۱۳۹۹ بهمن ۲۵, شنبه

طبقه کارگر و انقلاب جاری

مصاحبه سعید ولدبیگی با ناصر اصغری

سعید ولدبیگی: با ناصر اصغری عزیز هستیم و امروز راجع به اتحادیه های کارگری، وضعیت جنبش کارگری، موضع توده های طبقه‌ی کارگر و اتفاقاتی که در جریان انتخابات اخیر در ایران رخ داده صحبت میکنیم. ممنونم از ناصر که دعوت من رو پذیرفتی، برای اولین سوال میخوام ازتون این رو بپرسم که: موضع اتحادیه های کارگری، واحدهای صنفی و در مجموع جنبش کارگری ایران نسبت به انتخابات چه بود؟

ناصر اصغری: اول با عرض سلام به شما و خوانندگان نشریه جوانان و تمام مخاطبین این موضوع، در وهله‌ی اول بگذارید در اینجا موضوعی را اصلاح کنیم. ما چیزی به عنوان اتحادیه های کارگری به اون مفهومی که ما در کشورهای غربی و یا حتی کشورهای اطراف مثل ترکیه و کشورهای به اصطلاح جهان سوم که یک سری اتحادیه های کارگری مستقل از دولت وجود داره، نداریم. متاسفانه، یکی-دو تا داشتیم به اسم سندیکای شرکت واحد یا اتحادیه کارگران نیشکر هفت تپه که اونها هم در پروسه‌ی مبارزه‌ی طولانی خودشون رو به دولت تحمیل کردن، اما دولت بعدا آرام آرام فعالینشان را اخراج کرد، دستگیر کرد و تحت فشار گذاشت. در ایران عملا تشکلات کارگری به صورت سازمان یافته که در غرب و کشورهای دیگر وجود دارد نداریم اما محافل کارگری وجود دارد که اتفاقا خیلی هم پر قدرت هستند، اعتصاب سازمان میدهند ودر جریانات کارگری تاثیرگذار بودند و حتی بسیار قبل از اینکه انتخاباتی صورت بگیرد اینها حضورشان خیلی ملموس بود. به طور مشخص در اول ماه می ٨٨ به فراخوان ده تشکل (ده تا از محافل شناخته شده‌ی کارگری) از جمله اتحادیه آزاد کارگران ایران، سندیکای کارگران شرکت واحد … به هر حال ده تا از این نهادهای شناخته شده، یک فراخوان بسیار مهمی داده شد و همه‌ی کارگران نزدیک به سه-چهار هزار کارگر در پارک لاله‌ی تهران تجمع کردند و یک بیانیه‌ی بسیار رادیکال را منتشر کردند که دولت نزدیک به صد تا از این فعالین را دستگیر کرد که به مرور زمان میشه گفت همشون آزاد شدن فعلا. اینها تا جایی هست که ما خبر داریم. اتحادیه های (تشکل های کارگری، محافل) کارگری که در حال حاضر موجود هستند در انتخابات شرکت نکردند و بسیار بی اعتنا از کنار آن رد شدند. سندیکای شرکت واحد در حول و حوش انتخابات بیانیه‌یی داد و گفت که این انتخابات ربطی به کارگران و طبقه‌ی کارگر ایران ندارد و هر کدام از اینها سر کار بیایند،  کارگران در وضعیتی که هستند بی حقوق تر خواهند ماند و ضمن اینکه چهار کاندیدایی که از صافی شورای نگهبان گذشته بودند، هیچگونه قول و وعده ای به کارگران نداده بودند که تغییری در وضعیتشان به وجود آورند. کلا میخواهم بگویم که طبقه‌ی کارگر بسیار قبل تر از انتخابات ریاست جمهوری اسلامی، نسبت به آن بی اعتنا بوده و محافل و نهادهائی هم که داشتیم به کارگرانشان، به اعضا و مخاطبینشون گفتند که به اصطلاح، این انتخابات به کارگران ربطی ندارد و کارگران هم در مجموع نسبت به انتخاب از بین کاندیداهای اعلام شده بی اعتنا بودند.

سعید ولدبیگی: من فکر میکنم که در بیانیه‌ی دیگری، کارگران ایران خودرو هم اعلام کردند که ما در انتخاباتی شرکت نمیکنیم که منافع طبقه‌ی کارگر در اون نادیده گرفته شده و یک شعار خیلی جالب هم داده شد که ما نه بد میخوایم نه بدتر/ فقط یک دنیای بهتر. این شعار از دو جنبه، شعار جالبی بود. یکی اینکه انتخابات ایران رو انتخابی بین بد و بدتر اعلام میکرد که منعکس کننده دیدگاه مردم نسبت به این انتخابات بود و در عین اینکه موضع طبقه‌ی کارگر را به عنوان جبهه‌ی سوم یا به عنوان خواست اصلی مردم، اعلام کرد که آلترناتیو مناسب خودش را برای این وضعیت دارد و لزوما از کسی در این انتخابات حمایت نمیکند. به هر حال سوال دوم را اینطور مطرح میکنم که: ما خواسته های جنبش کارگری را در قالب بیانیه و اطلاعیه وهمچنین رفتارهای عملی چه در مراسم اول ماه می و چه در ارتباط با وقایع دیگر دیدیم. این مطالبات چقدر منطبق با واقعیت های موجود و خواسته های امروز توده‌ی مردم ایران است منظورم اینه که این بیانیه، این خواسته ها، این گفته ها مربوط به بخش قشر روشنفکر طبقه کارگر هست؟ یا این واقعا خواسته های مردم  و حرف دل توده های مردم و زحمتکشانی است که در جامعه وجود دارند؟

ناصر اصغری: شما هم به این اشاره کردید که کارگران ایران خودرو اطلاعیه داده بودند، من نخواستم اسامی تشکلها را اعلام کنم اما بالاخره کمیه‌ی هماهنگی، کمیته‌ی پیگیری و محافل دیگری بودند، شورای زنان بود و همین کارگران ایران خودرو بودند که هر کدام به نوبه‌ی خودشان اطلاعیه ها و بیانیه های مهمی در مورد این انتخابات داده بودند و همه آنها بر محکومیت اون و اینکه ربطی به کارگران ندارد تاکید کردند. اما اینکه این بیانیه هایی که ما میدیم چقدر با وضعیت امروز به اصطلاح  منطبق هست و خوانایی دارد به نظر من آنچیزی که اکنون در ایران میگذرد ربط مستقیمی به مبارزات چندین ساله‌ی کارگران داشته است. بهتر است موضوع را اینطور بیان کنم که اگر جمهوری اسلامی سرنگون شود، و اگر جمهوری اسلامی عقب نشینی کند، هیچ کس به اندازه کارگر و به اصطلاح هیچ قشری، هیچ صنفی به اندازه‌ی طبقه‌ی کارگر (جنبش کارگری) از این سود نمیبرد. تمام فشارهایی که در جامعه هست، اول از همه به کارگرها و به خانواده های کارگری وارد میشود و بعد به اصطلاح میشه گفت صنف های دیگر. به هر حال اگر مثلا ما امروز میبینیم که خواست زندانی سیاسی آزاد باید گردد، توده ای شده است و اگر ما امروز مثلا میبینیم که جامعه در مقابل خفقان، آزادی بیان و سانسور و این مسائل به پا خواسته و مبارزه میکند محصول مبارزات و خواسته های طبقه کارگر است. این خواسته ها را کارگران از همان ده -پانزده سال قبل که کارگران نفت به خیابان آمدند و دولت با یک وحشت، و رفتارهای خاص جمهوری اسلامی انها را سرکوب کرد، بیان کرده بودند و یا اعتراضات کارگران در خاتون آباد که همین مطالبات را داشتند و به اصطلاح زندگی بهتری میخواستند که شما به آن اشاره کردید، دنیای بهتری میخواستند که دولت جلوشان ایستاد و چهار-پنج نفر از کارگران را کشت. منظورم این هست که کلا وضعیتی که الان در ایران هست به نظر من، ربط مستقیمی به مبارزه‌ی چندین ساله یی که کارگران به پیش برده اند داشته. نکته‌ی دومی که شما به آن اشاره کردید اینه که بالاخره این تنها روشنفکران طبقه‌ی کارگر نیستند، به نظر من حتی اگر بیانیه یی می بینیم به اسم جمعی از کارگران ایران خودرو، این یک انعکاسی از کل کارگران انجا هست. کل کارگران انجا هستند که اعتصابات را سازمان میدهند. میدانیم در جایی مثل ایران خودرو که بزرگترین کارخانه‌ی در نوع خودش در خاورمیانه هست، اعتراضات همیشه بوده. دولت خواسته (سعی کرده) بخشهای مختلف این کارخانه را از هم جدا کند تا کارگران با هم در ارتباط نباشند و روی محورهای مبارزاتی مسلط و متحد نشوند، حتی تشکلهای زرد مثل تشکلهای دولتی و شوراهای اسلامی کار که در بعضی جاها دولت به آنها اجازه فعالیت داده، در مکانهائی مثل ایران خودرو و یا صنایع مس و یا صنایع پتروشیمی و نفت اجازه فعالیت ندارند. منظورم این هست که دولت میداند که کارگر شاید با زبان بخش روشنفکرش صدای خود را به گوش حاکمیت و جامعه میرساند اما کل جنبش کارگری در ارتباط با اعتراضات و اعتصاب ها و همچنین اعلام مطالباتش فعال و درگیر بوده و نمیتوان این تمایز را بین روشنفکران و بدنه طبقه کارگر قائل شد. کلا اگر در غرب ما چیزی به اسم اتحادیه داشته باشیم، تشکل کارگری داشته باشیم که نماینده هایش نسبتا روشنفکران جنبش کارگری هستند در ایران بیشتر به صورت شوراها و مجامع … بوده که کل کارگران درآن دست داشته اند و حکومت هم همیشه در برخوردها و دستگیریها به صورت فله ای و گروهی کارگران را مورد تعرض قرار داده است. در بسیاری موارد کارگرانی را دستگیر کرده که اصلا شناخته شده نبوده اند و به اصطلاح به عنوان روشنفکران طبقه کارگر شناخته شده نبودند. منظورم این است که وضعیت جنبش کارگری بسیار پیچیده تر از جنبش ها و بخشهای دیگر جامعه است.

سعید ولدبیگی: من فکر میکنم که خواسته ها و مطالبات خیلی رادیکال و خیلی انسانی در اول می امسال، روز جهانی کارگر اعلام شد. مطالباتی مثل برابری زن و مرد، در نظر گرفتن حقوق کارگران مهاجر مثل کارگران افغانی در ایران، در نظر گرفتن حقوق کودک و نه تنها دفاع کردن از اینها بلکه قرار گرفتن در یک موضع تهاجمی از طرف طبقه‌ی کارگر و از طرف  تمام  محافل و چهره های شناخته شده‌ی جنبش کارگری در این روز اعلام شد و دیدم که حمله‌ی گسترده یی هم به فعالین و شرکت کنندگان شکل گرفت. من فکر میکنم که این بدنه‌ی جنبش کارگری هست و این اطلاعیه هایی که منتشر میشود حتی خیلی جلوتراز بخشی از روشنفکران جامعه‌ی ما که در قالبهایی به اسم حقوق بشر و به هر حال دفاع از حقوق و منافع حتی طبقه‌ی کارگر قلم میزنند و سخنرانی میکنند است. من فکر میکنم نمایندگان جنبش کارگری مطالبات مردم را خیلی رادیکال تر و انسانی تر از روشنفکران و چهره های شناخته شده دیگر بیان کرده اند. این یکی از دستاوردهای بزرگ جنبش کارگری در سالهای اخیر بوده است. مراسم اول ماه می امسال و مطالباتی که در آن بیان شد، فکر میکنم یک نقطه‌ی عطفی در مبارزات مردم ایران بوده و نقش به سزایی در خواسته ها و شکل دادن به مطالبات مردم ایران در اعتراضات اخیر هم میشه گفت داشته است. نظر شما چیست؟

ناصر اصغری: به نظر من کارگران در اول ماه می ۸۸ راه نشان دادند، شما اگر به چند سال گذشته نگاه کنید مثلا از سال به طور مشخص ۸۳ تا الان، کارگران به جز اینکه در اعتصابات مشخصی شرکت کردند اما اول ماه می ها را همیشه برای جمهوری اسلامی به یک معضل اصلی تبدیل کرده اند که حکومت اسلامی نمی دانسته برای مقابله با آن باید چه کار کند. مبارزات و خواسته های مردم رادیکال تر شده تا امسال که شما هم به آن اشاره کردید و بسیار رادیکالتر شده که امروز می بینیم در خیابان ها همان مطالبات فریاد زده میشود. حقوق برابر زن و مرد، کودکان، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی بیان و کلی از خواسته هایی که ما امروز در خیابان ها می بینیم و از طرف مردم مطالبه میشود همان خواسته هائی است که کارگران در اول ماه مه اعلام کردند و به مردم راه نشان دادند. حتی خود حکومت هم مجبور به اعتراف این مسئله شد. به همین دلیل هم حکومت همیشه در تعرضات خود کارگران را در صف و اولویت اول قرار میدهد چون میداند اگر بتواند کارگران را مهار کند قشرهای دیگر معترض جامعه به مراتب راحت تر کنترل میشوند. من هم مثل شما فکر میکنم کارگران بسیار رادیکال عمل کرده اند و در اول مه امسال به مردم راه اعتراض و مطالبات را نشان دادند.

سعید ولدبیگی: ممنون، سوال بعدی این هست که، واکنش جنبش کارگری به اتفاقات اخیر چه بوده؟ حالا خارج از اینکه کارگران و توده‌ی جامعه، به عنوان قشر زحمتکش  و چرخهای تولیدی جامعه در اعتراضات خیابانی حضور داشته اند و مشخصا بدنه اعتراضات را تشکیل داده اند، همین محافل کارگری و واحدهای صنفی که شما اشاره کردید توانسته اند که اعتراضات خود را در قالب اعتصاب و یا اشکال دیگر نشان دهند؟ اگر این اعتراضات بوده به چه شکلی بوده است و اگر خیر دلایل آن چه هست؟ (خارج از تبلیغات مستقیم و غیر مستقیم حکومتی که اعتقاد دارد حالا این جنبش مربوط به قشر روشنفکر جامعه بوده، متعلق به خیابانهای بالای شهر تهران بوده. من فکر میکنم این افرادی که در خیابانها حضور دارند، خارج از افراد جامعه، توده زحمتکش و از کارگرانی که در شرایط سخت و بی حقوق ایران زندگی میکنند نبودند. کسانی بودند که زندگیشان به هر حال از نظر اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در تنگنا بوده و به خیابانها ریخته اند)

ناصر اصغری: وقتی که ما با یک حالت تلاطم انقلابی روبه رو میشویم، برای یک مدت میشه گفت مثلا یکی-دو ماه، کل جامعه شوکه میشود و به نظر من همه چیز از حالت روتین خودش خارج میشود. کارگری که تا دیروز خودش را برای بالا بردن دستمزدها و مطالباتی این چنینی حاضر میکرده امروز ناگهان با فضائی پر تلاطم روبرو میشود که هر لحظه امکان اتفاقی در آن هست کما اینکه حکومت فرو بریزد. در حال حاضر و پس از ۳۰-۴۰ روز پس از اعتراضات وسیع مردم می بینیم که کارگران هم اعتراضات خودشان را شروع کرده اند. به طور مشخص نمیتوان محافل کارگری و اعتراضات خاصی را نشان کرد و گفت که این شعارهای خیابانی در آنجا هم سر داده شده چرا که جنبش کارگری فونکسیون های خودش را دارد، اعتراضات کارگری همیشه با فونکسیون اعتراضات خیابانی به صورت متشکل فرق کرده مثلا همین الان اگر جنبش کارگری بتواند به صورت سازمان یافته و در ابعاد وسیع به خیابان ها بریزد و دستمزدهای عقب افتاده و مطالبات خودش را اعلام کند حکومت در معرض خطر جدی سقوط قرار خواهد گرفت. در ایران همه پدیده ها سیاسی هستند، نوع پوشش مردم، رفتارهای اجتماعی و محیط های تحصیلی و کارگری همگی به عنوان فضای سیاسی تلقی میشوند و هر گونه اعتراض هم به عنوان جرم های سیاسی اعلام میشود و این نشان میدهد مطالبات صنفی نداریم بلکه همان مطالبات صنفی در بطن خود سیاسی هستند. به عنوان مثال چنانچه کارگران خواهان تغییر در ریاست کارخانه شوند، بلا فاصله با نیروهای سرکوب حکومتی (قدرت سیاسی حاکم) مواجه می شوند و این مطالبه به عنوان خواستی سیاسی قلمداد میشود و به عنوان یک خواست سیاسی هم مورد تعرض قرار میگیرد.

من فکر میکنم اعتراضات کارگری و اعتصابات هنوز شکل نگرفته اما طبقه کارگر به صورت سیاسی در این اعتراضات حضور دارد و نمایندگی میشود اما هنوز در ابعاد وسیع نتوانسته خود را سازماندهی کند. اما در مورد موضوع دیگر من با قدرت تمام میگم که اینطور نیست که این اعتراضات مربوط به اقشار بالای جامعه باشد و توده های پائین در آن نقشی نداشته باشند. من اعتقاد دارم اینها کارگران هستند، فرزندان کارگران و مردم جامعه هستند که به خیابانها ریخته اند و بیشترین سود را از سرنگونی این حکومت میبرند، حالا شاید در این بین جنبش هائی باشند که خودشان را از توده طبقه کارگر و مردم جدا میدانند که این بحثی دیگر است. همچنان که در جواب سوال قبلی هم گفتم هنوز جنبش کارگری به صورت سازمان یافته وارد این اعتراضات نشده اما اعتراضات کارگری در آینده میتواند با اعتراضات خیابانی و در پیوند با جنبشهای زنان و جوانان پروسه‌ی سرنگونی رژیم را تسهیل کند و به اصطلاح زودتر از شر جمهوری اسلامی خلاص شویم.

سعید ولدبیگی: با توجه به همین مسئله که ما بحث کردیم، شما آینده‌ی جنبش کارگری رو در وقایع اخیر چگونه میبینید؟ آینده ای که میگم، منظورم پایه های عملی سازماندهی یک اعتصاب و اعتراض و در مجموع راههای رسیدن به مطالبات پایه ای کارگران (مطالباتی که همونطور که میبینیم، خارج از مطالبات اجتماعی نیست. حق داشتن تشکل، حق داشتن اتحادیه، حق داشتن آزادی بیان، حق داشتن حقوق متناسب با معیارهای انسانی و در رابطه با اون چیزی که خودشون گفتن، حداقل ۱ میلیون تومان در ماه) چه هست؟ شما پیشروی و پیروزی جنبش کارگری در ماههای اخیر را در گرو چه میبینید؟ فکر میکنید که استراتژی جنبش کارگری در این وضعیت چه باید باشه؟

ناصر اصغری: به آماری نگاه میکردم که از طرف خود نهادهای حکومتی حالا چه اپوزیسیون و چه جناح احمدی نژادی ها، منتشر کرده بودند که در دوره‌ی احمدی نژاد شاهد بیشترین اعتراضات کارگری در ایران بوده ایم. میخوام از این، این نتیجه رو بگیرم که این هیچگونه چشم اندازی برای بهتر شدن وضع کارگران، وضع زندگی معیشتی کارگران در دور دوم حکومت احمدی نژاد دیده نمیشود. در نتیجه جنبش کارگری هم چاره ای جز رادیکال تر شدن ندارد. فعالین کارگری بیشتری مجبور هستند که جلو بیایند و اعتراضات بیشتری شکل خواهد گرفت. تشکلهایی که تا به حال وجود نداشته باید شکل بگیرند و در ابعاد وسیع سازماندهی شوند. در انقلابات کلاسیکی مانند انقلاب ۵۷ ایران و یا انقلاب اکتبر در دوره ای ۷-۸ ماهه کارگران در اعتراضات شرکتی نداشتند اما با پیش رفتن جنبش مردمی آنها هم وارد شدند. میدونیم که جنبش کارگری بود و به طور مشخص کارگران نفت بودند که ضربه‌ی کاری رو زدن و رژیم شاه سرنگون شد و در انقلاب اکتبر هم میدانیم که اول سربازها بودن و وضعیت جنگ بود که جامعه رو به جنب و جوش آورد و بعدتر تشکل‌های کارگری که تا قبل از ان طرفدار منشویکها  و اس‌آرها بودن با بلشویکها متحد شدند و انقلاب را به پیروزی رساندند. من شکی ندارم که جنبش کارگری الان دارد با زیرکی به اصطلاح می سنجه که ببینه چه موقع میتونه ضربه‌ی کاری بزنه و من فکر میکنم که تشکل ها و به اصطلاح محافل کارگری که تا به حال زیر زمینی کار میکردند باید جلو بیایند و علنی تر فعالیت کنند. باید کارگران بیشتری را خطاب قرار دهند و اینکه خودشان را با جنبش اعتراضی که در خیابانها هست، جنبش زنان، جوانان که ما امروز در خیابانها می بینیم و بسیار فعالانه و چشم گیرند هماهنگ کنند و به نوعی میشه گفت رهبری این جامعه و اعتراضاتی که در آن هست را به دست بگیرد و اگر چنین اتفاقی نیفته من فکر میکنم که باز سر جنبش کارگری کلاه گذاشته میشود. جنبش کارگری باید بیاید و رهبری این اعتراضاتی که هست را به دست بگیرد و این اعتراضات را به سرانجام مطلوبی برای خودش و کل جامعه که همون انقلاب سوسیالیستی هست  برسونه.

سعید ولدبیگی: سوال بعدی اینه که نقش جنبش کارگری در اعتراضات اخیر، و ظرفیت‌های واقعا موجود این جنبش در حال حاضر در تغییر اوضاع سیاسی و اجتماعی چه هست؟ اهرمهایی که جنبش کارگری در اختیار دارد و توانایی هایش چه هست؟ و چرا ما فکر میکنیم که باید روی جنبش کارگری به عنوان یکی از محورهای اصلی مبارزاتمان جهت رسیدن به خواسته های انسانی تاکید کنیم؟

ناصر اصغری: در جواب قبلی به آن اشاره کردم به طور خلاصه، اینجا میشود گفت که اگر جنبش کارگری قدرتمندی مثلا کارگران نفت که مبنای اقتصادی جمهوری اسلامی هست و یا شرکتی مانند ایران خودرو که یکی از بزرگترین شرکتها در نوع خودش در خاورمیانه حداقل هست، اگر وارد اعتراضات شوند به نظر من میتوانند وزنه‌ی اعتراضات را در عرض یک روز چنان قوی کنند که جمهوری اسلامی واقعا متلاشی شود.

سعید ولدبیگی: منظورم دقیقا این است که در اعتراضات خیابانی که ما مشاهده میکنیم یک بخش عظیمی از اعتراض جامعه شکل میگیرد. عده ای این نظر را دارند که همین اعتراضات خیابانی میتواند به تنهایی پیروز شود و میتواند به تنهایی به تحولی که مد نظرش هست برسد. تعداد دیگری هم اعتقاد دارند این مبارزات باید وارد مبارزات کارگری شود و اعتصابات و اعتراضات  باید در کارخانه ها شکل بگیرد. نقش این دو شکل اعتراض (اعتراضات خیابانی و اعتراضات در جنبش کارگری) در کنار هم است یا در مقابل هم و در مجموع چطور باید از این وضعیت بهترین نتیجه را گرفت؟

ناصر اصغری: ببینید اعتراضات وقتی وارد این مرحله میشود، معمولا جامعه چشمش به کارگرهاست. جامعه اینطور نیست که مثلا کسی بیاد، فرضا یک جوان بیست ساله ای یا یک زن خانه داری به خیابان بیاید و سینه اش را جلوی گلوله سپر کند بدون اینکه خواسته ای داشته باشد این حضور مردم در خیابانها در بطن خود اعلامی به همه جنبشها و اقشار جامعه و کارگرها هم هست که ما وارد خیابان شده ایم شما هم باید وارد شوید. جنبش کارگری اگر وارد میدان شود به این شکل نیست که بگوئیم تعدادی از مردم اعتراض کرده اند و با شیوه های سرکوب و ضد شورش امکان ساکت کردن آنها وجود دارد. معمولا فعالین کارگری و معتمدین آنها هستند که فراخوان میدهند و به خیابان میایند و توده کارگر را هم به دنبال خودشان میکشند و علی العموم، اومدن کارگرها به خیابان، به نظر من پروسه‌ی شکل گیری تشکلات شوراهای کارگری، مجامع عمومی کارگرها را تسهیل میکند و به نظر من همانطور که گفتم نقشش خیلی مهم میشود. اول از هر چیزی خود جامعه اعلام میکنه که اگر کارگران به میدان بیایند رهبری جنبش را در دست خواهند گرفت. در سال ۵۷ به یاد داریم، شما احتمالا جوان تر از این باشید که به خاطر داشته باشید… کارگرها وارد میدان شدند، مردم هم آمدند و گفتند «کارگر نفت ما، رهبر سر سخت ما» این یعنی اینکه کارگرها وارد میدان شوند و کار را تمام کنند. در همین ماههای قبل از این اعتراضات هم هر زمان اعتراضی شکل میگرفت مردم شعار میدادند که کارگرها کجائید؟ و این به این معنیست که در اتحاد با جنبش کارگری است که امکان ضربه زدن به جمهوری اسلامی به شکل جدی امکان پذیر است. به نظر من در حال حاظر هم  کارگر اگر نقش خودش را به عنوان رهبر جامعه ایفا کند و اعلام کند که من در دور آینده در دولت آینده، حکومت آینده و جامعه آینده سهم و جایگاه خودم را میخواهم به نظرم جمعیت بیشتری وارد اعتراضات میشوند، جنبش ها رادیکال تر میشود و به نظر من آن بخشی هم که اعلام میکند مردم در دفاع از موسوی و کروبی و اپوزیسیون حکومتی به میدان می آیند را کنار خواهد زد و مستقیم میگوید «مرگ بر جمهوری اسلامی»، «مرگ بر بورژوازی» و اعلام میکند که ما حکومتی انسانی میخواهیم که در آن منافع کل جامعه را نمایندگی میکند و طبقه کارگر را به رسمیت میشناسد و کارگر در آن به عنوان انسان محترم شمرده میشود. اگر کارگرها[جنبش کارگری] وارد عرصه مبارزات شود، نقش اعتراضات کنونی که در خیابانها هست، تغییر خواهد کرد و کل جامعه را به تحرک میکشاند.

سعید ولدبیگی: برای سوال آخر، نقشی که احزاب، سازمانها، فعالین و چهره‌های چپ، سوسیالیستی و کمونیستی ایران در جنبش کارگری ایران دارند چه هست؟ ما همیشه در طول تاریخ سیاسی میبینیم که ریشه های سیاسی یا ریشه های مبارزاتی این سازمانها در درون  جنبشهای کارگری یا درون کارخانجات صنعتی هست. در حال حاظر نقش جنبش چپ ایران، فعالین سوسیالیستی و کمونیستی در اتفاقات اخیر ایران چقدر بوده، به خصوص در شکل گیری و سازماندهی جنبش کارگری سالهای اخیر؟

ناصر اصغری: اجازه بدید در باره‌ی خود جنبش کارگری و نقش احزاب و یا سازمانهایی که ادعای نمایندگی کارگران رو میکنند و یا برنامه هایشان که برنامه های کارگری هست حرف بزنم. ببینید در جامعه یی مثل ایران که حق حرف زدن از حزب و حزبیت بسیار خطرناک است وضعیت فرق دارد… در همین اتفاقات آقای موسوی قصد داشت حزب خودش را تشکیل دهد که شریعتمداری گفت شما را میکشیم اگر این کار را بکنید. حالا چه رسد به اینکه کارگر به عنوان مثال بیاید و رسما اعلام کند من عضو حزب کمونیست کارگری و یا هر حزب و سازمان چپ کارگری هستم که قصد دارد رژیم را ساقط کند در واقع این امکانپذیر نیست. در چنین شرایطی ما نمیتوانیم از لحاظ آمار و ارقام اعلام کنیم که به عنوان مثال چه تعداد از کارگران به کدام حزب و جریان سیاسی تعلق دارند و نفوذ عددی احزاب را نمیتوان شمرد، اما بالاخره این شعاری که کارگرها میدن با فرضا شعارهایی که فلان حزب، فلان جریان دارد و یا برنامه یی که دارد، چقدر نزدیک است؟ به نظر من بهترین پارامتر ما اینجا میتواند همان اعتراضات و بیانیه‌ی کارگران در اول ماه می باشد. شما اگر به این بیانیه-قطعنامه نگاه کنید، می بینید که فعالین کارگری، کسانی که کارگران را سازمان میدهند، اعتراضاتشون را سازمان میدهند؛ تشکلاتشان را سازمان میدهند، یک بیانیه یی صادر کردند که خط به خط میتوانیم ببینیم که جنبش کمونیسم کارگری تسلط کامل بر طبقه‌ی کارگر دارد و به نظر من احزاب را به این شکل میشود اندازه گرفت که چقدر تاثیر بر کارگرها داشته اند. در جمهوری اسلامی کارگر اجازه نداشته که تشکل خودش را داشته باشد، اجازه نداشته حزب خودش رو داشته باشه حتی اجازه نداشته که نشریه‌ی خودش را منتشر کند و حتی به مسائلی مانند ایمنی کار و دستمزدها و تسلیت و تبریک به همکاران بپردازد. در چنین جامعه ای ابزارهایی که ما داریم محدود به اینترنت و تلویزیون های ماهواره ای بوده که آن هم پارازیت های فراوان داشته، و فشارهای متعددی از طرف کمپانی ها رو تحمل کرده ولی باز ما با این همه می بینیم که جنبش کارگری به نظر من تحت تاثیر مستقیم چپ بوده و این را اینطور میشه اندازه گرفت. من بسیار مطمئنم که چنانچه یک مقدار وضعیت رادیکال تر شود، و عقب نشینی بیشتری به جمهوری اسلامی تحمیل شود (که من مطمئنم خوانندگان نشریه میدانند که این عقب نشینیها شروع شده) و چنانچه خواستها رادیکالتر شود و جنبش کارگری به خیابان بیاید به نظر من آرام آرام میبینید که ستادهای احزاب، احزاب چپ کمونیستی به خیابانها میایند و کارگرها صف بندی حزبی خودشان را اعلام میکنند و میگویند عضو کدام حزب هستند. در چنین شرایطی میشود نفوذ احزاب چپ کمونیستی را بین کارگران میتوانیم ببینیم. الان همچنانکه گفتم با این وضعیت خفقانی که هست و حتی کارگر نمیتواند به همکارش در نشریاتش تبریک و تسلیت بگوید نمیشود گفت که چقدر (چند نفر) عضو فلان حزب هستن یا نیستن؟ امیدوارم که جواب سوال شما بوده باشه.

ناصر عزیز ممنونم که شرکت کردید و امیدوارم که در بحثهای بعدی هم بتونیم در خدمت شما باشیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر