در جواب کريم
متحد
کريم متحد نوشته
اى تحت عنوان «طرح چند پرسش از ناصر اصغرى» را در چند سايت اينترنتى انتشار داده
اند. اين نوشته شامل مطالب حاشيه اى متعددى است که پرداختن به آنها جواب به هيچ
معضلى نيست. مهم نيست چه کسى پشت نام «کريم متحد» قايم شده است، اما دو نکته در
لابلاى نوشته اش توجه ام را جلب کرد که لازم ديدم به آنها بپردازم.
ضديت با تبليغ
حزبى! گرايشى، هرچند ضعيف، در جنبش کارگرى وجود دارد که تمام هم و غمش تبليغ عليه
حزبيت کارگرى است. نوشته کريم متحد اين را با ضديت عليه تبليغ براى حزب کمونيست
کارگرى به نمايش گذاشته است. هر کس مى تواند با حزب کمونيست کارگرى مخالف باشد،
مواضع و برنامه اش را نقد و به قضاوت ديگران بگذارد. اما کريم متحد اينکار را
نکرده. مى گويد: «هدف از نوشته ناصر اصغرى تبليغ براى فعاليتهاى حزب کمونيست
کارگرى بوده است.» من هيچ جا حاشا نکرده ام که عضو حزب کمونيست کارگرى هستم. دليلش
هم خيلى ساده است. به نظر من همانطورى که طبقه سرمايه دار احزاب تشکيل مى دهد و
براى سازمان دادن جامعه احتياج به جلب توجه هر چه بيشترى از جامعه به اين احزاب را
دارد، طبقه کارگر هم لازم است که حزب تشکيل دهد تا بنيان جامعه سرمايه دارى را از
نهان بکند. اگر اعضاى اين حزب براى آن تبليغ نکنند و توجه بخش هر چه بيشترى از
جامعه را به برنامه اش جلب نکنند، آزادى واقعى و رهائى از سلطه کار مزدى به تعويق
خواهد افتاد. اين براى تمام احزاب جنبش کمونيستى صدق مى کند نه فقط براى حزب
کمونيست کارگرى. مشکل من با کريم متحد درست در همين است. اگر ايشان به صراحت مى
گفت که براى حزب کمونيست کارگرى تبليغ نکنيد و مثلا براى سازمان «اکثريت» تبليغ
کنيم آنوقت ديگر بايد به سراغ برنامه و اهداف اين سازمان مى رفتيم. در حال حاضر نمى
شود با نام سازمان «اکثريت» به جنگ حزب کمونيست کارگرى رفت. در مقاطع خاصى
عملکردهاى منحصر بخود و جنبشش را داشته است. فعلا بگذار تحت عنوان «جلوى هرگونه
همبستگى را مى گيرد» به جنگ گرايش کمونيسم کارگرى برويم. طرفداران گرايش اکثريت و
حزب توده سازمان عوض کرده اند ولى مبلغ همان گرايش ضدکمونيستى درون طبقه کارگرند.
من بهيچوجه نمى خواهم بگويم که چه کسى توده اى و يا اکثريتى هست يا نيست. اما اين
را بگويم که حزب توده و اکثريت پرچمداران سنتى گرايش فوق بوده اند.در جامعه سرمايه
دارى کارگر بودن براى فرد کارگر در خود فضيلتى ندارد. درست است که کارگرى شغل
شريفى و کارگران انسانهاى شريفى اند، ولى اين در خود سفره کسى را رنگين نمى کند.
شما همين کارگران چيت سازى بهشهر را در نظر بگيريد. براى بيش از ٢٨ ماه است که
حقوق شان را نپرداخته اند. براى گرفتن دستمزدهايى که طبقه ديگرى برايشان معين کرده
است، بايد به اعتصاب غذا دست بزنند و در آخر هم سر از بيمارستان در بياورند. جامعه
به کمونيسم بعنوان علم خيره نمى نگرد. کارگر براى مارکس و ديگر کمونيستها حکمت
ديگرى دارد. نقش تاريخى طبقه کارگر اينجا وارد موضوع مى شود. کارگر نقش مستقيم در
توليد و انباشت سرمايه دارد. با اعتراض خود مى تواند اين توليد و انباشت را متوقف
کند. حزب کمونيستى نقش سازمان دادن و مرتبط کردن اين اعتراضات را دارد. مطالبات
کارگرى را برنامه خود کرده و جامعه را به گرد آمدن حول اين مطالبات فرا مى خواند.
کارگران هر روز به اشکال مختلفى به کار مزدى اعتراض مى کنند. کمونيستها سازمان
دهندگان اصلى اين اعتراضات هستند. اما اگر اين اعتراض صرفا قرار است تا ابد حول
نمک و نمکدان سرويس غذائى کارخانه باشد، جامعه ول معطل است. هيچ کمونيستى نمى
تواند به اين نوع مبارزه دل خوش کند. اين گرايش بسيار شناخته شده اى است که امروزه
در دنيا به سوسيال دمکراسى معروف است. اعتراضات کارگرى بايد به سرنگونى جامعه
طبقاتى که ملزومه اش حزب کمونيستى است، بينجامد. اينکه جريانى، گرايش کمونيستى
درون طبقه کارگر را اپوزيسيون خود بداند و در عين حال با «فعال کارگرى» مبلغ خاتمى
مشکلى نداشته باشد، سر در جاى ديگرى دارد. هدفهاى بس بزرگترى پشت ضديت با تحزب
کمونيستى کارگران خوابيده است که در يک نوشته ديگر حتما به آن خواهم پرداخت.
يک نکته درباره
فعال «کارگرى» اين نوعى زمانى که انسانهاى زيادى مجبور به فروش نيروى کارشان هستند
و هر روز خودشان و تعداد زيادى انسان را در شرايط مشابه خودشان مى بينند، به نوعى
يک حس طبقاتى در اين طيف از انسانها شروع به رشد مى کند. اين بخودى خود آگاهى
طبقاتى نيست. اين را جامعه ايران بعد از اصلاحات ارضى شاه تجربه کرد. وقتى که
کارگر به آگاهى طبقاتى دست يافت، به قول مارکس خودبخود مانيفست کمونيست و کاپيتال
از کارخانه ها سر در مى آورد. تحزب کمونيستى يکى از نتايج متعدد آگاهى طبقاتى است.
اما صاحبان وسائل توليد به هيچوجه دست روى دست گذاشته و شاهد اين رشد نخواهند بود.
براى طبقه کارگر حزب و سنديکا خواهند ساخت. پابپاى گرايشى که مى خواهد جامعه را به
نوع ديگرى سازمان دهد و از شر کار مزدى خلاصى يابد، آلترناتيو خود را به کارگران
عرضه مى کنند. دولت رفاه تشکيل مى دهند. «فعال کارگرى» مبلغ غيرسياسى بودن کارگر
برايش مى تراشند. بنظر من اينها ديگر خيلى پيش پا افتاده اند. اگر کسى واقعا نيت داشته
باشد، با حزب کمونيست کارگرى و يا هر کمونيست ديگرى وارد بحث شود، بايد به اين
مواضع بپردازد و لازم هم نيست پشت «امروز فقط اتحاد» قايم شود. اينکه من گفته ام
«توده اى وقيح» و يا «بساط کثيف خود را جمع کنيد» نه کسى را ضدکمونيست مى کند و نه
طرفدار «امروز فقط اتحاد»يها.
امروز فقط اتحاد
کريم متحد
ناخواسته به من يک افتخارى داده است. به من پرخاش مى کنند که نوشته هاى از نوع
نوشته من جلوى اتحاد اکثريتى ها و گرايش کمونيستى را ميگيرند. در عرصه مبارزه
طبقاتى با تمام چريش دنيا هم نمى شود اين گرايشات را با هم متحد کرد. اين در واقع
نوع «کارگرى» «همه با هم» و «امروز فقط اتحاد» است. قرار نيست که من بيايم اينها
را متحد کنم. رسالت من اين است که اگر هنوز کارگر و يا هر انسان شريف ديگرى وجود
داشته باشد که به ارگانها و گرايشات سرمايه دارى و در اين نمونه خاص مورد نظر کريم
متحد، رئيس جمهورى اسلامى ايران کوچکترين توهمى داشته باشد، اين توهم را بزدايم.
اگر کسى قرار است بيايد و با اسم «فعال کارگرى» خاتمى را به کارگران قالب کند بايد
افشايش کرد. تئورى بافى هم نمى خواهد. نمى دانم آن کارگرى که بيش از ٢ سال است
دستمزد ناچيزش را نپرداخته اند و هنوز هم به آن «عادت» نکرده است، چه تئورى اى را
مى شود برايش بافت. از شما مى خواهم که با پرچم تان در جامعه ظاهر شويد تا کارگران
شما را ببينند و با ما مقايسه کنند. «اتحاد» کسى را با کسى متحد نمى کند. برنامه و
خواسته هايتان است که انسانها را از شما دور و يا به شما نزديک مى کند. پشت «امروز
فقط اتحاد» و «کريم متحد» قايم نشويد.
گرچه تحولات
جامعه ايران وقت زيادى را براى اين نوع بحثهاى پيش پا افتاده نگذاشته، اما
خوشبختانه حزب کمونيست کارگرى فعال به اندازه کافى دارد که به من اين اجازه را مى
دهد تا به اين نوع بحثها بپردازم.
١٨ ژوئن ٢٠٠٣
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر