۱۳۹۹ بهمن ۲۵, شنبه

پدیده «عبدالله مهتدی» چگونه زائیده شد؟

نامه ای به یك رفیق جوان

مقدمه

نوشته حاضر نامه به دوست جوانی از یكی از شهرهای كردستان ایران است كه از طریق تلویزیون كانال جدید با حزب كمونیست كارگری آشنا شده است. این دوست عزیز كه نام عبدالله مهتدی را در تلویزیون‌های مهندسی افكار دولتهای غربی، از جمله VOA و بی بی سی بعنوان «رهبر حزب كومه له» شنیده است، سئوالی درباره این آلترناتیو بی بی سی پرسید چرا كه برای او كه نام كومه له را در متون دیگری هم شنیده بود، جای سئوال پیش آمده و نامه هایی بین من و او رد و بدل شد. نوشته حاضر تقریبا همان نامه است كه برای انتشار بیرونی چند جا مختصرا دستكاری شده اند.

***

دوست عزیز …

… شاید برای توضیح حول و حوش پدیده «عبدالله مهتدی» بهتر بود نامه ات را به عبدل گلپریان، نسان نودینیان، محمد آسنگران و یا یدی محمودی و غیره می دادم كه اظهار نظر كنند. این رفقا از دل مبارزه ای ایدئولوژیك ـ سیاسی در حزب كمونیست ایران آن دوره با عبدالله مهتدی و رهبری كنونی حزب كمونیست ایران و كومه له بیرون آمدند كه بهتر از من از جزئیات مسائل و جر و بحث با ناسیونالیستهای درون كومه له باخبرند. اما من با اجازه ات نظر خودم را اینجا می نویسم.

دهه نود میلادی، دوره ای كه به استعفای جمع وسیعی از كادرهای حزب كمونیست ایران از آن حزب و تشكیل حزب كمونیست كارگری منتهی شد، دوره خوبی برای آرمان‌های سوسیالیستی و برابری طلبانه نبود. بقول منصور حكمت دوره‌ای رسیده بود كه در ازاء هر كمونیستی، با هزار كمونیست سابق روبرو بودیم! جمعی از رهبران و كادرهای حزب كمونیست ایران، از جمله عبدالله مهتدی، با حمله جورج بوش پدر و به وجود آمدن روزنه‌ای برای به قدرت رسیدن ناسیونالیسم كرد در عراق، فیلشان یاد هندوستان كرد و احساسات كردایتی و ناسیونالیستی شان گل كرد. بخش كوچكتر دیگری از كادرهای حزب كمونیست ایران، كه اكنون در رهبری حزب كمونیست ایران قرار گرفته اند، گرچه رسما به دفاع از جلال طالبانی و ناسیونالیسم كرد نپرداخت، اما از وضعیت بوجود آمده هم چندان ناراضی به نظر نمی آمد. حمله جناح چپ حزب كمونیست به ناسیونالیسم كرد را بی‌جا می دانست و چشمش را بر سر بلند كردن ناسیونالیسم كرد در درون حزب كمونیست ایران عمدا بست. رفقای چپ به شوخی به این بخش، كه سانتریست نامیده می شدند، هم خانواده با ناسیونالیسم كرد می گفتند.

برای ناسیونالیستهای درون حزب كمونیست ایران و مشخصا كومه له، بلعیدن كومه له واقعی كه پایگاه توده ای چپی بود كه سالها توسط كمونیستهائی كه اكنون این حزب را ترك كرده و حزب كمونیست كارگری را تشكیل داده بودند، ایجاد شده و صیقل خورده بود، آنچنان كه عبدالله مهتدی و بخش ناسیونالیست كومه له ساده لوحانه فكر می كرد ساده نبود. این همان پایگاه توده ای است كه خودت هم گفته ای كه فقط با شنیدن نشست بین دو رهبری حزب كمونیست ایران و حزب كمونیست كارگری، به وجد آمده و امیدشان به كارهای بزرگتر بیشتر شده است. این پایگاه توده ای را عبدالله مهتدی نمی توانست با یك فرمان فئودال منشانه ملعبه جورج بوش پدر و پسر در كردستان عراق بكند!

كادرهای چپ تر كومه‌له در برابر تلاش‌های ناسیونالیستهای این جریان در مقاطع مختلفی و بخصوص در دوره عبدالله مهتدی كوتاه آمدند. عبدالله مهتدی كارش شده بود جوله سیاسی گذاشتن در تشكیلاتهای این جریان برای نفرت پراكنی بر علیه كمونیسم و چپ! هنوز هم كه هنوز است، بخش زیادی از استدلال رفقای رهبری كنونی حزب كمونیست ایران، ریشه در تبیین عبدالله مهتدی از اختلافات كمونیسم كارگری با حزب كمونیست ایران دارد. حتما بحثهایشان در شماره های این دوره «جهان امروز» را كه برایت فرستادم خوانده ای. سر و ته متمدنانه و «رفیق» و «زنده یاد» و غیره گفتنشان را كناری بگذاری، همان استدلالات و تبیینات عبدالله مهتدی هستند. شاید باورت نشود كه همین رفقایی كه اكنون در رهبری این حزب هستند، در برابر «استدلال» اینكه «تعدادی فارس روشنفكر به كردستان آمدند كه كومه له را از هم بپاشند» سكوت می كردند. تأسف آور است، اما خودشان هم نمی توانند این را انكار كنند. اولین بار بعد از جدائی منصور حكمت و رفقایش از حزب كمونیست ایران، من و یكی از رفقائی كه خود دوره ای در كردستان بود به خانه … همشهری ات رفتیم كه تازه به كانادا آمده بود. پرسیدم كه جریان این اختلافات از چه قرار است؟ باورت نمی شود (چرا كه عقل سلیم نمی تواند اینقدر ساده باشد) كه گفت: «كاك ناصر مسئله اصلا سیاسی نبود. همین‌هائی كه با صدای تقه تفنگ هفت سوراخ قایم می شدند، آمدند كردستان و تعدادی از بچه های خوب كومه له را گول زدند و با خودشان به خارج آوردند. اینها خودشان نمی توانستند به خارج بروند، آمدند كردستان و این بلا را هم سر كومه له آوردند كه راهشان را به خارج كشور هموار كنند»! باورم نمی شد كه از فرمانده یكی از گردان‌های مهم كومه له چنین حرفی را می شنیدم. من و رفیقم به همدیگر با تعجب نگاه كردیم. نمی خواهم بگویم كه این موضع ابراهیم علیزاده هم بود، اما باید با كمال تأسف بگویم كه رهبری كومه له در برابر این حرفهای نازل و غیرسیاسی و شخصی كردن مسئله، سكوت می كرد و فكر می كرد می شود سرمایه ای سیاسی به این صورت به هم زد!

داریم از موضوع اصلی دور می شویم. موضوع عبدالله مهتدی بود. اما هیچ كدام از اینها بی ربط به موضوع نیستند. عبدالله مهتدی با بحثهای كادرهای كمونیسم كارگری در بحثهای آن دوره حاشیه ای شده بود. ندامت نامه می نوشتند و به خودزنی و گریه افتاده بودند. رهبری كنونی كومه له زیر بال شكسته جناح ناسیونالیست درون خود را گرفت و بلندگو بهش داد كه دوباره جان بگیرد. مهتدی در بالاترین سطح رهبری این جریان قرار گرفت و در آخر هم كه از موضع قدرت می خواست از آن جدا شود، باز هم این منصور حكمت و كادرهای حزب كمونیست كارگری بودند كه جلوی گروكشی او را گرفتند. معلوم نیست كه اگر ما در حزب كمونیست كارگری سكوت می كردیم، كومه له چه تعداد تلفات می داد و چه بلائی به سرش می آمد!

ببخش كه این نامه طولانی تر از آنچه شد كه مد نظرم بود. بهرحال اگر هنوز نكاتی هست كه فكر می كنی لازم باشد در باره آنها بحث كنیم و یا توضیحاتی داده شود، این موضوع را بعدا دنبال كنیم. عجالتا من تعدادی از مقالات منصور حكمت كه مربوط به بحث و جدل سیاسی آن دوره است را ضمیمه این مایل می كنم. می دانم كه وقت زیادی برای خواندنشان باید گذاشت، اما اگر وقت كردی و فكر كردی كه خواندنشان در این دوره لازم است، بهتر است كه دم دستت باشند.

راستی خبر نسان را هم كه شنیده ای. من را خیلی خوشحال كرد. اگر توضیحات بیشتری در مورد عبدالله مهتدی و باند زحمتكشان را باز هم خواستی، حتما نامه ات را به او حواله می دهم.

به رفقای دیگر هم سلام برسان. … مدتی است كه نامه ای نداده. بهش بگو كه دلمان برای نامه های با ادبیات دلپذیرش تنگ شده. تا نامه بعدی.

(ایسکرا٦٣٥)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر