(١)
سنندج سنگر تحزب كمونیستی و كارگری
به دنبال مراسم
اول مه سنندج، بی بی سی نوشته ای منتشر كرد با امضای «حسام دست پیش». گرچه این
نوشته ظاهرا به مناسبت اول مه ۲۰۱۲ منتشر شده است، اما واضح است كه می خواهد مسئله
دیگری را قالب كند. عنوان این نوشته: «سنندج؛ شهری كه جنبش كارگری در آن زنده است»
خود به نوعی این انتظار را دامن می زند كه دوره جنبش كارگری به سر رسیده و نباید
در سنندج زنده مانده باشد. در ادامه همین عنوان می نویسد: «رویدادهای روز كارگر می
تواند بیانگر این باشد که گروهی از ساکنان این شهر هنوز به مارکسیسم وفادار هستند
و افکار چپ هنوز در این شهر می توانند حرکت ایجاد کنند.» جالب اینجاست كه نه تنها
در سنندج كه سرخی اش صدای بی بی سی را هم در آورده است، بلكه امروز و مشخصا امسال،
جنبش كارگری و بازگشت به ماركسیسم در دو قدمی استودیوی بی بی سی هم بار دیگر اعلام
كرد كه رهائی انسان از منجلاب فقر و فلاكتی كه سرمایه داری برای بشریت به ارمغان
آورده، این امر فقط رسالت ماركسیسم و جنبش كارگری است. بی بی سی خود را به كوچه علی
چپ زده تا به مخاطبین فارسی زبان خود حقیقت را وارونه ـ كه كار همیشگی این رسانه
بوده ـ جلوه دهد.
در میان همه
مهملاتی كه نویسنده بی بی سی سر هم كرده است و همه وارونه سازی حقایقی كه در این
نوشته منعكس شده است، اما رسالتش دوختن كلاهی از نمدی است كه نمی گیرد. می خواهد
برای ناسیونالیسم كرد و اسلامیسم اعتباری بخرد؛ منتها روز (اول مه) و جای (سنندج)
نامناسبی را انتخاب كرده است.
نویسنده بی بی سی
می گوید: «به عنوان ادعائی اولیه باید گفت که وقایع روز کارگر در سنندج را نمی
توان تنها به توانایی جنبش چپ یا جنبش کارگری نسبت داد. به نظر می رسد که بخشی از
توانایی جنبش کارگری در این شهر به زمینه ای برمی گردد که جنبش هویتخواهی کردها در
این شهر تولید کرده است.» خود ایشان هم می گوید كه این فقط یك «ادعا»ست. سركوب
جمهوری اسلامی و عقب نشینی بخش وسیعی از نیروهایی كه در سازماندهی انقلاب دست
داشتند، توانست بخش وسیعی از مردم انقلاب كرده ایران را به خانه بفرستد؛ اما در
كردستان كه مثل بقیه جاهای دیگر ایران، هیچ مطالبه اش از انقلاب به تحقق نپیوسته
بود و نیروهای رهبری كننده انقلاب هم عقب ننشستند، مردم همچنان در خیابانها ماندند
و انقلاب همچنان ادامه داشت. بخشی از نیروهایی كه در كردستان درگیر با حكومت
ضدانقلابی برآمده از انقلاب بودند، هویت كردی را علم كردند. این مسئله هیچ زمانی
در باره سنندج آنچنان پررنگ نبوده است كه كسی امروز بخواهد با خیال راحت قلب واقعیت
كند. «حسام دست پیش» در ادامه این «ادعا»ی خود می نویسد: «همانند دیگر شهرهای
کردستان ایران، هویت کردی نقش بارزی در تحولات و رویدادهای شهر سنندج داشته است، اما
ساخت اجتماعی و روند شهرنشینی و میزان تعامل این شهر با مرکز در نوع نگرش و صف بندی
جریان های سیاسی در آن تاثیر گذار بوده است.» توضیح دادم كه «هویت كردی» یك شعبده
بازی بیش نیست كه می خواهد چیزی نصیب ناسیونالیسم و اسلامیسم كند، منتها «ساخت
اجتماعی و روند شهرنشینی» و همچنین «صف بندی جریانهای سیاسی» الحق تأثیر زیادی را
بر رادیكالیسم و رشد ماركسیسم و جنبش كارگری گذاشت. منتها صف بندی جریانهای سیاسی
حتی تأثیر بیشتری بر اوضاع سنندج و اول مه های متعاقب آن داشت. صفی از كمونیستهائی
در این شهر جلوی مبارزه مردم افتادند كه توده ها آنها را بعنوان رهبران مبارزه عملی
خود پذیرفته بودند. احزاب و سازمانهایی، از جمله كومهله كمونیست، در حال سازماندهی
مبارزه مردم بودند كه كوچكترین تره ای برای خودمختاری ناسیونالیستی و هویت كردی
خرد نمی كردند. «صف بندی جریانهای سیاسی» اشاره ای ضمنی به متحزب بودن جامعه
كردستان دارد كه سنندج بطور مشخص سنگر محكم تحزب كمونیستی بود و این تحزب كمونیستی
مبارزه مردم را نه در راستای اهداف ناسیونالیسم كرد و یا اسلامیسم احمد مفتی زاده
و سپاه رزگاری، كه در راستای اهداف طبقاتی طبقه كارگر سازماندهی و رهبری می كرد.
١٤ مه ٢٠١٢
ایسكرا ٦٢٣
(٢)
سنندج شهر اسلامگرایان!
«حسام دست پیش» می گوید كه سنندج «میزبان
اسلامگراها و ناسیونالیستها نیز بوده است.» می گوید: «با پیروزی انقلاب ایران و خیزش
دوباره احزاب کرد، سنندج به میزبان اصلی نیروهای چپ کرد تبدیل شد که به چیزی کمتر
از برقراری سوسیالیسم راضی نبودند. … اما در مقابل، اسلامگراها نیز به رهبری احمد
مفتی زاده در چارچوب مکتب قرآن در مقابل چپها قد علم کردند و مقامات آن روز جمهوری
اسلامی به او لقب علامه دادند.» به جرأت می توان گفت كه لندن اسلامی تر از سنندج
است. به جرأت می توان گفت كه احمد مفتی زاده و مكتب قرآنش در سنندج، كم نفوذتر از
اسلامی ها در لندن بودند. نویسنده بی بی سی درست می گوید كه مكتب قرآن احمدی مفتی
زاده را مقامات جمهوری اسلامی می خواستند علم كنند كه نگرفت. جمهوری اسلامی بیش از
سه دهه است كه در هر چهارراهی در سنندج، چند پاسدار و بسیجی گذاشته است اما هنوز
ادعا نكرده است كه سنندج را توانسته از چپ و كمونیسم پاكسازی كند. بی بی سی اما با
خیال راحت می نویسد: «شهر با خروج احزاب کرد میراثی را از خود به جا گذاشت، میراث
چپ بودن، اسلامی بودن و ناسیونالیست بودن.» انسان یا باید خیلی پرت باشد و یا دیگران
را ناحالی فرض كند كه این چنین قلب واقعیت كند. واقعیت این است كه میراث اسلامی
بودن سنندج، همان میراث اعدام هزاران كمونیستی است كه معرف عام و خاص است. مردم
سنندج درباره احمدی مفتی زاده و مكتب قرآنش فقط از بی بی سی می شنوند. مدتهاست كه
از خاطره ها هم پاك شده است. سنندج امروز یاد و خاطره جنگ ٢٨ روزه را گرامی می دارد.
یاد و خاطره اول مه های سرخ دهه ٦٠ را گرامی می دارد. یاد و خاطره اعدامهای
دادگاههای نظامی خلخالی را. چسباندن ناسیونالیسم كرد و اسلامیسم احمد مفتی زاد،
وصله ناجوری است كه نمی گیرد.
سنندج میزبان ناسیونالیسم كرد!
نویسنده بی بی سی
می گوید «اگر به صورتی سمبولیک به موضوع بنگریم می توان گفت که سنندج شهر داس و
چکش، خورشید زرد رنگ و هلال ماه است.» ادعائی كه حزب دمكرات كردستان، بعنوان نماینده
ناسیونالیسم كرد در ایران هرگز نمی كند كه سنندج شهر «خورشید زرد رنگ» است. و
راستش ردپائی هم در هیچ جائی از خود بر جائی نگذاشته است. احزاب سوسیال دمكرات
غرب، احزاب ناسیونالیست كرد در عراق، دولتهای بلوك شرق و غرب و غیره در دوره های
مختلفی زیر بغل حزب دمكرات كردستان را گرفتند، اما نتوانستند با راحتی خیال نویسنده
بی بی سی، اعلام كنند كه ناسیونالیسم كرد در سنندج میراثی از خود برجای گذاشته
است! «حسام دست پیش» اعتراف می كند كه «حزب دمکرات در این شهر در اقلیت قرار
گرفت»، با این همه معلوم نیست كه ناسیونالیسم كرد در سنندج با چه سحر و جادوئی
راهش را باز كرد؟! پاشنه آشیل ناسیونالیسم كرد در كردستان ایران اتفاقا این است كه
در مهمترین شهر كردستان ایران، سنندج، از نفوذی برخوردار نیست.
نویسنده بی بی سی
در این نوشته جا و بیجا اسم عبدالله مهتدی و سازمان زحمتكشان ایشان را می آورد (و
گاه به ناحق ایشان را رهبر سازمان كردستان حزب كمونیست ایران می خواند) كه شاید
بتواند از طریق اول ماه مه و ربط دادن بی مورد ایشان به «كمونیسم»، چیزی نصیب این
جماعت بازنده بكند. حال كه بر همه این رسانه ها و ژورنالیستهای نان به نرخ روز خور
مسجل شده است كه با قوم پرستی و هویت تراشی قومی نمی شود سنندج را وارد معادلات
ناسیونالیستی كرد، می خواهند باسمه ای و با تاریخنگاری دروغین، چیزی نصیب قوم
پرستان كرد و اسلامیسم، كه هر دو سر و ته یك كرباسند، بكنند.
٢١ مه ٢٠١٢
ایسکرا ۶۲۴
(٣)
گفتمانهای عقبمانده و سازشكار
سنندج در دوره
انقلاب ١٣٥٧ در سه استان دور و بر استان كردستان، یعنی استان آذربایجان غربی،
كرمانشاه، ایلام و خود استان كردستان یكی از بزرگترین و «امروزی»ترین شهرها با
توقع بسیار بالا از انقلاب بود و به اسلامیسم و خمینی گری گردن نمی گذاشت. چپ كمونیست
در سنندج و كردستان نگذاشت آن كلاهی كه حزب توده و توده ایسم بر سر مردم گذاشت و
خمینی را از طریق آنها بر مردم سوار كرد، بر سر مردم كردستان برود. اتفاقات بعد از
اصلاحات ارضی و روند شهرنشینی، دست آخوند جماعت را تا حدودی از زندگی مردم كوتاه
كرد و بعنوان عقبمانده ترین و مفتخورترین جماعت منزوی كرد. مظهر خالقی و مامله و همچنین
فوتبالیستها و دیگر ورزشكاران در مقابل آخوند جماعت، به شخصیتهای محبوب آن جامعه
تبدیل شدند. ملامصطفی بارزانی و كلا جنبش ناسیونالیستی در كردستان عراق، كسی را به
وجد نمی آورد. برای پیدا كردن شخصیتهای ناسیونالیست در كردستان ایران، كسی امیدی
به سنندج نمی بست؛ بلكه راهی روستاهای دور و بر مهاباد و پیرانشهر می شدند. همه اینها
سنندج را حتی بسیار قبل از اینكه انقلابی بشود و «گفتمانی بین احزاب چپ و اسلامی و
ناسیونالیست» شروع بشود، سنندج را جزو مراكز چپ كرده بود. نویسنده بی بی سی درباره
سنندج می نویسد: «گفتمان رادیکال چپها که گفتمان حاکم بود، اسلامی ها را عقب مانده
و حزب دمکرات که معتقد به مذاکره بود را سازشکار خطاب کرد.» بله این واقعیت دارد
كه در شهری با جمعیتی بیش از ٢٠٠ هزار نفر، اسلامی ها را مرتجع و عقبمانده می
دانستند و كسی هم كه با اسلامی ها می ساخت و می خواست عصای دستشان بشود، حال حزب
دمكرات باشد و یا هر جریان دیگری، بعنوان سازشكار شناخته می شد. این موضوع كه نماینده
ناسیونالیسم كرد در كردستان ایران، در هیبت حزب دمكرات كردستان نتوانسته بود و
هنوز هم دارد این حسرت را می خورد، كه نه تنها در سنندج بزرگترین شهر كردستان ایران،
بلكه حتی در روستاهای دور و بر آن هم آلترناتیو خود را به مردم بقبولاند، خود شد
چشم اسفندیار این حزب. هیچ نیروی عاقلی نمی تواند از حكومت مركزی بخواهد كه تیولداری
كردستان را به او بسپارد، اما در مهمترین شهر آن خطه، تو را بعنوان نماینده گفتمان
عقبمانده و سازشكار بشناسند. حزب دمكرات در نتیجه بعنوان نیروئی كه صلاحیت آن را
داشته باشد كه بعنوان تیولدار آن منطقه، رژیم اسلامی با آن روبرو شود، می بایست به
زور هم كه شده، چپ آن جامعه را به سكوت وادارد. این موضوع است كه «حسام دست پیش»،
نویسنده بی بی سی را عصبانی كرده و منصور حكمت را «معمار جنگ داخلی كردستان» معرفی
می كند. (به این موضوع پائین تر برمی گردم.)
مشكل گفتمان عقبمانده و سازشكار
بی بی سی و قلم
بدستش قبول می كنند كه سنندج سنتی نیست. می نویسد: «موفق شدن در سنندج بدون داشتن
پیشینه چپ کار دشواری است. این موضوع باعث شده که هر کس سودای جلب جوانان و افکار
عمومی این شهر را در سر دارد، به نقد جامعه سنتی بنشیند. بنابراین مدرن جلوه کردن
به بخشی از هویت این شهر تبدیل شده است.»
نام حزب دمكرات
كردستان ایران بعد از انقلاب گرچه نام حزب قاضی محمد و حزب جمهوری كردستان
(مهاباد) بود، اما كادر رهبری آن بیشتر پیشینه حزب توده داشتند. حزب دمكرات جمهوری
كردستان، یك حزب عقبمانده تر از حزب دمكرات كردستان بعدی، با ساختمان كادری فئودال
و آخوند و حاجی بود. هم حزب توده در كردستان و مشخصا در سنندج یك نیروی منفور بود
و هم سنندج یك جامعه مدرن و چپ بود كه جائی برای فئودالیسم قاضی محمد و حزب
دمكراتش در سنندج باقی نمانده بود. نه پیشینه چپ درست و حسابی برای سنندج داشت و
نه فئودالیسم و سنت گرائی اش به درد سنندج می خورد. بنابر این از همان ابتدا جائی
در سنندج نداشت.
منتها صرف «داشتن
پیشینه چپ» به كار قوم پرستان كرد نمی خورد. نویسنده بی بی سی فعل نوشته خود را به
خیال خود به درست تنظیم كرده و می خواهد به ما بقبولاند كه سه نیرو در سنندج داریم:
حزب كمونیست كارگری كه «معمار جنگ داخلی كردستان» بود. حزب كمونیست ایران و كومه له
به رهبری عبدالله مهتدی. اینجاست كه با فعل «موفق شدن در سنندج بدون داشتن پیشینه
چپ کار دشواری است» می خواهد عبدالله مهتدی را، كه نامش را جا و بیجا به میان می
آورد، با صرف داشتن «پیشینه چپ» به جامعه حقنه كند! این شعور مردم را دست كم گرفتن
است. عبدالله مهتدی گر چه پیشینه چپ دارد، اما بیشتر از هر آخوندی از همان پیشینه
اش متنفر است.
جنگ حزب دمكرات علیه كومه له
واقعیت «جنگ داخلی
كردستان» اما چنان اثراتی در جامعه بر جای گذاشته است كه هیچ نوع شعبده بازی ای نمی
تواند مردم كردستان را بفریبد. قوم پرستان جدا شده از كومه له و رهبران كنونی كومه
له و همچنین كسانی مثل «حسام دست پیش» و رسانه دولت انگلیس، بی بی سی، هر چه هم در
باره آن جنگ بگویند، اما آن جنگ و واقعیت آن خود حزب دمكرات كردستان را دو شقه
كرد.
حزب دمكرات
كردستان ایران حتی باور هم نمی كرد كسی به خود جرأت بدهد در برابرش با آن قدرتی كه
كومه له در برابرش مقاومت كرد و جواب قلدری آن را داد، بایستد! این جریان ناسیونالیست
عادت كرده بود كه هر از چند گاهی تعدادی چپ و كمونیست را در منطقه ای سركوب كند و
جواب كسی را هم ندهد. انگار در یك قرارداد نانوشته، همه قبول كرده بودند كه حزب
دمكرات كدخدای كردستان است و همه نیروهای حاضر در آنجا باید به او باج بدهند!
شواهد و تحقیقات بعدی نشان داد كه حزب دمكرات كردستان، یك طرح بسیار وسیعی برای
سركوب كومه له را در دستور داشت. برای بی بی سی و قلم بدستش، «حسام دست پیش» این
واقعیت كه كسی این قلدری را جواب داده است و با در دست داشتن اسلحه حاضر به سركوب
نمی شود، نمی تواند جا بیافتد. برای بی بی سی و آن نیروهایی كه مورد حمایت صاحبش،
دولت انگلیس، هستند، كمونیستها همیشه باید سركوب بشوند؛ حتی اگر مسلح باشند و مورد
حمایت وسیع مردم سنندج قرار بگیرند. سركوب طبقه كارگر و جنبش كمونیستی عادت بی بی
سی است. منتها نمی دانستند كه این كمونیسم از جنس دیگری است و آمده است كه تعرض
كند.
٢٩ مه ٢٠١٢
ایسکرا ٦٢٥
(٤)
ساختن صفبندی های باسمه ای
نویسنده بی بی سی،
«حسام دست پیش» در نتیجه گیری نوشته اش دنبال راه حلی برای نیروهای شكست خورده می
باشد كه چگونه می توانند دوباره به صحنه سیاست سنندج برگردند. شهر سنندج را به سه
بخش تقسیم می كند و یك بخش آن را به اسلامی ها و چپها، مشتركا، می دهد، بخشی از آن
را، كه وی «بالای شهر نشین» می خواند، فعلا بین كسی تقسیم نكرده است و بخش «حاشیه
نشین» آن را كه از «شهرهای مجاور همچون مریوان، کامیاران، دیواندره و منطقه ییلاخ
و منطقه اوباتو می آید و افکار عمومی آنها به میدان کشمکش ناسیونالیسها و چپهای
ناسیونالیست تبدیل شده است.» این تفسیر خیالی ایشان فقط برای دلداری دادن به ناسیونالیستهاست،
كه دلسرد نشوید؛ هنوز شانس دارید كه سنندج را از بیرون تسخیر كنید! ایشان دارد ضمنی
كسانی را كه به قول خودشان از شهرهای مجاور به سنندج مهاجرت كرده و «حاشیه نشین»
شده اند به «عقبمانده» و «غیرمدرن» ملقب می كند. چرا كه قبلا پایگاه اجتماعی نیروهای
ناسیونالیست را اقشار عقبمانده، سازشكار و غیرمدرن خوانده بود. منتها هیچ نیروی سیاسی
جدی ای به اینجور تفسیر و تحلیلهای آبكی و كوچه بازاری دل خوش نمی كند. شیوه جامعه
شناسی ایشان عجیب و غریب است. دیواندره، مریوان و كامیاران هیچوقت جولانگاه نیروهای
ناسیونالیست نبوده اند كه امروز بوده باشند. ناسیونالیسم كرد در كردستان ایران،
حداقل بعد از انقلاب ٥٧، همانقدر كه در سنندج درمانده بود، در شهرهای ذكر شده توسط
ایشان هم درمانده بود. قدرت چپ و كمونیسم در مریوان، دیواندره و كامیاران چیزی نیست
كه آن نیروهای «ناسیونالیست و چپ ناسیونالیست» مورد نظر «حسام دست پیش» از آن مطلع
نباشند.
سنگرها را باید فتح كرد
ناسیونالیسم كرد
در كردستان ایران سنگر آنچنان محكمی را فتح نكرده است كه به قدرت توده های مردم و
آن سنگرهای فتح شده، امیدی به آینده داشته باشد. امیدشان می توانست تجربه «حکومت
اقلیم کردستان عراق» باشد كه از بخت بد ناسیونالیسم كرد در ایران، تجربه خوبی را
برای كسی بر جای نگذاشته است! و واقعیت دیگر اینكه ناسیونالسیم كرد در ایران، به
دنبال فتح سنگری هم نیست؛ چرا كه به دردش نمی خورد. ناسیونالیسم كرد خود می داند
كه از طریق فتح حتی سنندج هم، امكان قدرت شدن به شیوه اتكا به قدرت توده ها، را
ندارد. خود را معطل چنین چیزی هم نمی كنند. نگاهشان به جای دیگری است؛ به تلفنهایشان
كه از انتظار كاخ سفید كسی از آنها یادی بكند. مشغول رایزنی در اتاق انتظار و
دفاتر مقامات امریکائی و جنگ و جدال بر سر چند دلاری كه احتمالا جلویشان بیاندازند،
هستند. مشغول تمنا از ناتو برای ریختن بمب بر سر مردم ایران و ایجاد منطقه امن در
كردستان ایران برای خود هستند. اما اینكه كسی در كردستان از آلترناتیو رژیم چنج اینها
با بمب و خمپاره و آدمكشی كانتركتی (Mercenary)
استقبالی نكرده است، اینكه كسی در كردستان ایران برای حكومتی عشیره ای مثل كردستان
عراق تره ای خرد نكرده است، ریشه در سنت قوی كمونیستی و كارگری دارد كه برایش كار
شده است. آوردن اسمشان در بی بی سی و مطرح كردنشان، و فقط مطرح كردنشان، می تواند
كمك دروغینی بكند به شانسشان كه در ملاقاتهایشان با مقامات كاخ سفید به دردشان
بخورد. این آن چیزی است كه ناسیونالیسم كرد سخت مشغول آن است و می داند كه تنها
شانسش هم همین است.
٣١ مه ٢٠١٢
ایسکرا ٦٢٦
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر