۱۳۹۹ بهمن ۲۵, شنبه

آنجا هم شيكاگو است! ما همه شيث امانی هستيم!

هر روز اول ماه مه است!

تقلا و دست و پا زدن‌هاي جمهوري اسلامي در تقابل با جنبش‌هاي اعتراضي رو به رشد در ايران، ديدني و در عين حال آموزنده است. تقلايش براي خفه كردن صداي كارگران، بخصوص در اول ماه مه نمونه‌اي تيپك از رژيمي مستأصل و در حال غرق شدن است كه به هر خس و خاشاكي دست مي اندازد. مي خواهد به هر ترتيبي كه شده از برگزاري مراسم مستقل اول ماه مه جلوگيري بكند. از ترس از دست دادن كنترل بر مراسم دولتي، آن را هم ملغي كرده است! محمود صالحي را بخاطر شركت و سازماندهي مراسم اول ماه مه سقز يك سال تمام در زندان نگه داشت. فعالين كارگري در سنندج را براي شركت در مراسم اول ماه مه شلاق زد. شيث اماني را در آستانه اول ماه مه امسال دستگير و روانه زندان كرد. از گردهم‌آئي كارگران در روز ٦ ارديبهشت در پارك چيتگر براي بزرگداشت اول ماه مه ممانعت بعمل آمد. اينها و ده‌ها مورد اين چنيني فقط مواردي هستند كه ما از آنها خبر داريم. ده‌ها و صدها مورد ديگر نتوانستند سد ضخيم سانسور و فيلترينگ و ارعاب رژيم را بشكنند و به موقع به دست ما برسند.

جمهوري اسلامي شايد بتواند چند فعال جنبش‌هاي اجتماعي را بازداشت و زنداني و كتك كاري كند؛ نان شب فرزندانشان را به گرو بگيرد؛ از اعتراض آنها جلوگيري كرده و خاموش‌شان بكند. اما تقلا براي سركوب جامعه‌اي كه حكم رفتنش را داده است، تلاشي عبث و بيهوده‌ بيش نيست. شيث اماني، محمود صالحي، منصور اسانلو و بختيار رحيمي تنها چند تن از هزاران فعال كارگري در اين جامعه هستند كه شرايط زندگي در ايران هر روز بازتوليدشان مي كند. اگر ميشد با سركوب و زندان جلوي اعتراض جامعه را گرفت، رژيم پهلوي هم مي توانست اين كار را بكند و سرنگون نشود. اگر اين كار شدني بود، اعدام‌هاي دسته جمعي دهه شصت مي بايست اين كار را دو دهه پيش به اتمام مي رساند. اگر اصولا سركوب كارساز بود، سركوب كارگران شيكاگو و اعدام رهبران كارگري اعتراضات آن شهر، بيش از ١٢٠ سال پيش، مي بايست از به ميدان آمدن كساني چون شيث اماني و صديق كريمي و محمود صالحي جلوگيري كند! اما واي بحال رژيمي كه جز سركوب منطق ديگري ندارد!

از وقايع سال ١٨٨٦ شيكاگو بيش از ١٢٠ سال مي گذرد. جنبشي بر عليه ساعات كار طولاني روزي بين‌المللي را از دل خود بيرون داد. روز اول ماه مه! اينجا سنندج است! مبارزه بر سر به رسميت شناخته شدن اين روز در جريان است. مبارزه بر عليه بيكارسازي‌ها، بر عليه ديركرد پرداخت دستمزدها، بر عليه تحميل دستمزدهاي بارها زير خط فقر به كارگران، مبارزه براي تشكل‌هاي كارگري، مبارزه بر عليه جداسازي‌هاي جنسي در محيط كار و زندگي، ابعادي بمراتب وسيعتر از مبارزه بر عليه ساعات كار طولاني در بيش از يك قرن پيش در هزاران فرسنگ، آنور اقيانوس‌ها، در شهري به نام شيكاگو به خود گرفته است. اينجا سنندج است! شهري كه سركوب انقلاب ۵٧ توسط گانگسترهاي اسلامي را به چالش كشيده است! شهري كه رژيم جانيان اسلامي آرزوي تثبيت حكومت خود بر آن را به گور خواهند برد! شهر جمال چراغ ويسي؛ شهر اول ماه مه‌هاي سرخ در دل سياه‌ترين سركوب‌هاي دهه شصت! اينجا سنندج است، و جمهوري اسلامي در برابرش ناتوان‌تر از ناتوان!

سنندج را نمي شود با دستگيري شيث اماني، با شلاق زدن فعالين كارگري و با اعدام جمال چراغ ويسي مرعوب كرد. نمي شود دستمزد كارگرانش را نداد و از اعتراض آنها هم جلوگيري كرد. نمي شود با دستگيري شيث اماني و شلاق زدن فعالين كارگري مانع متشكل شدن و برگزار كردن مراسم اول ماه مه‌شان شد. نمي شود با اعدام جمال چراغ ويسي شهر را ساكت كرد. نمي شود؛ نمي شود؛ نمي شود. ساكت نمي شود تا زماني كه جمهوري اسلامي گورش را گم نكرده باشد! شيكاگو و آمريكا و كل جهان حتي با اعدام فعالين كارگري سرشناسي چون جو هيل، اگوست سپايز، مايكل شواب، جورج انگل، لوئي لينگ و آدالف فيشر هم ساكت نشد، فقط رسيدگي به مطالباتشان ساكت‌شان كرد. سنندج و همراه با سراسر ايران فقط با رفتن جمهوري اسلامي مي توانند سبك و سنگين كند كه ساكت شود يا نه!؟

شيث اماني را دستگير كرديد؟ جمال چراغ ويسي را كشتيد؟ فعالين كارگري مراسم اول ماه مه سال گذشته را تازيانه زديد؟! با يك ميليون نفر ديگر در اين شهر و ميليون‌ها نفر در شهر و روستاهاي دور و برش چكار مي خواهيد بكنيد؟ با هفتاد ميليون جمعيت ايران، كه در نظر داريد به تدريج از گرسنگي بكشيد، چكار خواهيد كرد؟ راه ديگري جز سرنگون شدن نداريد. اين ادعاي من نيست، حكم طبقه كارگر ايران است كه هر روزه از زبان لات و لوت‌هاي خودتان از بلندگوهاي نماز جمعه‌هايتان هم شنيده مي شود.

در اول ماه مه مگر قرار است چه بگوئيم!؟ خواهيم گفت كه با دستمزدي كمتر از يك ميليون تومان نمي شود زندگي كرد. خواهيم گفت كه دستمزدها به هيچوجه نبايد به تعويق بيافتند. خواهيم گفت كه زندگي انساني و شايسته انسان مي خواهيم. خواهيم گفت كه تشكل حق ماست، اعتصاب حق ماست. خواهيم گفت كه هيچ كسي نبايد بخاطر عقايد سياسي‌اش در زندان باشد. مي گوئيم كه اين دنيا شايسته انسان نيست! خواهيم گفت كه كارگر زن، مرد، افغاني و ايراني ندارد. همه بايد از حقوقي برابر و در عين حال انساني و در شأن انسان برخوردار باشند. اينها را خواهيم گفت و در عين حال خواهيم گفت كه جمهوري اسلامي توهين به انسانيت است. اگر با گسيل گله حزب الله مانع اين شويد كه در روز اول ماه مه بگوئيم، مطمئن باشيد كه روز دوم مه، سوم مه، چهارم مه و غيره خواهيم گفت. آنقدر خواهيم گفت كه ثابت كنيم تا زماني كه فقر هست، تا زماني كه جمهوري اسلامي هست، همه روزها اول ماه مه هستند.

٢٦ آوريل ٢٠٠٨

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر