۱۳۹۹ بهمن ۲۹, چهارشنبه

تاریخ را نمی شود سرزنش کرد!

انقلابات در میان اتفاقات تاریخی، از عظیم ترین اتفاقات هستند. نادرترین اتفاقات در چنین ابعادی! در انقلابات توده وسیعی، معمولا بیش از ۸۰ درصد جامعه، درگیر مبارزه و تلاشی بی نظیر برای زیر و رو کردن مناسبات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی می شوند که تا زمان انقلاب زندگی را برایشان غیرقابل تحمل کرده است. انقلابات اتفاقاتی نیستند که توده درگیر در آن انتخاب می کنند که درگیر یک چنین تحول عظیمی بشوند یا نه!؟ انقلابات را اولا احزاب نه شروع می کنند و نه نقشه آن را می کشند. نقشه آنها را حتی به یک معنا فعالین سیاسی هم نمی ریزند. این نکات را یادآوری کردم برای اینکه امروزه به نظر می آید در سالگرد انقلاب ۵۷ ایران، جدا از شیادان سیاسی که بنگاههای خبرپراکنی و مهندسی افکار مثل بی بی سی را در اختیار دارند، صفی از آدمهای سطحی و تأسف برانگیز هم که دائم درباره مسائل مهم اجتماعی مثل انقلابات اظهارنظر می کنند، بدون اینکه زحمت تعمق در آنها را به خود بدهند، براه افتاده است که ستایشگران انقلاب ۵۷ و کلا انقلابیگری را تقبیح کنند.

انقلابات حاصل نه یک و دو روز، نه یک و دو ماه، و نه یک دو سال، که بعضا حاصل تلنبار شدن دهه ها معضلات مهم اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اند که توده انقلاب کننده را به تنگ می آورند. هر آدمی که یک جو شرف در وجودش مانده باشد و به شرایط امروز ایران نگاه کند، به مردم حق می دهد که انقلاب بکنند. هر مورخ منصفی که روحش را به شیطان نفروخته باشد، با بررسی معضلات توده های انقلاب کرده در فرانسه و روسیه، به آنها حق می دهد که سال ۱۷۸۹ و ۱۹۱۷ دست به آن انقلابات عظیم زدند. گرچه افراد درگیر در انقلابات توده عظیم مردمی هستند که از وضعیت موجود به تنگ آمده اند، اما فقط به یک شرط قابل پیشگیری اند. اگر نمی خواهید انقلاب بشود؟ شرایط برای انقلابات را ایجاد نکنید! استثمار نکنید! شرایطی را ایجاد نکنید که می دانید مردم فرصت کنند از روی جنازه تک تک شما با خشمی بی مانند عبور خواهند کرد. زنان را به این روز و وضع نیاندازید. نمی خواهید انقلابی بشود، بگذارید مردم اداره زندگی خود را به دست بگیرند. بساط ساواک، ساواما، کهریزک و اوین را جمع کنید. نمی خواهید انقلاب بشود، جلوی آزادی بیان و تجمع و تشکل، جلوی آزادی های سیاسی مردم را نگیرید. دست از سانسور بردارید. مردم را بیکار نکنید. جلوی رفاه مردم را نگیرید. دست از سرکوب و اختناق و فساد و ارتشاء و رشوه بردارید. در زندگی خصوصی مردم موشدوانی نکنید. دست از اذیت و آزار مردم بردارید. بله، گرچه انقلاب را ما می کنیم، اما شرایط دامن زدن و یا جلوگیری از انقلابات در دستان شماست!



در دفاع از انقلاب ۱۳۵۷

برخلاف آنچه که شیادان سیاسی امروز با وجود قساوتهای بی مانند رژیم آدمکش اسلامی از انقلاب ۵۷ نتیجه می گریند، آن انقلاب یک جهش مهم تاریخی رو به جلو بود. از آنچه که به دنبال انقلاب عظیم ۵۷ دستگیر جامعه شد نمی شود دفاع کرد؛ حداقل من دفاع نمی کنم. اما خود انقلاب ۵۷، یعنی دوره ای که انقلاب شروع شد تا سرنگونی دم و دستگاه پهلوی، که الحق به "گورستان آریامهری" معروف شده بود، با دوره قدرتگیری اسلامیون دو دوره متفاوتی هستند که هر کس قصد خودفریبی و خودزنی نداشته باشد، کوهی از ادبیات در این باره موجود است که می تواند برود آنها را مطالعه کند. هزاران شاهد زندانها و شکنجه دوران پهلوی هنوز زنده هستند و تاریخ و خاطره می نویسند. شاید بهتر باشد که کسی برود از بی بی سی بپرسد که چطور شد خمینی سر از این انقلاب در آورد!

از دید من نگاه کسی که انقلاب ۵۷ را نفرین می کند یک نگاه ایستا به تاریخ است. دفاع او از سلطنت، دفاع از دوران سپری شده است. سپری شده نه به معنای اینکه جمهوری اسلامی بهتر از سلطنت پهلوی بود و یا برعکس، بلکه به معنای سپری شدن یک مرحله از تاریخ است که شروع افول آن به انقلابات آمریکا و فرانسه در دو سده گذشته برمی گردد. یعنی پایان نظام ارباب – رعیتی. و حکومت سلطنتی روبنای سیاسی آن مناسبات است. اگر هنوز اینجا و آنجا می بینید که سلطنت هنوز دارد جائی جان سختی می کند یک دلیلش و شاید هم نه دلیل اصلی آن، این است که آن سلطنت در همه ابعادش دیگر اختیارات تمام و کمال دوره ماقبل از انقلابات آمریکا و فرانسه را ندارند.

از این مولفه می خواهم یک نتیجه گیری درباره جمهوری اسلامی و انقلاب ۵۷ بکنم. مردمی که از زندگی توقع بیشتری دارند، دست به انقلاب می زنند. معمولا انقلابات آخرین ایستگاهی است که مردم به آن متوسل می شوند. با هزار و یک زبان خواهان تغییراتی می شوند و اگر جواب گرفتند کسی نمی خواهد سینه اش را سپر هیچ گلوله ای بکند. اگر جواب نگرفتند، به خیابان می ریزند. اما اگر یک حکومت مستراحی مثل جمهوری اسلامی سر کار آمد، این نه تقصیر مردم انقلاب کرده است، بلکه از ناروشنی ای است که توده های انقلابی در بحبوحه انقلاب دچار آن شدند. شاید کسی بپرسد چرا چنین شد؟ دلیل اصلی آن هم برمی گردد به خود حکومت پهلوی و خفقان و سانسور و گورستانی که بر آن جامعه حاکم بود که دست آخوند جماعت را در سازمان دادن مساجد و تحمیق مذهبی باز گذاشت و دست هرگونه آدم مدرن، سکولار و برابری طلب را از تحزب، از دسترسی به آزادی سیاسی و تشکل کوتاه کرد و با زندان و ساواک جواب داد. دلایل عامی که بالاتر به آنها اشاره کردم.

چرا مردم انقلاب کردند؟ گفتم که مردم وارد یک مرحله کاملا تازه ای از تاریخ شده بودند. مرحله ای که درجه ای از دخالت در سرنوشت خود را انتظار داشتند. خود حکومت پهلوی هم به نوعی متوجه این موضوع شده بود و قبل از انقلاب ۵۷ زیر فشار فاکتورهای تاریخی دست به اصلاحات ارضی و یکسری اقدامات سطی دیگر زد؛ و کلا "انقلاب شاه و مردم" حاصل هم دوران سپری شده تاریخی بود. مردم در این دوره از تاریخ می خواهند بر سرنوشت خودشان دخیل باشند؛ حداقلش این است که پارلمانی باشد با آزادی احزاب و مردم خودشان نماینده خودشان را انتخاب کنند و به پارلمان بفرستند. این مطالبه تاریخی را با طویله ای که به نام "مجلس شورای ملی" سر هم کرده بودند مقایسه کنید! مردم دنیای دور و بر خود را می بینند، لزوم نوع دیگری از حکومت را متوجه شده اند و می دانند که دیگر رعیت نیستند. وقتی همه راهها را بر آنها می بندند، احزاب سرکوب می شوند، مردم مجبور می شوند که به شیوه های زیرزمینی و "توطئه" روی بیاروند. احزاب و نهادهای زیرزمینی و بعضا چریکی شکل می گیرند و در یک مرحله از اعتراضات کار به انقلاب می کشد. حکومت پهلوی از سرنوشت چارلز اول در انگلیس، لوئی شانزده در فرانسه و تزار نیکلاس دوم که جملگی سرشان بردار رفت، درست نگرفت. این جماعت خودفریب و بعضا شیاد امروز با کوهی از شواهد که همان دستگاه مردم را به سوی انقلاب سوق دارد، هنوز دو قورت و نیمشان هم باقی است!

اگر مردم را بخاطر ایجاد حزب و سندیکا سرکوب نمی کردند، واقعا کسی بود که به آخوند شپشو و خر دجالش اهمیتی بدهد؟! این وضعیتی که امروز دچارش هستیم مسئولیت مستقیم آن بر دوش رژیم آدمکش جمهوری اسلامی است که با توطئه های زیادی به جامعه تحمیل شد. در کنار این آدمکشان، همچنانکه گفتم نقش و مسئولیت آن دم و دستگاهی که امورش جز با ساواک و شیشه پپسی نمی گذشت را از یاد نباید برد!

۱۲ فوریه ۲۰۲۱

ایسکرا  ۱۰۸۰

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر