کوین مورفی
ترجمه هوش مصنوعی با ویراستاریای ناصر اصغری
در تنها چند روز، انقلاب فوریه تزارهای روسیه را از میان برداشت. پس
از قیام، شورای انتخاب شده کارگران و سربازان پتروگراد در کنار دولت موقت که انتخابی
نبود، قرار گرفت. نقش این شورا در سال ۱۹۱۷ بسیار حیاتی
بود.
مبارزان کارگری نخستین شورا را در جریان اعتصاب بزرگ سال ۱۹۰۵ پایه گذاری کرده بودند. این اندیشه آنقدر در
جنبش انقلابی جا افتاده بود که در دومین روز قیام ۱۹۱۷، برخی کارخانهها پیش از تشکیل شورای جدید،
انتخاب نمایندگان خود را آغاز کردند.
اما هنگامی که منشویکها در ۲۷ فوریه این
گروه را تشکیل دادند، الکساندر کرنسکی، سوسیالیست میانه رو، قول داد که این شورا
برای "حفظ نظم" کار خواهد کرد. برخلاف دوره ۱۹۰۵ که شورا ابزار مبارزه بود، شورای پتروگراد تقریبا
تنها روشنفکرانی را به کمیته اجرایی برگزید که در انقلاب شرکت فعال نداشتند.
تا پایان ماه مارس، دو هزار نماینده، بیش از یکصد و پنجاه هزار سرباز
در پتروگراد را نمایندگی میکردند، در حالی که تنها هشتصد نماینده برای حدود
چهارصد هزار کارگر صنعتی وجود داشت. با وجود نقش کلیدی که زنان کارگر نساجی در فوریه
ایفا کردند، ترکیب شورا بسیار مردانه بود و تنها چند ده نماینده زن داشت. گردهماییهای
عمومی آشفته و پرسر و صدا باعث شد که بیشتر کارهای واقعی توسط کمیته اجرایی انجام
شود.
اهداف این کمیته کمتر از خواستههای کارگران و سربازان بلندپروازانه
بود. به جای به دست گرفتن قدرت، بلافاصله به متحدان لیبرال خود فشار آوردند تا
دولتی تشکیل دهند. نیکولای سوخانوف نوشت که منشویکها باور داشتند "حکومتی که
باید جای تزارها را بگیرد، باید تنها از سرمایه داران باشد."
پس از آنکه شورا در ۲ مارس قدرت را
به دولت موقت سپرد، روزنامه آن به نام "ایزوستیا" توضیح داد که شورا برای
"دموکراسی" به دولت جدید فشار خواهد آورد، اما نه آنقدر شدید که به ضد
انقلاب بینجامد.
با این حال، کمیته اجرایی حتی این هدف کمیته را نیز برآورده نکرد.
رهبران شورا در هر موضوع مهمی برای آرام کردن دولت موقت عقب نشینی کردند. آنها
مسئله زمین را تا زمان برگزاری مجلس موسسان به تاخیر انداختند، رویدادی که خود
بارها به تعویق افتاد. به طور باورنکردنی، حتی با ادامه پادشاهی موافقت کردند،
هرچند میخائیل، برادر نیکولاس، آن پیشنهاد را رد کرد.
در مسئله بسیار بحث برانگیز جنگ، شورا در ۱۴ مه یک بیانیه صلح طلبانه صادر کرد که روزنامه
بلشویکی "پراودا" آن را "سازش آگاهانه میان گرایشهای گوناگون نماینده
شده در شورا" خواند. اجماع به دست آمده آنقدر مبهم بود که حتی پاول میلیوکوف،
وزیر خارجه جنگ طلب، و نیز جوزف استالین و لو کامنف از بلشویکها آن را تایید
کردند.
در حقیقت، سخت است که کارنامه بلشویکها را در این روزهای نخست از
کارنامه منشویکها و سوسیالیستهای انقلابی (اس آرها) جدا کنیم. اسناد کمیته اجرایی
نشان میدهد که رهبران این جناح در بیشتر مسائل اصولی سکوت کردند و ارزیابی تروتسکی
را تایید میکنند: "در گزارشها و مطبوعات آن، هیچ پیشنهاد، آگهی یا اعتراضی یافت
نمیشود که در آن استالین دیدگاه بلشویکی را در برابر چاپلوسی منشویکها و اس آرها
بیان کرده باشد."
کارنامه بلشویکها تحت رهبری استالین و کامنف آنقدر وحشتناک بود که
چند سال بعد الکساندر شلیاپنیکوف را وادار کردند خاطرات خود را بازنویسی کند.
در این چند هفته نخست، تنها اقدام مهم شورا، "فرمان شماره ۱" بود که سربازان رادیکال رهبران خود را برای تصویب
آن تحت فشار قرار دادند. این فرمان به افراد زیردست قدرت داد تا کمیتههای خود را
انتخاب کنند و دستوراتی را که با شورا در تضاد بودند، رد کنند. فرمان شماره ۱ به مانعی بزرگ برای اهداف جنگی دولت موقت تبدیل
شد.
لنین به سرعت ناپایداری این سیستم دوگانه قدرت را تشخیص داد. دولت
موقت و شورا منافع طبقاتی متضادی داشتند که نه دیپلماسی و نه سازش میتوانست آنها
را آشتی دهد. تزهای آوریل لنین، که او را به تروتسکی و برخی بلشویکهای تندرو نزدیک
تر میکرد، استدلال میکرد که باید از طریق برادری در جبهه، تلاشهای جنگی را تضعیف
کرد، قدرت دولتی را به شوراها منتقل کرد و کنترل تمام "تولید اجتماعی و توزیع
فرآوردهها" را به شوراهای کارگران سپرد.
در بیست و چهار ساعت پس از بازگشت خود در ۳ آوریل، لنین در گردهماییهای خیابانی بسیاری
سخنرانی کرد و دیدگاه رادیکال جدید خود را به بیش از هزار کنشگر بلشویک ارائه داد.
او علیه "جنگ دزدان دریایی سرمایه دار" تحریک کرد، گفت و گوهای کامنف و
استالین برای اتحاد با منشویکها را برهم زد و خشم مخالفان را در سراسر طیف سیاسی
برانگیخت.
روزنامه منشویکها فریاد زد که برنامه جدید او "خطری بی تردید"
برای انقلاب است، در حالی که مطبوعات زرد او را با "افسانه ضد مسیح" مقایسه
کردند. نخست وزیر لووف به زودی شکایت کرد که شورا به جای "پشتیبانی بی
چشمداشت" وعده داده شده، "مورد بدگمانی" قرار گرفته است. در همین
حال، در خیابان نفسکی، کارگران و سربازان با پرچمهایی که روی آنها نوشته شده بود
"مرگ بر وزیران سرمایه دار!" با لیبرالهایی که پرچمهایی با عنوان
"مرگ بر لنین!" حمل میکردند، درگیر شدند.
جنگ و بحران آوریل
نقش روسیه در جنگ جهانی اول این تنشهای خاموش را به جوش آورد. تحت
فشار ایراکلی تسرتلی منشویک، دولت موقت در ۲۷ مارس اعلام
کرد که اهداف جنگی آن تنها دفاعی هستند. با این حال، کمتر از یک ماه بعد، میلیوکوف،
عضو حزب لیبرال دموکرات مشروطه (کادت)، یادداشتی به متفقین فرستاد که اساسا اعلامیه
پیشین را رد میکرد.
او استدلال کرد که روسیه میتواند "جنگ جهانی را به یک پیروزی
قطعی برساند" و کنترل قسطنطنیه و داردانل را به دست بگیرد. او باور داشت که
انقلاب نه تنها اهداف جنگی امپراتوری را تضعیف نکرده، بلکه "خواست همگانی برای
ادامه جنگ جهانی تا یک پیروزی قطعی" را تقویت کرده و "پشتوانهها و کیفرها"،
به معنای الحاق و غرامت، از درگیریهای پسین جلوگیری خواهد کرد.
توضیح روشن میلیوکوف درباره اهداف چپاولگرانه امپریالیسم روسیه و متفقین،
صلح شکننده میان شورا و دولت موقت را درهم شکست. کمیته اجرایی تا دیروقت جلسه داشت
اما نتوانست به توافقی برسد.
هنگامی که یادداشت میلیوکوف در بامداد ۲۰ آوریل در روزنامهها منتشر شد، یک گروهبان از
هنگ فنلاند تظاهراتی ضد جنگ سازماندهی کرد. چندین هنگ دیگر و ملوانان بالتیک به
زودی به این اعتراض پیوستند تا اینکه بیست و پنج هزار سرباز مسلح با پلاکاردهایی
که روی آنها نوشته شده بود "مرگ بر میلیوکوف!" در کاخ مارینسکی گرد
آمدند.
روز بعد، تظاهرات بزرگتری با تحریک بلشویکها شکل گرفت، در حالی که
منشویکها و اس آرها کارگران و سربازان را به عدم شرکت تشویق میکردند. در سراسر
نمای بزرگ کاخ مارینسکی، بلشویکها پرده ای قرمز و جسورانه با واژههای "زنده
باد انترناسیونال سوم!" آویختند. کادتها تظاهراتی برای پشتیبانی از دولت
برگزار کردند و برای نخستین بار از فوریه، درگیری در نفسکی رخ داد.
برخی از بلشویکها خواسته "مرگ بر دولت موقت!" را به معنای
واقعی جدی گرفتند و کوشیدند به کاخ یورش برده و وزیران را دستگیر کنند. ژنرال لاور
کورنیلوف پیشنهاد داد که به سمت معترضان توپ شلیک شود. هنگامی که این خبر به
رهبران شورا رسید، به سربازان دستور دادند که در پادگانهای خود بمانند.
ایزوستیا شکایت کرد که رهبری در تلاش برای حل این درگیری است، اما
"بسیاری از هواداران زیر پرچمهایی تظاهرات میکردند که شعارهای آنها با
اهداف شورا همخوانی نداشت"، مانند "خواست سرنگونی دولت و انتقال قدرت به
شورا". آن شب، دولت موقت یک یادداشت بازنویسی شده درباره جنگ به شورا فرستاد
و کمیته اجرایی با رای ۳۴ به ۱۹ آن را پذیرفت. این رهبران بحران را پایان یافته
پنداشتند و دستوری علیه تظاهرات بیشتر صادر کردند.
لنین این قطعنامه را مسخره کرد و استدلال کرد که "سرمایه داران
هوادار ادامه جنگ هستند" و پس از "بحران نخست، بحرانهای دیگری نیز در پی
خواهند آمد." او همچنین کوششهای فوری "بلانکیستی برای تصرف قدرت"
را رد کرد و خواستار یک راهبرد درازمدت متقاعدسازی برای توضیح "روش پرولتری
برای پایان دادن به جنگ" و "انتخاب دوباره اعضا در درون شورا" شد.
فراخوانی بسیار دموکراتیک نمایندگان شورا به سود بلشویکها کار کرد.
تا پایان آوریل، حزب لنین نزدیک به یک چهارم نمایندگان شورای پتروگراد و حتی بیشتر
در شوراهای منطقه ای را داشت. در جبهه، درخواستهای مبلغان برای برادری با سربازان
آلمانی در میان نیروهای خسته تاثیرگذار بود.
در ۶ مه، ایزوستیا
از کوشش پراودا برای "سست کردن اعتماد سربازان به فراخوان شورا" خشمگین
بود. "... اگر به شورای خود ایمان دارید، پس به فراخوان آن برای توقف 'برادری'
به گونه ای مقدس پایبند باشید!"
حمله نظامی کرنسکی
پیش بینی لنین مبنی بر اینکه یادداشت میلیوکوف تنها نخستین بحران از
بحرانهای بسیار خواهد بود، به حقیقت پیوست. در ژوئن، حمله نظامی پیشنهادی کرنسکی
بیشتر باعث جدایی میان دولت موقت، شورا و مردمی شد که باید نمایندگی کنند.
هنگامی که نخستین کنگره شوراها در ۳ ژوئن در پتروگراد تشکیل شد، سوسیالیستهای میانه
رو از پشتیبانی گسترده ای برخوردار بودند و میتوانستند ادعا کنند که به نام حدود
بیست میلیون کارگر و سرباز حکومت میکنند. این گروه پیشروی کرنسکی را تایید کرد،
اما در پایتخت پر از تنش سیاسی، رادیکال شدن کارگران و سربازان از بقیه کشور بسیار
جلوتر بود.
در آمادگی برای کوشش دوباره جنگی، کرنسکی کوشید نظم نظامی را
بازبرقرار کند اما با واکنش شدید سربازان رادیکال روبرو شد. جلسه سازمان نظامی
بلشویک پتروگراد در ۲۳ مه اعلام کرد
که "اگر تصمیمی مثبت در مرکز گرفته نشود، آماده هستند که خودشان راه بیفتند."
در ۸ ژوئن، رهبران
بلشویک، از جمله سازمان نظامی، به اکثریت قاطع به برگزاری تظاهراتی در اعتراض به
طرحهای کرنسکی رای دادند. سولداتسکایا پراودا بلشویک، فراخوان دولت موقت برای
"جنگ تا پیروزی قطعی" را با شعار خود به مسخره گرفت: "جنگ تا پیروزی
قطعی علیه سرمایه داران."
با وجود پشتیبانی گسترده پایگاههای عادی، فراخوان بلشویکها از کنگره
شوراها و شورای پتروگراد سرپیچی میکرد. در آغاز ۱۰ ژوئن، یک کمیته مرکزی بلشویک بازمانده، تظاهرات
را با یک رای عجیب سه به صفر لغو کرد، در حالی که یاکوف سوردلوف و لنین علیه اکثریت
راست رای ممتنع دادند.
این تصمیم باعث خشم کنشگران حزب شد؛ تا جایی که برخی از اعضای شاخه
ویبورگ، کارت عضویت خود را پاره کردند. در کمیته پترزبورگ نیز، یکی پس از دیگری
سخنرانان به انتقاد شدید از کمیته مرکزی پرداختند. لنین که از تکرار اشتباهات کمون
پاریس بهشدت بیم داشت، از رفقایش درخواست کرد: "بیشترین آرامش، احتیاط،
شکیبایی و سازماندهی را حفظ کنید."
در یک جلسه مشترک شورای پتروگراد و هیئت رئیسه کنگره شورا در ۱۱ ژوئن، تسرتلی وحشت زده، بلشویکها را به توطئه
علیه انقلاب متهم کرد و خواستار اقدامات سرکوبگرانه شد.
کامنف به نمایندگی از بلشویکها سخن گفت. او استدلال کرد که هیچ شعاری
خواستار "تصرف قدرت" نیست، بلکه تنها "تمام قدرت به شوراها!"
است. او با به چالش کشیدن، گفت: "مرا به دلیل توطئه علیه انقلاب دستگیر و
محاکمه کنید،" و او و دیگر بلشویکها در اعتراض جلسه را ترک کردند.
روز بعد، کنگره حمله برنامه ریزی شده کرنسکی را تایید کرد و برای
همزمانی با پیشروی نظامی، یک راهپیمایی اتحاد در ۱۸ ژوئن فراخوان داد. با این حال، رهبران شورای
پتروگراد نگران بودند که بلشویکها تظاهرات آنها را بدزدند، بنابراین پیشنهاد
کردند که تنها شعارهای تایید شده شورا اجازه نمایش داشته باشند.
این گسست آشکار از هنجارهای انقلابی، که به هر حال نظارت بر آن ناممکن
بود، بسیاری از کارگران و سربازان را علیه رهبری محافظه کار برگرداند. کارخانهها
و هنگهایی که پیشتر زیر سلطه اس آرها و منشویکها بودند، تصمیم گرفتند از شعارهای
بلشویکی پشتیبانی کنند.
ایزوستیا اعتراض کرد که "بخشهای پایین تر و نادان جمعیت"
تحت تاثیر "تبلیغات آنارشیست-بلشویک" قرار گرفته اند. در آستانه
تظاهرات، تسرتلی به نمایندگان بلشویک گفت که "همه خواهیم دید که اکثریت از
شما پیروی میکنند یا از ما."
تظاهرات چهارصد هزار نفری، همانگونه که روزنامه "نوایا ژیزن"
ماکسیم گورکی بیان کرد، "یک پیروزی کامل بلشویسم در میان پرولتاریای
پترزبورگ" بود. پرچمها و شعارهای بلشویکی غالب بودند. تنها اقلیت کوچکی از
شعارهای رسمی شورا، منشویک و اس آر در دریایی از پلاکاردهایی پدیدار شدند که
خواستار "تمام قدرت به شوراها!" و "مرگ بر ده وزیر سرمایه
دار!" بودند.
این تظاهرات همزمان با آغاز حمله هولناک کرنسکی بود که حدود چهل هزار
سرباز را کشت. ایزوستیا درباره اعزام هیئتی از کمیته جبهه به ارتش دهم گزارش داد
تا "دیدگاه دموکراسی روسیه را برای این افراد توضیح دهد." در بسیاری از
هنگها، به کمیته گفته شد که سربازان اقتدار آنها، شورای پتروگراد یا وزیر جنگ را
به رسمیت نمیشناسند و به حمله ادامه نخواهند داد. "آنها قصد نداشتند بمیرند،
در حالی که در روسیه آزادی و فرصتی برای به دست آوردن زمین وجود داشت."
در هنگ ۷۰۳، سربازان هیئت
را به دلیل "تشویق ما به اطاعت از دستور کرنسکی" مسخره کردند و سپس هیئت
شورای پتروگراد را کتک زده، تهدید به مرگ و سرانجام دستگیر کردند.
حمله نظامی درازمدت مورد انتظار کرنسکی فاجعه بار بود. در حالی که
آشکارا ادعای موفقیت میکرد، در یک تلگراف رمزگذاری شده در ۲۴ ژوئن اعتراف کرد که "پس از روزهای نخست،
گاهی پس از ساعتهای اول نبرد... روحیه افت کرد" و واحدها "شروع به تهیه
قطعنامههایی با خواستههای مرخصی فوری به عقب کردند."
شبه شورش ژوئیه
روزهای ژوئیه این درگیریها را تشدید کرد. شورشیان از شورای پتروگراد
التماس کردند که قدرت را به دست بگیرد، در حالی که رهبران به گونه ای متناقض از
سربازان التماس میکردند که از آنها در برابر همین تظاهرکنندگان دفاع کنند. کارگر تنومندی
به طور مشهور این تناقض را بیان کرد هنگامی که با رهبر اس آر، ویکتور چرنوف، در بیرون
از کاخ تاوریده روبرو شد و فریاد زد: "قدرت را بگیر، حرامزاده، وقتی به تو
داده میشود!"
در فوریه، هزاران تفنگدار مسلسل اول مبارز از اورنبورگ راهپیمایی کرده
و برای دفاع از انقلاب در پتروگراد ماندند. این سربازان پس از آنکه به دو سوم آنها
دستور رفتن به جبهه داده شد، شورشی را آغاز کردند، که آن را چیزی کمتر از حکم مرگ
نمیدانستند. در ۱ ژوئیه، شورا
خواستار بازگشت تفنگداران به پادگانهای خود شد، اما آنها برنامه خود را برای یک
تظاهرات مسلحانه ادامه دادند.
نمایندگان کنفرانس سازمان نظامی تمام روسیه بلشویک با تفنگهایی بر
پشت خود، آماده برای مبارزه وارد شدند. سازمانهای استانی از خشم گسترده نسبت به
کرنسکی و طرحهای او گزارش دادند. سربازانی که خواستار آمادگی فوری برای یک قیام
مسلحانه بودند، بارها کنفرانس را قطع کردند. سخنرانی "دوش آب سرد" لنین
درباره بازی دادن به دست دولت با صحنه سازی یک قیام نامنظم و زودرس هشدار داد.
تا ژوئیه، برخی از بلشویکهای تندرو بیشتر شبیه آنارشیستها به نظر میرسیدند.
یک جلسه آنارشیستی در ۲ ژوئیه خواستار
شورش مسلحانه شد و در حقیقت، همانگونه که الکساندر رابینوویچ استدلال کرده است، این
گروه "نقش مهمی در قیام ایفا خواهد کرد."
بلیخمن آنارشیست، تفنگداران مسلسل را به سرنگونی دولت ترغیب کرد، اما
باور او به اینکه "خیابان ما را سازماندهی خواهد کرد" تنها به هرج و مرج
انجامید. هنگامی که ده هزار ملوان مسلح از کرونشتات رسیدند، رهبران شورا از آنها
التماس کردند که به خانه بازگردند، اما آنها با بلیخمن، که دوباره خواستار شورش
بود، همدلی بیشتری نشان دادند.
ایزوستیا خواستههایی را چاپ کرد که تظاهرات بزرگ به کمیته اجرایی شورای تمام روسیه ارائه داده بود: "برکناری ده
وزیر سرمایه دار، تمام قدرت به شوراها، توقف حمله نظامی، مصادره چاپخانههای
مطبوعات سرمایه داری، دولتی شدن زمین، کنترل دولتی بر تولید."
آن شب کامنف و زینوویف رهبران بلشویک را متقاعد کردند که تظاهرات روز
بعد را لغو کنند، به دلیل نگرانی از اینکه کنترل آن از دست خارج شود. هنگامی که
روشن شد تظاهرات به هر حال رخ خواهد داد و راهبرد بلشویک راست به نظر خیانت خواهد
رسید، پراودای ۴ ژوئیه با یک
فضای خالی منتشر شد که در آن درخواست لغو اصلی درج شده بود.
نیم میلیون نفر در آن روز راهپیمایی کردند و دولت با خشونت واکنش نشان
داد. ایزوستیا یک کمین با برنامه ریزی خوب را توصیف کرد: "هنگامی که آنها
[معترضان] از کنار کلیسایی عبور میکردند، یک ناقوس در برج ناقوس به صدا درآمد و
گویی به علامت، هم شلیک تفنگ و هم شلیک مسلسل از پشت بام خانهها آغاز شد."
هنگامی که آنها به سمت دیگر هجوم بردند، "شلیکها نیز از پشت بامهای
مقابل آمد." روزنامه منشویک همچنین گزارش داد که توپهای قزاق به سمت
تظاهرکنندگان شلیک کردند.
روزهای ژوئیه نشان داد که وحدت ملی شکننده پس از کناره گیری نیکولاس
به پایان رسیده است. یک شرکت کننده نوشت: "زیر پرچمهای قرمز تنها کارگران و
سربازان راهپیمایی میکردند،" "نشانهای افسران، دکمههای
براق دانشجویان، کلاههای 'بانوی دلسوز' دیده نمیشد... بردگان مشترک سرمایه داری
در حال راهپیمایی بودند."
ولادیمیر ناباکوف کادت نوشت که معترضان "همان چهرههای دیوانه،
گنگ و حیوانی را داشتند که همه ما از روزهای فوریه به یاد داریم." نفرت طبقاتی
اکنون متقابل بود. کارگران پرچمهایی حمل میکردند که روی آنها نوشته شده بود:
"سرمایه داران، به یاد داشته باشید، مسلسلها و فولاد شما را در هم خواهند
شکست!"
با شنیدن اینکه کرنسکی با قطار به جبهه میرود، برخی از تفنگداران
مسلسل در ایستگاه بالتیک به دنبال او گشتند. دیگران خودروهای ساکنان ثروتمند را
مصادره کردند و در طول نفسکی رانندگی کردند و سلاحهای خود را به نمایش گذاشتند.
در بیرون از کاخ تاوریده، چرنوف برای آرامش التماس میکرد تا اینکه
ملوانان کرونشتات او را دستگیر کردند. تروتسکی سرانجام مداخله کرد و آزادی رهبر اس
آر را تضمین کرد.
کارگران مسلحی که در حال جستجوی کاخ برای تسرتلی بودند، به یک جلسه
شورا هجوم بردند که به گفته سوخانوف، برخی از نمایندگان "شجاعت و خویشتنداری
کافی را نشان ندادند." یکی از کارگران به روی سکوی سخنران پرید و در حالی که
تفنگ خود را تکان میداد، اعلام کرد: "رفقا! چقدر دیگر ما کارگران
قرار است این خیانت را تحمل کنیم؟ شما اینجا بحث میکنید و با مالکان زمین معامله میکنید...
شما مشغول خیانت به طبقه کارگر هستید. خوب، فقط درک کنید که طبقه کارگر آن را تحمل
نخواهد کرد! ما کلا سی هزار نفر از پوتیلوف هستیم. ما راه خود را خواهیم رفت. تمام
قدرت به شوراها! ما تفنگهای خود را محکم در دست داریم! کرنسکیها و تسریتلیهای
شما ما را فریب نخواهند داد!"
تراز قدرت علیه رهبری شورا تغییر کرده بود. ولادیمیر وویتینسکی منشویک،
که مامور پیدا کردن نیروهای وفادار بود، "کوششهای بی ثمر خود را برای جلب
واحدهای برای دفاع از کاخ تاوریده" توصیف کرد. از قضا، نخستین نیروهایی که رسیدند،
وفادارانی متعلق به سازمان بین منطقه ای تروتسکی بودند. رهبری وحشت زده شورا با فریادهای
شادی به استقبال آنها رفت.
آن شب بلشویکها خواستار پایان تظاهرات شدند و بامداد روز بعد، دولت
موقت کمپینی را علیه لنین و رفقایش آغاز کرد و ادعا کرد که آنها ماموران آلمان هستند.
در پی روزهای ژوئیه، غیر سوسیالیستها در دولت تصمیم گرفتند انقلاب را
در هم بشکنند، نظم را در ارتش بازگردانند و شورا را نابود کنند. با این حال، این
راه حل کشتار برای قیام، به پای همان هدفی افتاد که امیدوار بودند نابود کنند.
شورا سرانجام برای محافظت از انقلاب قیام کرد.
رادیکال شدن شورا
لنین به فنلاند گریخت، در حالی که صدها بلشویک با اتهامهای ساختگی
بازداشت شدند. برای نمونه، دولت ادعا کرد تروتسکی همراه لنین با همان "قطار
مهر و مومشده" آلمانی سفر کرده است تا نشان دهد هر دو واقعا به دشمن روسیه
خدمت میکنند؛ اما در آن زمان، تروتسکی در یک اردوگاه کار اجباری در نوا اسکوشیا
(کانادا) گرفتار بود.
تسرتلی حکم دستگیری لنین را امضا کرد و لحظه ای به نظر میرسید که
منشویکها به ضد انقلاب پیوسته اند. اما حمله به اتحادیه کارگران فلزکار، دفترهای
منشویک و دستگیری برخی از نمایندگان شورا روشن ساخت که سوسیالیستهای محافظه کارتر
به دشواری از شبکه گسترده سرکوبی که دولت به راه انداخته بود، در امان هستند.
کنفرانس کادت ادعاهای دموکراتیک خود را کنار گذاشت و خواستار یک دیکتاتور
قوی شد. سخنرانان کرنسکی و شورا را به دلیل فرمان شماره ۱ و "وضعیت وحشتناک کنونی در روسیه"
مقصر دانستند.
سرمایه داران در کنگره تجارت و صنعت خواستار "یک گسست رادیکال...
با دیکتاتوری شورا" شدند که روسیه را "به نابودی" کشانده بود. ولادیمیر
پوریشکویچ، پوگرومیست و بنیانگذار اتحادیه مردم روسیه، به این همخوانی پیوست و
خواستار انحلال فوری شورای کارگران و سربازان شد.
ضد انقلابیون یک مرد نیرومند در ژنرال لاور کورنیلوف، فرمانده تازه
منصوب شده ارتش روسیه پیدا کردند. در شب پیش از کوشش او برای کودتا، کورنیلوف
اعلام کرد: "وقت آن است که ماموران و جاسوسان آلمانی، نخست لنین، را به دار
آویخت و شورا را منحل کرد." او ادامه داد و قول داد که "اگر لازم باشد،
تمام اعضای شورای کارگران و سربازان را به دار آویزد."
این چیزی شبیه یک تم اصلی برای ژنرال بود. پیش از انقلاب کورنیلوف بی
وقفه درباره به دار آویختن "تمام آن گوچکوفها و میلیوکوفها" سخن گفته
بود، اما اکنون با لیبرالها هدف مشترکی داشت، زیرا هر دو میخواستند انقلاب را
نابود کنند.
کرنسکی و کورنیلوف درباره جزئیات بازگرداندن نظم گفت و گو کردند.
موافقت کردند که مجازات اعدام را در پشت جبهه دوباره برقرار کنند، کمیتههای ارتش
را منحل کنند و حکومت نظامی را در پتروگراد برقرار کنند.
سربازان در ۲۵ اوت به سمت پایتخت
انقلابی حرکت کردند و دو روز پس از آن، کورنیلوف گزارش داد که سپاه سوم آن شب به
حومه شهر خواهد رسید. او از کرنسکی خواست که حکومت نظامی اعلام کند.
در همان روز، منشویکها کمیته دفاع در برابر ضد انقلاب را پیشنهاد
کردند. سوخانوف اظهار داشت که اگر "کمیته میخواست جدی عمل کند، تنها بلشویکها
منابع واقعی داشتند."
تا چهل هزار نفر برای گارد سرخ داوطلب شدند و هزاران نفر دیگر برای
پشتیبانی بیرون آمدند. کارگران فلزکار مبارز با کار در شیفتهای شانزده ساعته، در
عرض چند روز صد توپ تولید کردند. روسیه انقلابی در آستانه جنگ داخلی آشکار به نظر میرسید.
با این حال، رویارویی نظامی هرگز محقق نشد. کورنیلوف در ستاد فرماندهی
در موگیلف ماند و ژنرال آلکساندر کریموف را برای رهبری قزاقها و لشکر سواره نظام
بومی قفقاز، که بیشتر به عنوان لشکر وحشی شناخته میشد، گذاشت. در همین حال، شورا
با کارگران راه آهن انقلابی تماس گرفته بود که قطارها را مختل کردند و نیروهای کریموف
را در هشتاد خط گوناگون جدا کردند. مبلغان شورا با لشکر وحشی درگیر شدند و سربازانی
که دستور سرکوب انقلاب را داشتند، در پایان یک پرچم سرخ برای "زمین و آزادی"
برافراشتند.
در پتروگراد، انتظار میرفت دو هزار وفادار به حکومت به "قیام"
ساختگی بلشویکی واکنش نشان دهند. اما آتامان قزاق، الکساندر دوتوف، با ناامیدی
گفت: "مردم را فراخواندم که به خیابانها بیایند، اما هیچکس دنبالم نیامد."
ژنرال خریستوفور بارانوفسکی در پتروگراد از ژنرال میخائیل آلکسیف در
ستاد فرماندهی در موگیلف التماس کرد: "شوراها خشمگین هستند، جو تنها با یک
نمایش قدرت تخلیه میشود، کورنیلوف را دستگیر کنید." آلکسیف پاسخ داد:
"ما به طور کامل در چنگالهای چسبنده شورا افتاده ایم."
فروپاشی مرکز
تا ۳۰ اوت، کودتای
برنامه ریزی شده به وضوح فروپاشیده بود و حزب کادت را نیز با خود برد. روزنامه آن
اعلام کرد: "اهداف کورنیلوف همانهایی هستند که ما برای نجات کشور بایسته میدانیم...
ما مدتها پیش از کورنیلوف از آن پشتیبانی میکردیم."
در ۱ سپتامبر،
تسرتلی کوشید از متحدان پیشین خود دفاع کند. با نادیده گرفتن پیشنهاد میلیوکوف برای
انتصاب ژنرال آلکسیف به عنوان دیکتاتور به امید آرام کردن کرنسکی و کورنیلوف،
تسرتلی ادعا کرد که "دست کم چهرههای برجسته آن [حزب کادت] از انقلاب پشتیبانی
کردند."
هم منشویکها و هم اس آرها از متحدان لیبرال خود گسستند، تنها برای اینکه
چند هفته بعد عقب نشینی کنند. در همین حال، شورا و مردم فهمیدند که کرنسکی با کورنیلوف
برای سرکوب شورای مردم کار کرده است. روزنامه اس آرهای چپ "زنامیا ترودا"
یافتهها را با تاکید بیان کرد: "آن [کودتای کورنیلوف] توطئه ای
علیه دولت موقت نبود، بلکه توافقی با آن علیه سازمانهای دموکراتیک بود."
منشویکها و اس آرهای راست ناامیدانه به رژیم کرنسکی که اکنون به طور
کامل بی اعتبار شده بود، چسبیدند و سرانجام بهای راهبرد خود را پرداختند. تا آغاز
سپتامبر، اس آرهای چپ در کنفرانس پتروگراد حزب اکثریت شدند. کل منطقه واسیلیفسکی
منشویک به بلشویکها پیوست. سنگرهای کارخانهای منشویک نمایندگان شورا را به سود
بلشویکها فراخواندند. در کارخانههای دیگر، نمایندگان پیشین التماس بخشش میکردند
و حتی نگارههای کرنسکی را پاره میکردند.
رویارویی قطعی برای کنترل شورای پتروگراد در طول انتخابات هیئت رئیسه ۹ سپتامبر رخ داد. تروتسکی، که برای نخستین بار
از زمان آزادی خود از زندان چند روز پیش سخن میگفت، به شنوندگان خود یادآوری کرد:
"وقتی به شما پیشنهاد میشود که خط سیاسی هیئت رئیسه را تایید کنید، فراموش
نکنید که سیاستهای کرنسکی را تایید خواهید کرد."
تروتسکی بعدا نوشت: "همه فهمیدند که در حال تصمیم گیری درباره
مسئله قدرت - درباره جنگ - درباره سرنوشت انقلاب هستند." به جای رای گیری با
ثبت نام، گردهمایی تصمیم گرفت کسانی که استعفای رهبری را میپذیرند، سالن را ترک
کنند.
کارگران و سربازان به سمت در حرکت کردند در میان تبادل فریادهای
"کورنیلوفیستها!" و "قهرمانان ژوئیه!" شمارش نهایی: ۴۱۴ به سود هیئت رئیسه منشویک-اس آر و دولت ائتلافی
رای دادند؛ ۵۱۹ رای مخالف
دادند؛ و ۶۷ رای ممتنع
دادند.
تسرتلی به خود و دیگر رهبران پیشین تبریک گفت که "آگاهی داشتند
که برای نیم سال... با شایستگی و بالا پرچم انقلاب را نگه داشتند." تروتسکی نیز
به نوبه خود به رهبران برکنار شده یادآوری کرد که "اتهام علیه بلشویکها...
در خدمت ستاد آلمان بودن برداشته نشده بود." شورا تصمیم گرفت "نویسندگان،
پخش کنندگان و مروجان تهمت را با تحقیر محکوم کند."
با بی اعتباری کامل هم کادتها و هم کرنسکی، لنین به طور خلاصه برای یک
سازش با رهبری شورا استدلال کرد: شورا قدرت را به دست میگرفت و بلشویکها به اپوزیسیون
وفادار تبدیل میشدند. با این حال، پس از پافشاری سوسیالیستهای سازشکار بر پشتیبانی
خود از ائتلاف کرنسکی، که هنوز شامل کادتها بود، و پس از آنکه بلشویکها اکثریت
را در شوراهای پتروگراد، مسکو و دیگر شوراها به دست آوردند، لنین به راهبرد
"تمام قدرت به شوراها" بازگشت. برای شش هفته بعد او بی وقفه کمیته مرکزی
را با خواستههایی برای قیام فوری بمباران کرد.
تمام قدرت به شوراها
حتی پس از قطعنامه معروف ۱۰ اکتبر برای
"قیام مسلحانه"، رهبران بلشویک مردد بودند. برخی حتی اقدام انقلابی را
تضعیف کردند.
هنگامی که کامنف و گریگوری زینوویف استدلالهای خود علیه قیام را در
نوایا ژیزن در ۱۸ اکتبر منتشر
کردند، لنین سرانجام عصبانی شد و خواستار "اخراج اعتصاب شکنان" از حزب
شد.
برای افزایش پشتیبانی همگانی، رهبران تصمیم گرفتند که یک نهاد از شورای
پتروگراد، به جای حزب بلشویک، قیام را سازماندهی کند. در ۱۶ اکتبر، کمیته اجرایی که اکنون به شدت چپ بود،
تشکیل یک کمیته نظامی انقلابی را برای "دفاع از پایتخت" اعلام کرد.
در نبرد برای اقتدار بر سربازان، کمیته هیئتی را به ستاد نظامی
پتروگراد فرستاد و به آنها اطلاع داد که "از این پس دستوراتی که توسط ما امضا
نشده اند، نامعتبر هستند." ژنرالها از به رسمیت شناختن آنها خودداری کردند و
روز پس از آن، کمیته اعلام کرد که ستاد فرماندهی با گسست از شورا، به "یک
ابزار مستقیم نیروهای ضد انقلابی" تبدیل شده است.
در جلسات پر هیجان شورای پتروگراد در روزهای منتهی به کنگره دوم، بسیاری
از سربازان ورودی خواستار به دست گرفتن قدرت توسط شورا شدند. منشویکها بارها
درباره "سیل خون" که قیام به همراه خواهد آورد، هشدار دادند.
هنگامی که اوا برویدا پرسید که آیا کمیته نظامی انقلابی یک قیام را
سازماندهی خواهد کرد، تروتسکی پرسید: "به نام چه کسی برویدو میپرسد، آیا به
نام کرنسکی، سرویس اطلاعاتی، پلیس مخفی یا دیگر نهادهای همانند است؟"
در حقیقت، منشویکها اقدامات نظامی خود را از پیش اعلام نکردند. در
طول گردهمایی ۲۳ اکتبر، رهبر
شورای مسکو، لوموف، گزارش داد که قزاقها شورای کالوگا را غارت کرده اند. منشویکها
و دومای شهر اس آر خواستار نیروهایی شده بودند که "خشونت فجیعی" علیه
رهبران شورا اعمال کرده بودند.
همان شب، تروتسکی اعلام کرد که "ایجاد کمیته نظامی انقلابی یک
گام سیاسی به سوی تصرف قدرت و انتقال آن به دست شوراها بود،" اما تا پایان ۲۴ اکتبر، او انکار کرد که در حال برنامه ریزی برای
انجام این کار است.
در گردهمایی همگانی روز پس از آن، تروتسکی به مخاطبان مشتاق اعلام کرد
که "دولت موقت دیگر وجود ندارد... در تاریخ جنبش انقلابی من هیچ نمونه دیگری
نمیشناسم که در آن چنین تودههای عظیمی درگیر شده باشند و به این شکل بی خون رشد یافته
باشند." در حالی که مخالفان لنین، از جمله برخی در حزب خودش، باور داشتند که
رژیم جدید شورا تنها چند هفته دوام خواهد آورد، لنین به گونه ای قطعی خوشبین باقی
ماند که انقلاب سوم روسیه "به پیروزی سوسیالیسم خواهد انجامید." لنین
مطمئن بود که "جنبش طبقه کارگر جهانی، که پیشتر در ایتالیا، بریتانیا و آلمان
شروع به رشد کرده است، در این راه به ما کمک خواهد کرد."
راهبرد منشویک و اس آر راست برای سازش با سرمایه داری یک شکست ثابت
شد. در یک لحظه محوری در تاریخ طبقه کارگر، اکثریت منشویک و اس آرها راست از کنگره
شوراها خارج شدند تا به نیروهای پوریشکویچ پوگرومیست و دیگر ضد سوسیالیستها بپیوندند.
همانگونه که به سوی سالگرد انقلاب اکتبر حرکت میکنیم، ضد کمونیستها یک
بار دیگر خواهند کوشید تا پیروزی بلشویک را به عنوان یک کودتای اقلیت معرفی کنند.
این ساختگی، حکم دموکراتیکی را که بلشویکها در طول ماهها مبارزه به دنبال آن
بودند و به دست آوردند، نادیده میگیرد.
***
کوین مورفی (Kevin Murphy) تاریخ روسیه را در دانشگاه ماساچوست بوستون تدریس میکند. کتاب او "انقلاب و ضد انقلاب: مبارزه طبقاتی در یک کارخانه فلزکاری مسکو" برنده جایزه یادبود دویچر ۲۰۰۵ شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر