزوی و بدون چاره‌ای جز عقب نشینی دید.

خطر برای رهبران سویت بن بست بود، بنابراین کمیته اجرایی با عجله اعلام کرد که حادثه با دولت حل شده است و از کارگران خواست به خانه‌های خود بازگردند. رابوچایا پراودا با کنایه اشاره کرد که: "وقتی کمیته اجرایی دستور خود به سربازان برای خارج نشدن از خیابان‌ها به صورت مسلح را منتشر کرد، صحنه‌های کنجکاوی برانگیزی مشاهده شد که در آن سربازان سعی کردند رفقای خود را به خودداری کامل از مشارکت در تظاهرات، با هر ماهیتی که باشد، متقاعد کنند. اغلب سربازان نیز از غیرنظامیان برای آرامش درخواست می‌کردند."

کورنیلوف به میلیوکف اطمینان داده بود که "نیروهای کافی" برای سرکوب شورشیان دارد، اما این نیروها هرگز به کار گرفته نشدند. تروتسکی نوشت: "این بی‌فکری در اوت به اوج خود خواهد رسید، وقتی توطئه گر کورنیلوف یک ارتش ناموجود را علیه پتروگراد مستقر خواهد کرد." در شب ۲۱ آوریل، اگرچه هنوز برخی تیراندازی‌ها شنیده می‌شد، بحران سیاسی به پایان رسیده بود.

با توجه به توازن قوا در آوریل ۱۹۱۷، بلشویک‌ها نیز تمایلی به یک نبرد آشکار که به سمت جنگ داخلی می‌رفت، نداشتند. برای اولین بار حزب لنین نقشی مهم در رویدادها ایفا کرده بود، اما هنوز آماده نبود تا جنبش را به سوی یک انقلاب جدید رهبری کند.

سویت‌ها هنوز در حال تثبیت و تحت سلطه منشویک‌ها بودند. برای لنین، یک انقلاب جدید هنوز زودرس بود و شعار مورد حمایت برخی بلشویک‌ها برای "سرنگونی دولت" اشتباه بود: "آیا باید دولت موقت بلافاصله سرنگون شود؟... برای تبدیل شدن به یک قدرت، کارگران طبقه آگاه باید اکثریت را به سوی خود جلب کنند... ما بلانکیست نیستیم... ما مارکسیست هستیم، ما برای مبارزه طبقاتی پرولتاریا علیه مستی خرده بورژوایی ایستاده‌ایم."

بحران فروکش کرده بود، اما هیچ چیز مانند قبل نبود. روشن شد که هیچ تصمیم دولتی بدون توافق سویت نمی‌تواند به اجرا درآید. استراتژی کادت‌ها و طبقه سرمایه دار پس از آن به درگیر کردن مستقیم سوسیالیست‌ها در دولت تغییر کرد. شرط اصلی برای مشارکت احزاب سوسیالیست در کابینه، حذف گوچکف و میلیوکف بود.

پس از استعفای آنها، دولت موقت به سویت پتروگراد پیشنهاد تشکیل یک دولت ائتلافی داد. در ۲۲ آوریل توافقی حاصل شد و شش وزیر سوسیالیست به کابینه پیوستند (دو منشویک، دو سوسیالیست انقلابی و دو پوپولیست). تنها رئیس اجرایی سویت، نیکولای چخیدزه، از وزیر شدن خودداری کرد.

بلشویک‌ها نیز از مشارکت خودداری کردند و در عوض خود را برای مبارزات انقلابی قریب الوقوع آماده کردند. از بسیاری جهات، "روزهای آوریل" ضرورت خودسازماندهی و نیروی مسلح خود را برای کارگران تقویت کرد. به عنوان مثال، کارخانه کفش اسکوروخود تصمیم به تشکیل یک نیروی گارد سرخ به تعداد هزار نفر گرفت و از سویت درخواست پانصد تفنگ و پانصد تپانچه دیگر کرد.

در ۲۳ آوریل، در جلسه‌ای از نمایندگان کارخانه درباره سازماندهی گاردهای سرخ، یک سخنران استدلال کرد، "سویت به کادت‌ها بیش از حد اعتماد کرد. سویت به خیابان‌ها نیامد. کادت‌ها آمدند. با وجود سویت، کارگران به خیابان آمدند و روز را نجات دادند."



روزهای آوریل عزم کارگران و سربازان پتروگراد را محکم کرد. کادت‌های میلیوکف بازندگان کوتاه مدت بودند. منشویک‌ها و سوسیالیست‌های انقلابی کنترل خود بر سویت پتروگراد را حفظ کردند، اما اعتماد به نفس آنها متزلزل شد. در ماه‌های بعد، جنگ و بحران انقلابی عمیق‌تر خواهد شد.

***

یوری کولومبو یک کنشگر دیرینه سوسیالیست در ایتالیا و یک خبرنگار مقیم مسکو و میلان است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر