در جاشیه مواضع
محسن حكیمی و محمود صالحی در مورد شوراهای اسلامی
شوراهاي اسلامي
کار ارگانهاي سرکوب رژيم در محيط کارند و خودشان هم دیگر چندان ادعاي اينکه تشکل
کارگري هستند و يا کارگران به ايشان توهم داشته باشند را ندارند. كارشان اساسا
جاسوسی علیه كارگران برای رژیمشان است. همه، از كارگر تا كارفرما و كارشناس مسائل
اقتصادي و سياسي اينها را ارگانهاي كارفرمايان ميدانند. همين چندي پيش بود که «علي
دهقان کيا»، يکي از اعضا هيات رئيسه کانون هماهنگي شوراهاي اسلامي کار استان تهران
گفت: «شوراهاي اسلامي کار به عنوان يکي از دستاوردهاي انقلاب، بازوان پر توان
مديران و حامي واقعي کارگران هستند.» معضل اصلي تمام کارشناسان مسائل کارگري
جمهوري اسلامي هم اين است که کارگران اينها را الحق با مديريت و کارفرمايان تداعي
كردهاند. هر جائي اعتراض کارگري بوده، اينها حفظ قدرت و نظام را مد نظر داشتهاند.
حسن صادقي، رئيس
شوراهاي اسلامي كار، تشکلهاي کارگري را خلاف مصالح انقلاب ميخواند. وي از رشد
منفي ۲۶
درصدي شوراهاي اسلامي کار خبر ميدهد اما اعتراض هيچ کارگري به انحلال اين ارگانها
به گوش کسي نرسيده است. و نه فقط این، بلكه كارگران بارها مستقیما خواست انحلال شوراهای
اسلامی را طرح كرده اند و این خواست اكنون وسیعا در میان كارگران مطرح است. تلاش
براي تشکليابي کارگران در جمهوري اسلامي ممنوع است و قانونا عضو شدن در شوراهاي
اسلامي کار نيز اجباري است. وضعيتي را که طبقه کارگر ايران امروزه در آن گرفتار
است، چه از لحاظه فقر و فلاکت وحشتناکي که گريبان تک تک کارگران و خانوادههايشان
را گرفته، و چه بيتشکلي ای که در آن دست و پا ميزند، تا حد زیادی مدیون خدمات
ارگانهایی امثال همین شوراهای اسلامی و جاسوسی و مزدوری اینها علیه كارگران در
خدمت حكومت است. اینها اگر امرور اينجا و آنجا نسبت به وضع کارگران «اعتراضي»
ميکنند، در بهترين صورت باسمهاي است. زیر فشار اعتراضات و فضای اعتراضی گسترده و
ملتهب در كارخانه هاست. برای زیر كنترل گرفتن و مسخ كردن این مبارزات است. اینها
خود در تصويب حداقل دستمزدهاي زير خط فقر دست داشتند؟! اینها بيش از ربع قرن است
که در ويرانگري وضع معيشتي کارگران مستقيما دست داشتهاند، خودشان هم حاشا
نميکنند. كارگران هم میدانند و لمس كرده اند.
همه ميدانند كه
خانه کارگر و شوراهاي اسلامي کار به دستور رهبران اصلي جمهوري اسلامي از جمله
بهشتي و رفسنجاني در حمله به تشکلهاي کارگري سازمان داده شدند و وظيفه شناسائي و
ضرب و شتم فعالين کارگري در هماهنگي با نهادهاي ديگر جمهوري اسلامي از جمله انجمنهاي
اسلامي، حراست کارخانجات و سپاه پاسداران برعهده اينها افتاد. اینها بازوی «خانه
كارگر» جمهوری اسلامی هستند كه همین چند ماه پیش با چماق و چاقو با سردمداری صادقی
به تجمع رانندگان شركت واحد حمله كردند و صادقی با چاقو میخواست گردن منصور اسانلو
را ببرد. همچنين کارگران در اعتراض به پيشنويس قانون کار کمالي، دو خواست اصلي را
مطرح کردند؛ اول اينکه دولت اين پيشنويس قانون کار ارباب رعيتي را پس بگيرد و دوم
اينکه تشکلهاي کارگري در تدوين قانون کار جديد دست داشته باشند. دولت پيشنويس
قانون کار کمالي را پس گرفت و شوراهاي اسلامي کار را که قبلا مرخص کرده بود را
فراخواند و «وظيفه» نمايندگي تشکلهاي کارگري را به ايشان سپرد. همين دو نمونه
نشان ميدهند كه شوراهاي اسلامي و خانه كارگر چقدر «تشكل» كارگري و «گرايش» درون
طبقه كارگر هستند.
امروزه اما در
بيرون از شوراهاي اسلامي كار كارزاري براي آبرو خريدن براي اين جماعت سركوبگر براه
افتاده است. در دوران اخير شايد بتوان پرويز بابائي را از اولين كساني دانست كه
ميخواست براي اين جماعت اعتبار بخرد. چندي پيش نيز حسين اكبري خبر رساند كه اين
جماعت سمت و سوي كارگري گرفتهاند! عليرضا ثقفي، كاظم فرج الهي و تعدادي از دور و
بريهايشان هم سميناري با اين جماعت بر سر مسائل كارگري و تشكيل «جبهه فراگير
كارگري» برگزار كردند. اخيرا آقاي محسن حكيمي هم به اين «جبهه فراگير كارگري»
پيوسته است. اینها میخواهم به نظرات مشعشع ایشان در مورد شوراهای اسلامی بپردازم.
شوراهاي اسلامي
کار گرايشي درون طبقه کارگر نيستند
مقدمه بالا در
معرفي شوراهاي اسلامي كار و خانه كارگر به درد كسي كه حتي يك روز هم به محيطي كه
ارگانهاي سركوب كارگري رژيم در آن حضور داشتهاند گذارش افتاده باشد، نميخورد.
اما به درد خوانندگان بيخبر نظرات آقاي حكيمي ميخورند و بهتر است آنها را بدانند.
مجله آرش شماره «۹۲-۹۳» مطالبي را به مسائل کارگري اختصاص داده است که در آن محسن حکيمي از
شوراهاي اسلامي کار به عنوان گرايشي در درون طبقه کارگر اسم ميبرد. وي با اشاره به
مطالبات کارگران ميگويد: «در برخورد با اين مطالبات، سه گرايش حي و حاضر در طبقهي
کارگر ايران وجود دارد. اول، گرايش دولتي خانهي کارگر است که به رغم پرداختن به
اين يا آن مطالبهي جزئي –البته براي سوار شدن بر موج جنبش کارگري– گرايشي است
يکسره ضدکارگري که با تمام وجود در جهت حفظ وضع موجود حرکت ميکند و در کمک به
سرکوب هر حرکتي که کمترين خدشهاي به اين وضع وارد کند هيچ ترديدي به خود راه
نميدهد.» ايشان البته در دنباله مطلبش کلي عليه کمونيستها قلمفرسائي ميکند که ما
در شمارههاي گذشته نشريه «کارگر کمونيست» جواب آنها را دادهايم. با اينهمه به
نكتهاي در بحث ايشان كه در ادامه مطلبشان آمده و از آنجائي كه به بحث حاضر مربوط
است، خواهم پرداخت. اما اينجا با اجازه ميخواهم چند نکته در باره همين «گرايش»
بودن شوراهاي اسلامي کار به مخاطبين بحث آقاي حکيمي عرض کنم. اگر كسي اين را قبول
کند که شوراهاي اسلامي کار گرايشي در درون طبقه کارگر ايران هستند، صرفنظر از
اينکه چقدر در ادامه به ضدکارگري بودن آنها اشاره و آسمان ريسمان کند، اين را
پذيرفته است که بخشي از خود کارگران از سرکوب کارگران توسط حكومت اسلامی حمایت میكنند.
قبول کرده است که بخشي از کارگران لو دادن فعالين کارگري را راه رسيدن به
مطالباتشان ميدانند. قبول کرده است که بخشي از کارگران براي رژيم در جنگ اخاذي
ميکنند، قبول کرده است که بخشي از کارگران در زير خط فقر نگه داشتن دستمزدها
مستقيما دست دارند. با مديريت در کم توقع کردن کارگران همکاري دارند. زير
استاندارد بودن ايمني محيط کار، کار بخشي از کارگران است و غيرو. اين را قبول کرده
است که شوراهاي اسلامي ارگانهاي سرکوب و دست ساز رژيم نيستند؛ و قبول کرده است که
بخشي از کارگران طرفدار رفسنجاني، منفورترين مهره رژيم، هستند. اينها در بحث آقاي
حکيمي فرض است، حتي اگر خودش را در ادامه به صحراي کربلا هم بزند.
حتي اگر بحث
«گرايش» را فقط در محدوده فعالين كارگري محدود كنيم، باز هم اين فرض گرفته ميشود
كه حسن صادقي، سهيلا جلودارزاده، احمدي پنجكي و غيره از فعالين كارگري هستند و نه
چماق بدستان رژيم در محيط كار!
اما آيا آقاي
حکيمي واقعا نميداند «گرايش» يعني چه؟ آيا واقعا آقاي حکيمي نميداند که شوراهاي
اسلامي کار دست ساز رژيم و براي سركوب كارگران و فعالين كارگري درست شدهاند؟ بنظر
من اين جمله ايشان ابدا از سر بيدقتي ننوشته نشده است. آقاي حكيمي در ادامه بحث سر
نخ به دست ميدهد كه چرا شوراهاي اسلامي كار «مجبور» به جاسوسی علیه كارگران و
سركوب فعالان كارگري شدهاند. ايشان با اشاره به احزاب و سازمانهاي چپ و كمونيست
ميگويد: » همين عامل (در كنار عوامل ديگر) بود كه جنبش كارگري را آسيبپذير و
ناتوان از ايجاد تشكيلات خود كرد، هم به علت شقه شقه شدن آن و هم از آنرو كه دست
سركوبگر را براي سركوب باز كرد، طوري كه به راحتي ميتوانست ادعا كند كه «فعالان
كارگري» به جنگ نظام سياسي و براي براندازي آن آمدهاند، پس حقشان است كه سركوب
شوند. اگر فعالان كارگري به فعالان گروهي و در واقع فرقهاي تبديل نشده بودند، ميتوانستند
با دادن هزينههاي بسيار كمتر و منتفي كردن هزينههايي چون اخراج و زندان يا دست
كم اعدام در محيطهاي كار و زيست باقي بمانند و به فعاليت براي ايجاد تشكل كارگري
بپردازند.»
این بحث جالبی
است! این كمونیستها و مخالفان جمهوری اسلامی هستند كه مسئول سركوب و زندان و اعدام
و دستگیری كارگران هستند نه توحش اسلامی سرمایه داران! گویی این همان شوراهای
اسلامی هستند كه دارند سخن میگویند. حكومت حاضر است برای چنین افاضاتی پول
بپردازد. كسی آمده است و تحت نام دفاع از كارگران میگوید این كمونیستها و سرنگونی
طلبان هستند كه باعث میشوند جمهوری اسلامی دست به سركوب كارگران بزند! براستی نام
این را چه باید گذاشت جز توجیه توحش حاكم؟ وقتی انسان این سخنان را میخواند بیشتر
متوجه میشود كه فراخوان ایشان به فعالان خارج كشور درباره خودداري كردن از دادن
«شعارهاي تند تيز عليه رژيم» و «مبارزه مدني كردن و پرهيز از خشونت»! چه جایی
دارد. بحث در این باره را بايد به فرصتهاي ديگري موكول كنيم.
شوراهاي اسلامي
کار ارگانهاي سرکوب رژيم در محيط کارند
محمود صالحي نيز
در همان شماره مجله آرش ميگويد: «دستهي اول، خانهي کارگريها و شوراهاي اسلامي
ميباشند که دولت به طور کامل از آنان حمايت ميکند. اين دسته اعتقاد دارند که طبقه
کارگر بايد کرسيهاي مجلس را به تصرف خود در آورد و آنگاه براي خود قانون تصويب
کند. مدت ۲۵ سال است که طبقه کارگر ايران را منتظر نگاه داشتهاند تا شايد روزي
بيايد طبقهي کارگر کرسيهاي مجلس را تصرف کند.» شايد آقاي صالحي واقعا اينطوري
فکر ميکند كه شوراهای اسلامی در تلاش كسب كرسی های مجلس توسط كارگران هستنند. اما
آیا در جنبش كارگری ایران بویژه امروز چند نفر پیدا میشوند كه خانه كارگریها و
شوراهای اسلامی رژیم را رفرمیست و طرفدار كسب كرسی های مجلس توسط كارگران بدانند؟
چنین ارزیابی ای از این ارگانهای جاسوسی و سركوب رژیم اسلامی مضر ترین و خطرناكترین
توهم پراكنی نسبت به این ارگانهای حكومت است و باید افشا شود. امروز هركسی میداند
كه شوراهاي اسلامي کار براي سرکوب اعتراضات کارگري و جاسوسي علیه فعالين کارگري به
دستور سران رژيم جمهوري اسلامي درست شدهاند. آنچه را که آقاي صالحي از آن به
عنوان تسخير کرسيهاي مجلس ياد ميکند، گرايش شناخته شدهاي در درون طبقه کارگر،
بخصوص طبقه کارگر غرب است. در این كشورها یعنی در كشورهای غربی احزاب قوي و شناخته
شدهاي با نقوذ گسترده در جنبش کارگري وجود دارند که اتفاقا قوانيني را نيز گاها
به نفع وضعيت معيشتي کارگران وضع کرده و كرسيهاي مجلس را هم به تصرف در آوردهاند.
اما نه تشکلهاي کارگري اين کشورها همانند شوراهاي اسلامي نهادهاي سرکوب و دست ساز
رژيماند و نه راستش منصفانه است که اسکارگيل رهبر كارگران معادن بریتانیا و یا
«تييوسي» كنگره اتحادیه های انگلیس را با محجوب و خانه کارگر و رفسنجاني مقايسه
کنيم. این لطف زیادی در حق این پادوهای حكومت اسلامی است. اتفاقا هر جائي كه در
خارج كشور شوراهاي اسلامي كار و خانه كارگريها سروكله شان پیدا شده است مورد
اعتراض همين اسكارگيل و تييوسي ها همراه با كمونيستها قرار گرفتهاند. آقاي صالحي
خواسته یا ناخواسته دارد نسبت به ارگانهاي سركوب رژيم توهم پراكني ميكند.
٢٥ دسامبر ٢٠٠٥
كارگر كمونیست ٢٤
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر