جورج بوش روز ١۵ ژانویه ٢٠٠٩، آخرین نطق خود بعنوان رئیس
جمهور آمریكا، و به رسم تمام رؤسای جمهور این كشور كه دوره ریاست جمهوریشان به پایان
می رسد، نطق خداحافظی با مردم آمریكا را بیان كرد. منتها به قول قریب به اتفاق
گزارشگران و روزنامه نگاران، كسی به او گوش نداد. با اینحال، همین گزارشگران و
روزنامه نگاران نطق ایشان را چندین بار و با تفاسیر خود، بخورد همه دادند.
همه، از ژورنالیستها
گرفته تا مردم عادی و تا نزدیكان سیاسی و خانوادگی بوش اتفاق نظر دارند كه او
منفورترین رئیس جمهورها در تاریخ آمریكا بوده است. او به درست در آخرین روزهای ریاست
جمهوری اش با لنگه كفش مورد استقبال قرار گرفت. از بیش از ٣ میلیون كارگری كه در سال
٢٠٠٨ تنها در آمریكا بیكار شدند، تا میلیونها مردمی كه خانه هایشان را در عرض چند
روز در همین كشور از دست دادند، تا میلیونها مردم دیگری كه در عرض چند دقیقه پس
اندازهای چندین دهه خود را یك شبه از دست دادند و حتی سرمایه دارانی كه ورشكسته
شدند و به خیل بیكاران پیوستند، تا میلیونها داغدیده در عراق و افغانستان و غیره،
همه آرزوی رفتن او را داشتند؛ و بسیاری از این قربانیان سیستم جنگلی سرمایه داری
هار، بدون یك چشم اندازی جورج بوش را با لعن و نفرین از ته دل بدرقه كردند.
تا آنجا كه سیاست
پارلمانی آمریكا را دنبال كردهام، كمتر رئیس جمهوری بوده كه هنگام نطق خداحافظی
مورد لعن و نفرین واقع نشده باشد. كمتر رئیس جمهوری بوده كه به حتی پیش پا افتاده
ترین قول خود به توده رأی دهنده وفادار مانده باشد. جورج بوش اولین و آخرین این
نوع رئیس جمهورها نبود و نخواهد بود.
در عین حال
باراك اوباما كه هنگام انتشار این مطلب رسما رئیس جمهور آمریكا خواهد شد، و با
سنگر گرفتن پشت شعار «تغییر» از محبوبیت نسبتا بالائی در جامعه آمریكا، بخصوص در بین
قشر فقیرتر این جامعه برخوردار است، شور و شوقی را در این جامعه و تا حدودی در دنیا
دامن زده است. قرار است در نطق مراسم گشایش دوره ریاست جمهوری او بیشترین شركت
كننده شركت كنند. رسانه ها حدس می زنند كه این نطق پر بیننده ترین نطق یك رئیس
جمهور آمریكا خواهد بود. امیدوارم كه او این انتظارات را برآورده كند؛ اما بعید به
نظر می رسد. درست چند دقیقه بعد از انتخابش به ریاست جمهوری، در سخنرانی پیروزی
خود گفت كه «انتظارات زیادی از انتخاب من می رود. باید بگویم كه برای برآوردن این
انتظارات بسیار بیشتر از یك دوره ریاست جمهوری ٤ ساله زمان لازم است.» آب سرد و
پاكی ریخت رو دست تمام كسانی كه آن شب مست نبودند و متوجه سخنان او شدند.
جامعه آمریكا، و
در سطحی بالاتر، دنیا چنان شیفته «تغییر» است كه كمتر كسی در آمریكا را می توان
سراغ گرفت كه توهمی به اوباما نداشته باشد؛ چرا كه می گوید «تغییر»! كمتر چپی بود
كه در این كشور حاضر باشد موضعی منفی بر علیه او بگیرد. در مكاتبه ای كه با یكی از
مورخین چپ نسبتا رادیكال بسیار شناخته شده جنبش كارگری آمریكا داشتم، در باره جنبش
كارگری آمریكا برایم نوشته بود كه «طبقه كارگر امیدوار است كه از انتخاب شدن
اوباما بهره مند شود.» اولین واكنشم به این جمله او این بود: “Here we go again!”. نمی خواهم اینها را اینجا نقد كنم. این روند چند سال دیگر به
اشتباه خود در زندگی واقعی پی خواهد برد. اینجا اما اجازه بدهید به جامعه ای كه
واقعا از دست سرمایه داری هار تار و مار شده است و بیخود دلش را به اوباما خوش
كرده است بگویم كه اوباما قرار نیست سر سفره خالی كارتون خوابها، بیكار شده ها،
مادران تنها و غیره را رنگین كند. او رسما گفته است كه می خواهد رهبری شكست خورده
آمریكا بر جهان را دوباره تثبیت كند. تثبیت این رهبری هیچگونه ربطی به شیفتگان تغییر
ندارد. منظور ایشان، همچنانكه در نوشته ای در تابستان سال ٢٠٠٧ نوشته بود، فراتر
رفتن از عراق است. متأسفانه اینجا نوشتن در این باره هم اهمیت چندانی ندارد. نمی
خواهم وقت خوانندگان را با تحلیل این موضوع حداقل اینجا بگیرم. اما یك نكته را رو
به حامیانی كه با اوباما در شعار و رتوریك «تغییر» او هم تصویر نیستند بگویم كه
سرمایه داری بحرانی آمریكا قرار نیست با یك شخص تغییری بكند و گویا فصل جدیدی از
تغییر در زندگی را شروع كند. نه ابدا چنین نخواهد شد.
انتخاب اوباما
از یك جهت بسیار مثبت است. اینكه كسانی كه رنگ پوست ایشان را نشانه ای از تغییر در
وضعیت اجتماعی و اقتصادی خود می دیدند، توهمشان خواهد ریخت. جامعه از سیاست احزاب
دمكرات و جمهوریخواه عبور خواهد كرد. شیفتگان تغییر مجبورند چشمانشان را بر روی
واقعیات باز كنند. جامعه هر چقدر به تغییر واقعی نزدیك بشود، رئیس جمهور وقت آمریكا
منفورتر خواهد شد. آیا اوباما این رئیس جمهور خواهد بود. باید منتظر ماند و دید.
١٦ ژانویه ٢٠٠٩
انترناسیونال ۲۸۰
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر