اخیرا اخباری از
نهادی به اسم «انجمن صنفی كارگران خباز شهرستانهای مریوان و سروآباد» در چند سایت
اینترنتی منتشر شدهاند. تا قبل از درج اطلاعیه «برگزاری دومین مجمع عمومی سالانه
انجمن صنفی كارگران خباز شهرستانهای مریوان و سروآباد» در این سایتها، اسمی از این
«انجمن» نشنیده بودم.
این «انجمن»
وبلاگی دارد به اسم «زحمتكشان جامعه» و سوتیتری تحت عنوان «ما خواستار اجرای صحیح
قانون کار هستیم». از همان ابتدا تكلیف خود را با دیگران، با همین سوتیتر روشن میكند.
در نوشتههای مختلف مندرج در وبلاگ فوق، همه جا از «مسئولین محترم»، «فرماندار
محترم»، «حراست محترم»، «دولت محترم و خدمتگزار»، «اداره اطلاعات محترم»، همكاری
آنها، اجازه آنها، «درخواست از نماینده محترم مجلس شورای اسلامی»، «گرفتن پول از
اداره كل كار محترم» و غیره حرف زده شده است. انگار این محترمها قوانین سیاره دیگری
را اجرا میكنند و برای سیاره دیگری سركوب كرده و نان شب فرزندان كارگران را به
گرو گرفتهاند. گویا برای متشكل كردن كارگران و رضای خدا به این «انجمن» پول دادهاند
و برای رضای خلق خداست كه همچنان با اعزام مزدوران از شهرهای دور و نزدیك زیر بغل
این نهاد را گرفته اند!
با مروری بر
محتوای وبلاگ این «انجمن» تأكید بر نكاتی و به بهانه همین اخباری كه از این نهاد
منتشر شدهاند، الزامی میشوند. ابتدا باید بگویم آنچه كه در وبلاگ این نهاد آمده
است، نیاز به تحقیق بیشتر در زمینه «استقلال» این تشكل را نالازم میکند. آنچه كه
خود گفتهاند، به اندازه صد تا پرس و جو و تحقیق گویاست.
این «انجمن» چیست؟
در اولین مطلب
مندرج در وبلاگ «انجمن» فوق آمده است: «انجمن صنفی كارگران خباز شهرستانهای مریوان
و سروآباد در سال ٧٥ طبق ماده ١٣١ قانون كار فعالیت صنفی خود را شروع نمود. …طبق
ماده ١٣٨ اساسنامه «انجمن» هرگاه كارگران احساس كنند كه انجمنی فعال نیست میتوانند
با جمع آوری امضا به اداره كار و امور اجتماعی شهرستان مراجعه نموده و تقاضای
انتخاباتی دیگر نمایند…» این «انجمن» یكی از آن نهادهایی است كه با اتكا به قوانین
جمهوری اسلامی ایجاد شده و سوخت و ساز خود را هم به اوامر اداره كار و امور اجتماعی
رژیم اسلامی پیوند زده است. نه تنها از گل نازكتر به جمهوری كارگركش اسلامی نمیگوید،
بلكه در فرهنگ این «انجمن» همه اجیرشدگان و گماشته گان این رژیم «محترم» هستند!
قانون كار قابل دفاع این رژیم هم اگر اجرا نمیشود، دست اجنبیها در كار است، این
محترمها بی تقصیرند! ماده ١٣١ قانون كار مورد اشاره این «انجمن» میگوید: «در اجرای
اصل ٢٦ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و به منظور حفظ حقوق و منافع مشروع و
بهبود وضع اقتصادی كارگران و كارفرمایان، كه خود متضمن حفظ منافع جامعه باشد،
كارگران مشمول قانون كار و كارفرمایان یك حرفه یا صنعت میتوانند مبادرت
به تشكیل انجمنهای صنفی نمایند.» از این بگذریم كه حتی كروبی و موسوی و فائزه
رفسنجانی و صدها هم آخور و هم كاسه دور و نزدیك خامنهای نتوانستهاند با توسل به
قانون اساسی جمهوری اسلامی از گزند اذیت و آزار لمپنهای اسلامی و قضاتی چون سعید مرتضوی،
خلخالی و صلواتی در امان بمانند، چه برسد به كارگران خباز مریوان و سروآباد. اما این
نه فقط امکانی برای کارگران نیست که تشکل خود را درست کنند بلکه سرراست آنان را به
اسناد و نهادهائی مانند اساسنامه تشكیل انجمن صنفی، قانون كار، قانون اساسی، شورای
مصلحت تشخیص نظام، شورای نگهبان و غیره پاس میدهد. یعنی كارگران از خیر تشكل بگذرید
و چشم انتظار محبتهای سران نظام و کاغذ پارههای مصوب آنها باشید. واقعا این
«انجمن» بنا به آنچه که درباره خودش گفته است چه گلی به سر کارگران میزند و چه فرق
ماهوی با شوراهای اسلامی کار دارد؟
این نهاد در
همان اولین مطلب مندرج در سایت خود گفته است كه كارگران به سرعت متوجه شدند كه
نهادی نیست به درد كارگران بخورد. مینویسد: «در ابتدا با استقبال زیادی از سوی
كارگران روبرو شد و كارگران خباز را به وضعیتی بهتر از قبل امیدوارتر كرد. و آنان
خواستههای صنفی خویش را در این انجمن دنبال میكردند. و برای رفع مشكلات و ارتقاء
كیفیت كاری و آگاهی از قوانین كار و تامین اجتماعی انجمن را حامی خود میدانستند.
اما متاسفانه این روند روبه رشد بعد از ٣ الی ٤ سال رو به سردی گذاشت و عدم فعالیت
اعضای هیئت مدیره باعث دلسرد شدن كارگران از انجمن شد و حتی به جایی رسید كه انجمن
تعطیل شد.» نهادی كه سوخت و سازش و بنشین و برخاستش را مدیون «اداره كار محترم»
است و «اداره اطلاعات محترم و حراست محترم» را در جریان امور خود قرار میدهد،
معلوم است كه كارگران آنچنان از آن دوری میكنند كه منحل میشود. نخیر! قبول نیست
كه تعدادی جمع بشوند و به نام كارگر و تشكل كارگری دم و دستگاه رژیم را لانسه كنند
و پای سركوبگرانی مثل نمایندگان مجلس اسلامی را به تجمعات كارگران باز كند. فعالین
و اسناد این نهاد فعلا به ما نگفتهاند كه تا چه اندازه مثل شوراهای اسلامی كار
«التزام عملی به ولایت فقیه» دارند، كارگران میخواهند این را بدانند!
ایجاد تشكل
كارگران، امر خود كارگران است
بار دیگر باید
تأكید كرد كه ایجاد تشكل كارگری امر خود كارگران است و هرگونه دخالت دولت و مسئولینی
از دولت باعث از استقلال انداختن آن میشود. ما قبلا در این باره حرف زدهایم و اینجا
باز هم باید تأكید بكنم كه هیچ گربهای برای رضای خدا موش نمیگیرد. بحث و تبادل
نظر درباره مسائل و معضلات كارگران، امر خود كارگران است. اداره كار و دیگر نهادهای
رژیم باید خشك و خالی فقط ایجاد تشكل كارگری را در گوشهای از دفتری ثبت كنند و نه
هیچ موش دوانی دیگری!
در گزارشی از این
انجمن آمده است كه «این انجمن با دعوت از… و مسئولین اجرایی شهرستان و مهندس اقبال
محمدی نماینده محترم شهرستانهای مریوان و سروآباد در مجلس شورای اسلامی… مجمع عمومی
سالانه خود را برگزار نمود.» در جای دیگری هم آمده است: «درخواست از نماینده مجلس
در خصوص توضیح درباره قانون کار جدید و پیشنهاد بازنگری قانون کار جدید به مهندس
اقبال محمدی و مطرح کردن آن در مجلس …» انجمنی با چنین وضعیتی آیا یك تشكل كارگری
است؟ تشكل كارگری كه در مورد قانون كار فعلی رژیم آنقدر بی اطلاع و دست و پا چلفتی
باشد، تا جائی كه انتظار دارد در باره این قانون و اصلاحیه پیشنهادی به آن از خود
عوامل رژیم بیایند و برای اعضایش روشنگری بكنند، به درد هیچ كارگری نمیخورد! کدام
کارگر در ایران زخم این قانون ضد کارگر را بر بدن و زندگیش حس نکرده که مزدوری از
مجلس اسلامی بیاید درباره آن بلبل زبانی بکند؟ این بردگی امروز کارگران را كسانی
مثل همین مهندس اقبال محمدی و دوستان دیگرش در مجلس اسلامی و شورای نگهبان بر این
جامعه تحمیل كردهاند و رسالت حقنه كردن و بزک کردن آن را هم به گردن نهادی مثل
«انجمن صنفی» فوق و مزدوران و عمله و اكرههای رژیم در خانه كارگر و شوراهای اسلامی
كار گذاشتهاند.
به نظر من
«انجمن صنفی» فوق با هر نیتی كه درست شده باشد با وضعیتی كه در این گزارش منعكس
شده است، حتی اگر دست ساز خانه كارگر و استاندار كردستان نباشد، به درد كارگران و
مطالبه و اعتراضات كارگران نمیخورد. كارگران در ایران و مشخصا كردستان و باز بطور
مشخص در خبازیها میتوانند با اتكا به تجارب خوبی كه در شهرهائی چون سقز و سنندج
و مهاباد در این عرصه كسب كردهاند و با اتكا به نیرو و قدرت خود، تشكلهای مستقل
خود را ایجاد كنند. كارگران نباید اجازه بدهند كه پای عوامل رژیم به نهادهای مستقل
كارگری و ان جی اوها باز شود.
درك و فهم
رهبران و دست اندركاران این «انجمن» از قوانین جمهوری اسلامی هر چه باشد، در رابطه
با آموزش قانون كار اسلامی، نتیجه اقدام و عملکردشان عملا کشاندن پای آدمکشان
جمهوری اسلامی بمیان کارگران است. كارگران اجازه نمیدهند كه پای اقبال محمدی و دیگر
جیره خواران اسلامی این چنین به محافلشان باز شود و زیرجلكی به آنها انداخته شود.
نق زدنهای بی
ضرر!
در مطالب مندرج
در وبلاگ «انجمن» فوق، جاهائی هم آه و نالههائی از وضعیت بد كارگران دیده میشود.
منتها خبرگزاریهای رسمی رژیم و از جمله ایلنا، سرشارند از اینجور نق زدن و آه و
ناله كردنها. وقتی تشکلی امر خود را محدود ماندن در چهاچوب سیاستهای رژیم میداند
تبدیل به موجود مضری بحال کارگران میشود که در بهترین حالت ممکن است آه و نالهای
از این بکند که کارگران بدبخت هستند و غیره. نکات دیگری هم در وبلاگ «انجمن»هست،
از جمله درباره یازده اردیبهشت مطلب دارد و دست به دامن خدا و پیغمبر و امامان شده
است. حذف یارانهها را تقدیر كرده است كه به قول خودش «بازار آرد سیاه را كساد
كرده است»! اینجا حتی دیگر از آن نق زدنهای نوع شوراهای اسلامی كار و محجوب هم خبری
نیست.
بالاتر هم اشاره
كردم كه كارگران در كردستان تجارب خوبی دارند كه چگونه متشكل شوند و چگونه در
برابر سرمایه داران و دولت آنها مقاومت بكنند. محیط كار نباید یك محیط امنی برای
مانور دادن پادوهای رژیم اسلامی باشد. بخصوص در جاهایی كه سابقه مبارزاتی قویتری
داشته است كارگران باید از آن سابقه و سنتها و تجارب مبارزاتی درس بگیرند و در اینصورت
بهتر میتوانند تشکل خود را ایجاد کنند و هیچگونه اجازه مانور دادنی به عوامل رژیم
ندهند. در کردستان میشود به تجارب مبارزات چندین دهه كارگران خباز سقز و مهاباد و
بوكان و سنندج اتكا كرد. میشود به تجارب اتحادیه صنعتگر سنندج و اول ماه مههای
سرخ آن شهر اتكا كرد. تجارب كارگران نساجیهای شاهو و كردستان و پرریس و غیره. اولین
قدم اما بستن راه بر مانورهای خانه كارگریها و شاخكهای آن است.*
٢٦ نوامبر ٢٠١١
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر