یكی از خبرسازترین
اخبار اقتصادی سال گذشته، بحرانی بود كه بازار خانه فروشی و معاملات ملكی بخصوص در
آمریكا دچار آن گردید. طوری كه جورج بوش، رئیس جمهور آمریكا مجبور شد در تلویزیون
سراسری ظاهر شود و در باره آن حرف بزند و از «رویای آمریكائی» بار دیگر سخن به میان
بیاورد! تورنتو نیز یكی از شهرهای بزرگی بود كه انتظار می رفت دچار این بحران
گردد؛ اما اقتصاددانان می گویند كه موج بحران به دلیل و كمك «امدادهای خارجی» از
سر تورنتو گذشت و به آن آسیبی نرساند. پائینتر به این «امدادهای خارجی» می
پردازم، و این مطلب هم به خاطر همان «امداد خارجی» نوشته شده است.
در منطقه Yorkville تورنتو خانههای آپارتمانیای (condominium) وجود دارند كه
روی تابلوی تبلیغات برای فروش آنها نوشته شده است: «از ٢ و نیم میلیون دلار به
بالا». كنجكاو بودم بدانم بالاترین قیمت این خانهها چقدر است. یكی از دوستان بعد
از یك تحقیق متوجه شده بود كه قیمتها از ٢ و نیم میلیون دلار شروع میشوند و به
١٦ میلیون دلار می رسند. سئوال اینست كه چه كسانی واقعا یك چنین نرخهای زشتی را
خرج یك خانه می كند و یك چنین ثروتی حقیقتا از كجا و از جیب چه كسانی پرداخت می
گردد.
شماره فوریه
٢٠٠٨ مجله Torontolife بند را آب داد. این مجله از مجلاتی است كه بیشتر در سالنهای
انتظار دكترها و وكلا و غیره یافت می شود. همچنین از مجلاتی است كه بیشترین
خوانندگانش مشتركینی هستند كه واقعا پول برایشان اهمیتی ندارد. انسان را یاد آن
خانواده خرپول در رمان «زمانه مطلا: حكایت زمانه» (The Gilded Age: A Tale of Today) نوشته مارك تواین می اندازد كه هر مجلهای را بدون دلیل و فقط
برای مهمانها كه آن را هم ماهی یكی هم نداشتند، می افتد. مجلاتی كه بیش از نصف
صفحاتش را با تبلیغات و عكسهای پولدارها می آلایند. از این توضیحات بگذریم.
بخش «معاملات
ملكی» (Real
Estate) این شماره مجله مذكور در صفحه ٧٣ خود، كه می
شود به آن در سایت اینترنتی هم دسترسی پیدا كرد، مطلبی دارد تحت عنوان «كمك خارجی»
(Foreign Aid). نویسنده هم كنجكاو است بداند چه كسانی چنین پولهائی دارند كه این
چنین صرف خرید خانههای آپارتمانی بكنند. اقتصاددان بانك مونتریال می گوید برای
جواب نباید دنبال محلیها بگردید، جواب در كمكهای خارجی است: روسها، كرهایها
(جنوبی)، انگلیسیها، اما عمدتا ایرانیها! نویسنده كه با شركتهای مختلفی تماس می
گیرد، متوجه می شود كه مشتری همه شركتها عمدتا ایرانی هستند. و آن هم نه همه ایرانیها،
بلكه در عرض ٢ ـ ٣ سال گذشته. یكی از دلالان گفته است كه در عرض یك سال گذشته بیش
از نصف مشتریهایش خارجی بودهاند. و در قسمتی از این نوشته آمده است: «بنگاههای
دیگر، بخصوص آنانی كه خانههای گران قیمت معامله می كنند، گفتهاند كه بیشترین
مشتریانشان از ایرانیها بودهاند.» یكی از این دلالان گفته است كه در سه سال
گذشته بیش از ١٠٠ مشتری ایرانی داشتهاند. یكی دیگر از این بنگاهداران می گوید كه
یك ایرانی كه هنوز مطمئن نیست به اینجا كوچ كرده و در خانههای تازه خریدهاش زندگی
كند، ٣ خانه آپارتمانی به قیمت ١١ میلیون دلار خریده است!
اما این «ایرانی»ها
واقعا چه كسانی هستند كه این چنین پولهائی را خرج خانه می كنند و این پولها
واقعا از كجا آمده است؟! تازه این فقط اطلاعاتی است كه در باره خانههای آپارتمانی
و آن هم در یك شهر كانادا به بیرون درز كرده است. معلوم نیست كجاهای دیگر چنین پولهائی
سرمایهگذاری شده است. چه تعداد كارخانه و شركت و خانه غیرآپارتمانی اینجا و آنجا
توسط همین ایرانیها خرید و فروش می شود كه هنوز باید كس دیگری برود و تحقیق بكند
تا ببینیم آنجاها چه خبر است.
نوشته مزبور این
را هم لو می دهد. می گوید در چند سال گذشته آمریكا به مسلمانان روی خوش نشان نمی
دهد! می گوید كه در چند سال گذشته، سیاست خارجه آمریكا گروههای خاصی از مهاجرین
را به راحتی قبول نمی كند و این گروه به آنجا راه داده نمی شوند!
بله. ما كه می
دانیم این «ایرانیها»، «مسلمانان» و «گروههای خاص» چه كسانی هستند. همانهائی
هستند كه حقوق كارگران را ماهها و سالها پرداخت نكردهاند. همانهائی هستند كه
صدها نفر از مردم بر اثر نبود سوخت در سرما جان میدهند و به امراض گوناگونی مبتلا
می شوند و اینها میلیونها دلار از پول باد آورده را خرج خرید خانههائی می كنند
كه مطمئن هم نیستند به آنجا كی اسباب كشی خواهند كرد. آری همان گروههائی كه دارند
برای فرارشان برنامه می ریزند.
چه كسی است كه
نداند امروز پولدارها در ایران سر در آخور رژیم دارند. چه كسی است كه نداند ثروت این
جامعه را «خصوصی» كردند كه به فك و فامیلهایشان بدهند تا كارگران را با دستمزدهای
زیر خط فقر به اعمال شاقه بكشند و آخر ماه هم دستمزدهایشان را ندهند و پاسدار و
آجان سراغ اعتراض آنها بفرستند؟
اما دول غربی نمی
توانند و حق ندارند به همین سادگی چشم بر این چپاول و غارت ببندند! ما اجازه نمی
دهیم! این حق مردم ایران است، حق قربانیان این سیستم است كه بدانند این پول از كجا
آمده است.
اگر نازیستها و
فاشیستهای فراری بعد از شكست هیلتر توانستند ثروت به یغما برده شده از قربانیان
خود را براحتی از گلویشان پائین ببرند، فك و فامیلهای رفسنجانی و خاتمی و خامنهای
هم می توانند بچاپند و به قربانیانشان بخندند! شریعتمداریها و قوچانیها بدانند
كه از جنایاتشان خبر داریم. از سازمان دادن اردوگاههای مرگشان خبر داریم. از سر
داشتنشان در آخور مصباح و رفسنجانی و احمدی نژاد خبر داریم. اگر قرار است از دست
این رژیم راحت شویم، باید واقعا راحت شویم. باید بدانیم كه چه كشتارهائی بر علیه
انسانیت در همه ابعادش سازمان دادند.
٢١ ژانویه ٢٠٠٨
جوانان کمونیست ٣٣٤
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر