۱۳۹۹ بهمن ۲۵, شنبه

«کارگران نفت بايد خجالت بکشند»!

در حاشيه اظهارات كورش مدرسي درباره كارگران

 كورش مدرسي اخيرا (٢٨ اكتبر ٢٠٠٥) در مصاحبه‌اي اظهارنظراتي درباره مبارزه كارگري كرده است كه پرداختن به چند نكته از آن بيمورد نيست. مسائلي از قبيل چگونه كارگران وارد مبارزه ميشوند، سنديكاليسم چيست، كارگران عافيت‌طلب شده‌اند! و غيره. قبلا در جاي ديگري نيز گفته بودم كه ايشان يك تز اصلي دارند؛ «جامعه راست شده و از چپ خبري نيست!» در همين يك مصاحبه هم دم تز اصلي حزبشان پيداست. هر جا از تشكل كارگري صحبت ميكند، از سنديكا و اتحاديه حرف ميزند؛ و براي اينكه بگويد كه از شورا هم گفته، ميگويد «شورا هم اگر بشود درست كرد بايد درست كرد.» يعني هيچي! كارگر بايد برود سنديكا درست كند! اتحاديه درست كند! انجمن صنفي درست كند! و شورا هم كه نميشود! اگر بتواند درست كند، برود درست كند! كوروش مدرسی از نقش عنصر فعاله در جنبشها زیاد حرف میزند اما آنجا كه نوبت به تشكل رادیكال كارگری و مبارزه كارگري ميرسد، به لكنت می افتد و اما و اگرها را ردیف میكند. حرفهاي «جالبي» در باره كارگر و مبارزه كارگري ميزند كه بنظر من بايد جلوي رهبر كارگري بگذاريم تا از مواضع ايشان هم مطلع باشند. آنچه بیش از هر چیز در این مصاحبه بیرون میزند بی ربطی ایشان و حزبش به كارگر و مبارزه كارگری است.

مكانيسم وارد كردن كارگران به مبارزه

آقاي مدرسي ظاهرا تصمیم گرفته است رهبر بودن خود را نشان دهد و ثابت كند كه نحوه برخوردش با دیگر رهبران فرق میكند. میخواهد بقول خودش صریح باشد. بی پرده حرف بزند و وقتی بی پرده حرف میزند تنها یك مشت توپ و تشر و «خجالت بكشید» و چرا جمهوری اسلامی را سرنگون نمیكنید و امثال اینها بیرون میریزد و معلوم میشود كه از كارگر و جنبش كارگری و موانع و پیشرویها و مكانیسمش چیزی نمیداند. میگوید میخواهید من بگویم كارگران چه باید بكنند؟ باید بروند فوری جمهوری اسلامی را سرنگون كنند!! ظاهرا كارگران باید به ایشان بگویند خیلی ممنون. ما متوجه مساله نبودیم. اما مشكل ایشان فقط این نیست كه از كارگر و مكانیسم مبارزه كارگران و حتی شرایط كارگران پرت است، بلكه مساله اینست كه ایشان برای به بازی گرفته شدن توسط جریانات راست اپوزیسیون و پیاده كردن سناریوی كذایی شان كه قبلا اعلام كرده اند یعنی تشكیل «مجلس موسسان و دولت ائتلافی» به شلوغی كارگران نیاز دارد. سناریوی ایشان اینست: كارگر شلوغ میكند ایشان برای مذاكره برای تشكیل مجلس موسسان به سراغ جریانات مختلف اپوزیسیون میرود و قول میدهد كه سوسیالیسم را پیاده نكند، اعتصابات كارگری را بخواباند، و… (رجوع كنید به نظرات كوروش مدرسی در بحثهای داخلی حزب كمونیست كارگری كه روی سایت حزب هست و همچنین نگاه كنید به منشور سرنگونی حزب ایشان كه یك كلمه در مورد قیام و انقلاب در آن نیست.)

كوروش مدرسی مرتبا به كارگراني كه به خيابان نميآيند و دست به مبارزه نميزنند و يا عليه فدراليسم و حزب دمکرات کردستان ايران شعار نميدهند، ميگويد كه «بايد خجالت بكشند.» وي بخصوص چند بار كارگران نفت را خطاب قرار ميدهد و بهشان ميگويد كه خجالت بكشید چون كه مثلا كارگران فلان رشته توليدي وضعشان بد است! و به كارگران ديگر ميگويد كه برويد يقه كارگران نفت و برق و آب و اتوبوسراني و ايران خودرو را بگيريد و بهشان بگوئيد خجالت بكشيد، جامعه را دارد باد ميبرد و شما كلاه خودتان را چسبيده‌ايد. به كارگران اعتصابي فلان كارخانه كه جلوي مجلس و يا فلان وزارتخانه تجمع كرده‌اند ميگويد كه آنجا را ول كنيد و برويد جلوي پالايشگاهها تجمع كنيد و به كارگران آنجا بگوئيد كه چرا كاري نميكنند! وي مرتب به اعتراض كارگر در جمهوري اسلامي ايران حمله ميكند و از آنها ميخواهد كه به مبارزه سياسي و سرنگوني جمهوري اسلامي روي بياورند، چرا كه خطر فدراليسم و بمب هسته‌اي بسيار خطرناكتر از هر خطر ديگري است. و از رهبران كارگري هم ميخواهد كه با ايشان تماس بگيرند!

بله! خطر بمب هسته‌اي و اسلام سياسي واقعي است، اما اين به بحث کورش مدرسي بيربط است، و اين بيربطي آنجا روش ميشود که او مبارزه کارگر شاهو را در مقابل کارگر نفت قرار ميدهد. پائين تر بدليل واقعي اين اظهارات که جلب توجه کارگر شاهو و نساجي کردستان است اشاره ميکنم، اما همين هم يک تلاش عبث است. هيچ كارگري که آشنائي مختصري با سابقه بحثهاي آقاي مدرسي داشته باشد به صرف حرفهاي امروز وي در مورد سرنگوني رژيم و آينده‌اي که براي جامعه تصوير ميکند توجهش جلب نميشود. چرا بايد به حرف ايشان گوش داد و مثلا با سازمان فدائيان اکثريت تماس نگرفت؟ يا مثلا به حرفهاي سربداران گوش نداد؟ اصلا چرا نبايد بين کورش مدرسي و داريوش همايون به حرفهاي آقاي مدرسي توجه کرد؟ مگر ايشان قرار است براي کارگر کار ويژه‌اي بکند؟ ايشان قبلا در بحثهاي داخلي كه اكنون روي سايتهاي اينترنتي حزب كمونيست كارگري هم موجود هستند، گفته بود كه بعد از سرنگوني جمهوري اسلامي بخش سوسياليستي برنامه «يك دنياي بهتر» را اجرا نخواهد كرد و با كساني چون حجاريان دولت تشكيل خواهد داد و از كارگران هم خواهد خواست كه با اين دولت راه بيايند و سرنگونش نكنند. ايشان استدلال ميكرد كه اگر بخواهيم سوسياليسم را فورا اجرا كنيم مردمي که پشت سر ما جمع شده‌اند پراکنده ميشوند و يا اگر مثلا نان را مجاني کنيم شاطرها اعتصاب خواهند كرد و مردم از سوسياليسم رم ميكنند.

اما مكانيسم مبارزه كارگري آنچيزي نيست كه كورش مدرسي جا و بيجا با لحن مخصوص خود بر زبان مي‌آورد. اين در بهترین حالت نوعي چريكي‌گري است كه فكر ميكند كارگران چون قرص سيانور زير زبانشان نيست، بايد خجالت بكشند! ادبيات شناخته شده خلقي‌گري. كورش مدرسي ميگويد كه كارگران صنايع كليدي نفت و ايران خودرو و غيرو چون وضعشان خوب است! و از مطالبات كارگران شاهو حمايت نميكنند، كلاهشان را چسبيده‌اند! و يا بقول خودش «فرصت طلب و عافيت طلب» شده‌اند. جدا از بی خبری و بی اطلاعی از مكانیسم های مبارزه كارگران٬ ايشان گويا اصلا خبر ندارد كه در ايران چه خبر است. وضع معيشتي كارگران را با آخوندها عوضي گرفته است. حتي از فقري كه گريبان كارگر را هم گرفته است، اگر خبر هم داشته باشد، برايش محسوس نيست. آقاي مدرسي مي پرسد: «دانشجو از سر مسئله سياسي جمع ميشود، آیا طبقه كارگر از سر مسائل سياسي نميتواند جمع بشود؟! عقل ندارد؟!» در واقع ايشان از مكانيسم مبارزه كارگري هيچي نميداند. من پائينتر نقل قولي از منصور حكمت درباره همين «بي‌عقلي» كارگر خواهم آورد. اما همين کورش مدرسي و دوستانش که دوره‌اي انسان وقتي از کارگر و تشکل و مبارزه کارگري حرف ميزد حتما بايد دور و برش را ميپائيد که به ايشان برنخورد، امروزه همانند خيلي‌ها کارگرپناه، نوع خودش شده است. و همه کارگرپناه‌ها هم، از جمله کورش مدرسي، وقتي که از کارگر حرف ميزنند و يا خطاب به آنها حرف ميزنند، با زبان صغير و آدم زبان نفهم حرف ميزنند. کورش مدرسي هم درست دارد همين کار را با کارگر ميکند. ميگويد کارگران جمع شوند و جمهوري اسلامي را سرنگون کنند. اما همانجا ترمزش را ميکشد. ميگويد: «متشکل بشويم جمهوري اسلامي را بياندازيم و از آزادي‌مان و مطالباتمان دفاع بکنيم.» کارگر بايد جمهوري اسلامي را بياندازد تا دولت را در دست بگيرد و مطالباتش را به اجرا بگذارد! آنچه را که آقاي مدرسي ميگويد از سر بيدقتي نيست؛ به آن خوب فکر کرده است. دهها سمينار برايش گذاشته است. هدف ايشان از انداختن جمهوري اسلامي دولت مؤتلفه‌اي است که کورش مدرسي هم در آن شريک است و معلوم نيست اين دولت چه موقع جاي خودش را با چه مکانيسمي به دولت سوسياليستي کارگران ميدهد؟! کلاه سر کارگر نميرود. بايد اين را صريحا به او بگوئيد.

برگرديم بر سر مکانيسم مبارزه کارگري. ماركس «دستنوشته‌هاي اقتصادي و فلسفي ١٨٤٤» را با اين پاراگراف آغاز ميكند: «مبارزه آشتي‌ناپذير ميان سرمايه‌دار و كارگر مزد را تعيين ميكند. در اين مبارزه پيروزي ناگزير از آن سرمايه‌دار است. (منظور ماركس پيروزي در مبارزه بر سر دستمزد است.) سرمايه‌دار بدون كارگر بيشتر ميتواند زندگي كند تا كارگر بدون سرمايه‌دار. اتحاد ميان سرمايه‌داران امري است متداول و كارآمد، حال آنكه اتحاد ميان كارگران ممنوع است و عواقب دردناكي براي آنان دارد.» و بعد در صفحات بعد آن به گرو گرفته شدن زندگي كارگر و خانواده‌اش در دست معدودي سرمايه‌دار به خاطر در اختيار داشتن وسايل معيشت جامعه ميپردازد. منصور حكمت هم درست با همين متد از مبارزه كارگري صحبت ميكند. وي در يكي از سخنراني‌هايش در كنگره ٣ حزب كمونيست كارگري تحت عنوان «مبارزه سياسى و اقتصادى طبقه کارگر» كه انگار رو به همين بحث مشخص آقاي مدرسي سخنراني ميكند، ميگويد: «در ايران امروز مبارزه طبقه کارگر، بنا به ماهيت شرايط، سياسى است. بطور کلى مبارزه اقتصادى طبقه کارگر در جامعه کاپيتاليستى تقابل سياسى در جامعه را نشان ميدهد. ولى اينجا بمعنى اخص کلمه اين مبارزه به سرنوشت اين حکومت مربوط ميشود. اگر با يک جنبش اعتصابى سراسرى روبرو بشوند، ميافتند، مساله بهمين سادگى است، حتى اگر طرف فقط دستمزدش را بخواهد، و لازم نيست الزاما بگويد «آزادى انديشه با ريش و پشم نميشه»، يا چيز ديگرى، تا سياسى شده باشد. همينکه بگويد من دستمزدم را ميخواهم و سر کار نميروم، کافيست که جمهورى اسلامى به لبه پرتگاه سقوط نزديک شود. در نتيجه ما نبايد زياد نگران اين باشيم که چرا مثلا کارگران در مبارزه عليه سلطنت شعار آزادى وکلاى زندانى را ندادند. ما از نظر استراتژى حرکت جنبشمان نبايد نگران اين باشيم. ميشود گفت که اگر ميگفتند نشان دهنده رشد آگاهى سياسى و توجه کارگر به صحنه سياسى است، در اين شکى نيست. ولى من و شمائى که نشسته ايم روند اوضاع را بررسى ميکنيم، اعتصاب صنعت نفت اگر سر اضافه کارى باشد، سر حقوق و سر دستمزد باشد و صنعت نفت را بخواباند، از نظر استراتژى حرکت جنبش عليه جمهورى اسلامى عملا يک تاثير را دارد. اينکه اصرار کنيم که کارگران حتما شعارهاى سياسى بدهند و در رابطه با خاتمى اظهار نظر کنند، اين بنظر من در رابطه با جنبش کارگرى يک درجه‌اى تحميل ذهنيت يک فعال سياسى به يک جنبش واقعى است. … در نتيجه بنظر من تلاش بيش از حد براى سياسى کردن طبقه کارگر، يعنى تلاش نمايشى براى سياسى کردن طبقه کارگر، نبايد کرد. کارگر وقتى خودش به اين مرحله برسد که قدرت را در دسترس ببيند و فکر کند ميشود رفت، همه اين بحثهاى اقتصادى‌اش را کنار ميگذارد و ميگويد حکومت بدست ما، يا همه حکومت به شوراها، يا زنده باد حزب کمونيست کارگرى يا جنبش کمونيستى کارگرى. ولى الان که داريم نگاه ميکنيم به دانشجوها، تحکيم وحدت در خرم آباد جلسه دارد، مثل اين است که صنعت نفت هم اعتصاب خودش را بکند.» در جای دیگری از همین بحث منصور حكمت میگوید «فقر و ناامنى کارگر را محافظه‌کار ميکند. کارگران در زمان شاه ميتوانستند اعتصاب بکنند براى اينکه نسبتا وضع اقتصادى و رفاهيشان خوب بود. يعنى اينکه ميتوانست بگويد من ميتوانم دو ماه اين جيب و آن جيب بکنم و يک کارى بکنم که اعتصابم را ادامه بدهم. اما الان انتظار يک اعتصاب سه هفته‌اى از کارگرى که حقوق همين امروزش را هم ندارد اشتباه است و اين بشدت کارگران را محافظه‌کار ميکند. در نتيجه وظيفه جنبش کمونيستى اينست که نسبت به اين پديده استراتژى روشنى داشته باشد. چطورى جنبش کارگرى فعلى ميتواند از اين موقعيت در بيايد و برود به يک جائى که معترض است، اعتصابى است، و دخالت ميکند؟ کليد اين مساله بنظر من يکي‌اش جنبش مجمع عمومى است.»

اما از همه اينها گذشته، با لحن کورش مدرسي كه انگار جناب سروان دارد با گماشته‌اش صحبت ميكند، هيچ كارگري سراغ هيچ حزبي نخواهد آمد. كورش مدرسي متوجه نيست كه نیروی كار كارگر كالاست و در ميان کالاها هم نوع ويژه‌اي است. تنها کالاي کارگر است و کارگر بنابر موقعيتش قادر نيست کالايش را همانند سرمايه‌دار نه انباشت کند و نه پس‌انداز. برعكس كالاهاي ديگر، کالاي کارگر (نيروي کارش) زندگي اوست؛ و اگر زندگي هر روزه با غذا مبادله نگردد، با مشکل مواجه خواهد شد و از بين خواهد رفت. كارگر چاره ديگري ندارد جز اينكه با هر قيمتي كه بتواند اين كالا را با آذوقه بچه‌اش مبادله كند. حقوق كارگر را دوسال و سه سال نپرداخته اند اما هنوز هم از ترس اينكه همين كارش را هم از دست بدهد، هر روز سر كار حاضر ميشود!

سنديکاليسم از منظر کورش مدرسي

آقاي مدرسي اما درباره تحزب کمونيسي، سنديکا و سنديکاليسم هم اظهارنظر ميکنند. ميگويد: «سنديكا جائي است كه كارگر ميرود در آنجا از مطالباتش دفاع ميكند.» اين تزي است که امروز آقاي مدرسي به آن متمايل شده است. در ادبيات کمونيسم کارگري ما گفته‌ايم که سنديکا بديل يک جنبش خاصي به نام جنبش سنديکاليستي است. اما آقاي مدرسي سنديکاليسم را جنبش غيرسياسي طبقه کارگر معرفي ميکند! جنبش مبارزه بر سر مطالبات اقتصادي طبقه کارگر! به اين جمله توجه كنيد: «مشكل طبقه كارگر راستش از يك طرف سنديكاليسم است. يعني اينكه دخالت نكردن در سياست. ببينيد دخالت نكردن در سياست سنديكاليسم است! سنديكا جائي است، سنگري است كه آدم ميرود در آن از زندگي‌اش دفاع ميكند.» اين بزرگترين خدمت به سنديکاليسم است. سنديکاليستها گوش فلک را کر ميکنند که بگويند ما با سياست کاري نداريم و دنبال مطالبات اقتصادي کارگران هستيم. خيلي دلشان ميخواهد که کساني پيدا شوند و به جامعه بگويند که اينها سياسي نيستند تا اينها نيز به کمونيستها بگويند که ايدئولوژيک و غيرو هستيد. خود کارگران اين ادعا را از ايشان نميخرند. همين چندي پيش بود که سنديکاليستها با دادن يک پلاتفرمي از آقاي معين در آخرين دوره رياست جمهوري اسلامي دفاع کردند. يعني دفاع از ارتجاعي‌ترين سياست ممکن در ايران! کورش مدرسي ميگويد سنديکاليسم کارگران را از تحزب برحذر ميدارد. نخیر سندیكالیسم تحزب خودش را دارد احزاب سوسیال دموكرات! اینجا كوروش مدرسی یك بار دیگر پرت بودنش را از جنبش كارگری نشان میدهد این آناركوسندیكالیسم است كه تحزب را تحقیر میكند. ايشان دارد بنابه منفعتهاي سياسي يک چنين آوانسهائي به اين جنبش ارتجاعي ميدهد. سنديکاليسم هيچوقت نگفته که کارگران تحزب نيابند. ميگويد که از تحزب کمونيستي بپرهيزند!

به چند نمونه از اظهارات ديگر آقاي مدرسي توجه كنيد: «رهبران كارگران نميگذارند كه كارگران جمع بشوند و تشكل درست كنند.» «در بين چپها و كارگران مراد از جنبش كارگري مبارزه اقتصادي كارگر است!»، «فعال كارگري تحزب كمونيستي را نشان شما نميدهد، فقط مبارزه اقتصادي را نشان شما ميدهد.» «وقتي از جنبش كارگري در جامعه حرف زده ميشود، منظور جنبش اقتصادي كارگر است!» اينها تصور هيچ فعال کارگري از مبارزه کارگري نيست. آرزوهاي کورش مدرسي از مبارزه کارگري است. فعال كمونيست كارگري دارد جامعه را به يك طرف ميبرد. دارد كارگر را به دلايلي سازمان ميدهد. حتي اگر نتواند در ايران به كارگر بگويد برويد عضو فلان حزب بشويد، اما دارد مرتب ميگويد كه كارگر متفرق و بدون تحزب جاي دوري نميرود. اينها را در بحثهاي فعالين كارگري كمونيست شاهديم. فعال كارگري سنديكاليست هم دلايل خودش را دارد. به كارگر ميگويد كه برويد عضو حزب معين بشويد! به كارگر ميگويد كه خانه كارگر تشكل كارگري است! كارگر آناركوسنديكاليست هم دلايل خودش را دارد. مشخصا دارد به كارگران ميگويد كه عضو احزاب كمونيست نشويد و بعدش هم مضرات سرمايه داري دولتي دوره شوروي را به حساب كمونيسم ميگذارد و جامعه آنارشيستي را براي توده كارگر توضيح ميدهد. اينها را هم در بحثهاي همين اواخر فعالين كارگري طيفهاي مختلف شاهد بوده‌ايم. فعال كارگري كه افقي جلوي كارگر نميگذارد، از طرف كارگران زياد جدي گرفته نميشود. مکانيسم مبارزه فعال کارگري را منصور حکمت دهها نوشته و سمينار درباره‌اش داشته است.

اهداف کورش مدرسي از اين بحث

تا همين چندي پيش تصورم اين بود كه شايد اينها در خارج از كردستان هم دوستي، سمپاتي و يا آشنائي داشته باشند؛ اما تحولات اين دوره حداقل براي خود من ثابت کرد که حيطه فعاليت اينها فراتر از حيطه فعاليت سياسي احزاب سياسي كردستاني نيست. اما در همين چهارچوب و حيطه هم کارگر تحويلشان نميگيرد. در مبارزات کارگران نساجي‌ها در سنندج سرشان بي‌کلاه ماند. در همين مصاحبه‌شان کلي حرف نامربوط به طرف کارگران نفت، برق، ايران خودرو، اتوبوسراني و غيره پرتاب ميکند که به خيال خودش دل کارگران نساجي شاهو را به دست بياورد! ميداند که کارگر ايران خودرو، نفت و غيره را ندارد پس به شيوه تفرقه افکنانه به سراغ کارگري ميرود که دارد براي مبارزه کارگران ايران الگو ميشود. معلوم نيست چرا ايشان نميتواند بطور اثباتي از راديکاليسم و سنتهاي جديد و اجتماعي مبارزه کارگران شاهو و نساجي کردستان حرف بزند بدون اينکه به کارگران ديگر «خجالت بکشيد» بگويد. آيا واقعا کارگر راديکال و مبارز شاهو که امروز بيش از هر زمان اهميت اتحاد طبقاتي کارگران و معضلات پيش روي مبارزه خود و ديگر هم طبقه‌ايهايش را ديده است از مقابل قرار دادن کارگران استقبال ميکند يا همان عبارتي را که کورش مدرسي به کارگران نفت ميگويد تحويلش ميدهند؟ اينها نه تنها کارگر و مبارزه کارگري را نميفهمند، بلکه حتي کردستان امروز را با کردستان قبل از انقلاب عوضي گرفته‌اند. فعال کارگري در کردستان را نميشود با تمجيد از وي و زدن توي سر کارگر در نقاط ديگر جذب کرد، اين فعالين کارگري دوستانشان را ميشناسند.

۱۹ نوامبر ۲۰۰۵

كارگر كمونیست ٢٢

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر