در حاشیه
اظهارات صادق زیباكلام
صادق زیباكلام
كه اكنون یكی از اصلاح طلبان و جامعه شناسان مكتب پوپر شده، در اوایل انقلاب یكی
از مهره های اصلی سركوب رژیم اسلامی در انقلاب فرهنگی و دستیار اصلی سروش، و یكی
از مهره های اصلی حمله اولیه رژیم اسلامی به كردستان و دستیار اصلی مصطفی چمران
بود. وی اخیرا مصاحبه ای درباره شخصیت و نقش چمران در كردستان با سایت رژیمی «عصر
ایران» داشته كه جواب به چند اظهار نظر ایشان در این مصاحبه خالی از لطف نیست.
عمران به سبك
چمران و اسلامی
نوشته ایشان كه
پر است از مهملات و دروغ و خاك پاشیدن به چشم خواننده جوان، اما حداقل نكاتی برای
قضاوت دارد. او جائی می گوید: «چمران می گفت مارکسیست ها و سایر عناصر ضد انقلاب
اجازه نمی دهند تا جمهوری اسلامی، کردستان را با برنامه های عمرانی، آباد کند، زیرا
اگر جمهوری اسلامی کردستان را آباد کند، چپ ها عملا خلع سلاح می شوند. بنابراین
آنها جلوی برنامه های عمرانی ما را می گیرند تا بتوانند از فقر و عقب ماندگی
کردستان استفاده تبلیغاتی کنند.» اكنون از حمله و غارت چمران و زیباكلام به
كردستان بیش از ٣ دهه می گذرد. هر چه كه از گذشته مانده بود را خراب كردند. هر كسی
كه جان سالم از دست رژیم پهلوی بدر برده بود را اینها اعدام كردند.
نكته مهمتر اما
این است كه جمهوری اسلامی حدود ٢٠ سالی است كه با تفنگ «ماركسیست ها و سایر عناصر
ضد انقلاب» مواجه نیست. چرا یك وجب از آن دیار را عمران نكرده است؟ چرا جائی كه
مشكلی با «ماركسیست ها و سایر عناصر ضد انقلاب» نداشت، از آبادانی و عمران خبری نیست؟
مگر در مشهد، اصفهان، بندرعباس، سیستان و بلوچستان و غیره، با چنین مشكلی روبرو
بود؟ چرا آنجاها را اینچنین ویران كرده است؟ واقعیت آن است كه برای همه این
شاگردان فیضه تحمیق قم كه خمینی، چمران، گیلانی، زیباكلام، گنجی، لاجوردی سروش،
منتظری، موسوی و رفسنجانی و غیره را در بر می گیرد، عمران همان چیزی است كه اینها
نزدیك به سه و نیم دهه است بر سر ایران آورده اند: فقر، گرسنگی، خرابی، اعدام و
سنگسار و تبعید! مصاحبه گر پس از صحبتهای زیباكلام درباره سبك خلخالی و چمران نتیجه
می گیرد: «پس می توان گفت که نظر چمران درباره حل و فصل مشکلات کردستان، بیش از اینکه
به نظر بازرگان شبیه باشد، شبیه نظر خلخالی بود.» زیباكلام هم آن را تأیید می كند.
پس معلوم می شود كه خود زیباكلام هم قبول دارد كه عمران به سبك چمران و زیباكلام،
همان عمران نوع خلخالی است كه نسل كشی و جنونش زبانزد عام و خاص است.
دروغهای شاگردان
مسلمان پوپر
صادق زیباكلام
همانند سروش و گنجی و حجاریان و دیگر فلاسفه امروز اسلامی قبل از اینكه تحلیلگر
مسائل سیاسی، جامعه شناس و فیسلوف و چیز دیگری باشد، قاتلی است كه دستش تا آرنج در
خون مردم كردستان، تركمن صحرا، دانشگاهها و كوچه و خیابانهای تهران و مشهد و شیراز
و غیره آغشته است. به همین دلیل، حرفشان هر چقدر هم ظاهری سیاسی و فلسفی و غیره
داشته باشد، كسی كه با تاریخ و سیاست آشنائی اولیه ای داشته باشد، دروغشان و ظاهر
پوچشان را براحتی تشخیص می دهد. زیباكلام می گوید: «آقای حسنی از ارومیه، نیروی زیادی
را به نقده آورد و حزب دموکرات کردستان و مجاهین خلق و فداییان خلق هم در آن سوی
درگیری بودند.» او دارد از سال ٥٨ و ٥٩ حرف می زند. همه كسانی كه سنشان بالای چهل
سال است، خوب می دانند كه در آن سالها مجاهدین هم جزئی از فرزندان خمینی بودند و
دستش در دست رئیس جمهور محبوب زیباكلام و خمینی، بنی صدر بود. زیباكلام فكر می كند
چون به خودش باورانده كه مجاهدین خلق منفورتر از ایشان است، پس مجاهدین را طرف
مقابل جنگ می گذارد كه درجه جنایات خود و ملاحسنی در قتل عام مردم نقده را تخفیف
بدهد. همه می دانند كه زیباكلام و ملاحسنی و احمدی نژاد قاتلان مردم نقده هستند و
تاریخ در انتظار دادگاه آنهاست تا گوشه بسیار كوچكی از حقایق روشن شوند.
رویائی كه سران
جمهوری اسلامی به گور خواهند برد
زیباكلام می گوید:
«او (چمران) می گفت اکراد تفاوتی با مشهدی ها و شیرازی ها ندارند. آنها هم مثل مردم سایر مناطق ایران، طرفدار
جمهوری اسلامی هستند.» این را البته خودشان هم می دانند كه دروغ می گویند و فقط
دلشان را بیخود با چنین اراجیفی خودش می كنند. حتی مصاحبه گر هم مچش را می گیرد كه
دارد دروغ می گوید. زیباكلام می گوید: «چمران از من پرسید پیشنهادت چیست؟ من گفتم
پیشنهادم این است که ما یک شورای اسلامی در مهاباد تشکیل دهیم. چمران به من گفت:
اگر چنین شورایی تشکیل شود، تمام اعضایش دموکرات ها خواهند بود؟ من هم گفتم: بله،
می دانم که تمام اعضای منتخب این شورا، وابسته به حزب دموکرات خواهند بود ولی ما
چاره دیگری نداریم.» مصاحبه گر سایت «عصر ایران» سپس می پرسد: «اگر شهید چمران می
دانست که انتخابات در مهاباد به پیروزی حزب دموکرات منجر می شود، به چه دلیل معتقد
بود اکثریت مردم آن منطقه، گروههای سیاسی بومی را نمی خواهند و عوامل حکومت نوپای
مرکزی را به آنها ترجیح می دهند؟»
جمهوری اسلامی
به اندازه كوه و تپه در كردستان پایگاه و پادگان نظامی داشت. حتی در جائی هم كه
خبری از اپوزیسیون مسلح نبود، هیچ فرد و كسی از جاش محله گرفته تا مخبر و رئیس پایگاه
و امام جمعه و استاندار و غیره، احساس امنیت نمی كرد. هر جائی كه می رفتند، گروهی
و با انگشت بر ماشه كلاشینكوفهایشان می رفتند. هر فردی در كردستان برای اینها یك
مخالف و اپوزیسیون جمهوری اسلامی بود. حتی به جاشهای امتحان پس داده هم زیاد اطمینان
نمی كردند. جمهوری اسلامی آرزوی «طرفداری مردم كردستان از جمهوری اسلامی» را به
گور خواهد برد. هنوز هم كه بیش از سه دهه و نیم از یورش اولیه به كردستان می گذرد
و دیگر با اپوزیسیون مسلحی طرف نیست، برای بردن خامنه ای به كردستان، هزاران نیروی
مسلح از گله پاسدار و بسیجی از شهرهای بیرون از كردستان برای در امان ماندن
رهبرشان به كردستان سرازیر می كنند.
«نادمان»ی كه حاضر نیستند حتی به جنایات
دیگران هم اقرار كنند!
جانیان به ظاهر
اصلاح شده اسلامی فقط زیر فشار اعتراضات مردم است كه ظاهری اصلاح شده به خود گرفته
اند. بر تمام جنایات سه و نیم دهه رژیم اسلامی مهر تأیید می زنند. مصاحبه گر «عصر
ایران» از زیباكلا می پرسد: «منتقدان شهید چمران می گویند برخی از اقدامات او،
منجر به نقض حقوق مردم عادی شده است. نظر شما چیست؟» این جانی «اصلاح طلب» می گوید:
«ما با هر دلیلی که چنین نقدی را متوجه چمران کنیم، این نقد دامن حزب دموکرات و
کومله و شیخ عزالدین حسینی و فداییان و … را نیز می گیرد.» ایشان حاضر نیست كه
اقرار كند كه چمران یكی از هزاران هزار جانی ای بود كه خون مردم كردستان، خون زنان
و كودكان روستاهای قارنا و قه له تان روی دستشان مانده است. می خواهد مردم مخالفی
كه رژیم اسلامی و زور و تفنگ و تحمیق اسلامی را نمی خواستند را شریك جنایات خود
بكند. این نمی گیرد. این تاریخ هزاران هزار شاهد دارد. هزاران كودك و پیر زن و پیر
مرد این جامعه را بی دلیل به خون كشیدند و زندگی یك جامعه را تباه كردند و اكنون
طلبكار هم شده اند!؟ یك چنین روئی را فقط یك جانی حافظ اسلام سیاسی می تواند داشته
باشد.
١٢ ژوئیه ٢٠١٣
(ایسکرا ٦٣٢)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر