۱۳۹۹ بهمن ۲۵, شنبه

سياستهاي ارتجاعي «فدراسيون كار آمريكا» زير ذره‌بين

در اواخر ژوئيه ٢٠٠٥ در گردهمائي بمناسبت پنجاهمين سالگرد تشكيل «فدراسيون كار آمريكا – كنگره تشكلهاي صنعتي» (AFL-CIO)، اين فدراسيون دچار انشعاب بزرگي شد كه اتحاديه‌هاي بزرگي تحت عنوان ائتلاف «تغيير براي پيروزي» (Change to Win) يا در همان گردهمائي از اين فدراسيون جدا شدند، يا مدتي بعد از آن از وي جدا شدند، يا اصلا قبل از شركت در اين گردهمائي عملا از آن جدا شده بودند و يا هم در حال وزن كردن انتخاب بين جدائي و ماندن در چهارچوب اين فدراسيون هستند. فعالين سرشناسي چون جيمز هوفا (James Hoffa) و اندي سترن (Andy Stern) در رهبري اين ائتلاف به چشم ميخورند. سياستهاي ضدكارگري فدراسيون كار آمريكا هميشه زير ذره‌بين و نقد تند فعالين چپ اتحاديه‌هاي كارگري قرار گرفته‌اند. تفكيك سياستهاي فدراسيون كار آمريكا بخصوص سياست خارجي آن از سياستهاي رسمي هيات حاكمه آمريكا بسيار دشوار است. اختصار AFL-CIO گاها جاي خود را به AFL-CIA در بين فعالين كارگري ميدهد! نوشته‌اي به تاريخ ٣١ مارس ٢٠٠٥ به قلم جري تاكر (Jerry Tucker)، از فعالين چپ قديمي مخالف سياستهاي راست فدراسيون كار آمريكا، در نشريه «خلاف جريان»(Against the Current) منتشر شده که به نكات مهمي اشاره ميكند. به عقيده تاكر، عمده مسائل مطرح در بين مخالفين جان سويني (John Sweeney)، رهبر فدراسيون كار آمريكا، مساله «بازسازي» و «توزيع دوباره منابع» است و چون بحثي بر سر مسائل اجتماعي و مسائل مهم جنبش كارگري در ميان نيست، اين اختلافات راه حلي را جلوي طبقه كارگر آمريكا نميگذارد. بعضي از فعالين جنبش كارگري از جمله كيم سايپس (kim Scipes) اين انشعاب را اختلافات شخصي بين جان سويني و اندي سترن ميداند.

يكي از مسائلي كه در حول و حوش اين كنگره مطرح شد، و بنظر ميرسد بيشتر براي يارگيري در درون خود جامعه آمريكا مطرح است، مساله سياست خارجي آمريكا و بخصوص مساله حضور نيروهاي آمريكائي در عراق بود. طرفداران جان سويني ادعا ميكنند كه «از آنجا كه ما در جنگ هستيم، انشعاب در جنبش كارگري خيانت به برادران و خواهران‌مان در جنگ است.» در حاليكه موضع طرفدران «ائتلاف»، خروج و بازگرداندن سربازان آمريكائي از عراق است.

پرداختن به موضوع انشعاب در فدراسيون كار آمريكا را بايد به فرصت ديگري موكول كنيم. اما مساله اتخاذ سياستهاي خارجي فدراسيون كه يك موضوع حاد درون جنبش كارگري آمريكا است، با تنشهاي بسيار تندي در درون جنبش كارگري آمريكا روبرو بوده است. يكي از كساني كه روي اين موضوع خم شده، آقاي كيم سايپس است. وي مقالات مختلفي درباره سياست خارجي فدراسيون كار آمريكا منتشر كرده است. شماره ماه مه ٢٠٠٥ مجله «مانتلي‌رويو» مطلبي از وي با عنوان «بازگشت امپرياليسم كارگري» دارد كه گرچه داراي اشكالاتي ميباشد، اما حاوي اطلاعات مفيدي است.

سوتيتر اين مطلب «نگاهي به سياست خارجي فدراسيون كار آمريكا – كنگره تشكلهاي صنعتي، از سال ١٩٩٥» است، که بخش عمده آن به دخالتهاي فدراسيون كار آمريكا در توطئه‌هاي براندازي حكومت ونزوئلا اختصاص داده شده است و نقبي هم به كل سياست خارجي فدراسيون كار آمريكا از ابتدا تاكنون ميزند. سايپس مقاله‌اش را با اين جمله شروع ميکند: «فدراسيون کار آمريکا در سراسر تاريخ خود، سياستهاي ارتجاعي را در سراسر دنيا به كار برده است. فدراسيون كار آمريكا سخت كوشيده كه حكومتهاي برگزيده مردم را سرنگون كرده و دست در دست ديكتاتورها بر عليه جنبش مترقي كارگري و دست در دست جنبش ارتجاعي كارگري بر عليه حكومتهاي دمكراتيك كار كرده است.» سايپس به جنبه‌هاي مختلف همدستي فدراسيون كار آمريكا با حكومتهاي ارتجاعي بر عليه تشكلهاي كارگري و يا بر عليه تلاش براي ايجاد تشكل كارگري، در قاره‌هاي آمريكاي جنوبي، آسيا و آفريقا با سند و نمونه اشاره ميكند.

سايپس ميگويد «”امپرياليسم كارگري” با ادغام AFL و CIO شروع نشد. AFL در زمان رهبري ساموئل گامپرز (Samuel Gompers) در اوايل قرن ٢٠ قبل از جنگ جهاني اول بر عليه نيروهاي انقلابي مكزيك وارد عمل شد، بعد هم فعالانه از منافع آمريكا در جنگ جهاني اول دفاع كرد و بعد از آن هم در تباني با استراتژيستهاي سياست خارجي آمريكا بر عليه انقلاب بلشويكي فعالانه شركت كرد.» سايپس نشان ميدهد كه چگونه در مراحل مختلف فدراسيون كار آمريكا حتي با پرداخت هزينه‌هاي هنگفتي سعي در به كنترل در آوردن جنبشهاي كارگري كشورهاي ديگر داشته است. گامپرز و دم و دستگاهش نه تنها سرشت جنبش كارگري آمريكا را از راديكاليسم كارگري تهي كردند، بلكه در مبارزه عليه راديكاليسم كارگري در كشورهاي ديگر نيز پيشقدم بودند. با مرگ وي در سال ١٩٢٤ براي مدتي دخالتهاي فدراسيون كار آمريكا در جنبش كارگري كشورهاي ديگر فروكش كرد. اما با شروع جنگ دوم جهاني، دخالت فدراسيون كار آمريكا اينبار حالت تهاجمي‌تري بخود گرفت. جورج لاج (George Lodge) در كتاب «پيشگامان دمكراسي در كشورهاي رو به رشد» به دخالت اين فدراسيون در ابعاد گسترده‌اي اشاره ميکند. در دخالت و سمت و سو دادن به آي‌ال‌او ()ILO، آي‌سي‌اف‌تي‌يو (ICFTU) و دبليو‌ال‌سي (WLC)، در تصفيه كارگران پيشرو و چپ در خود آمريكا و يا كشورهاي تحت سلطه آمريكا، در شركت و بهم زدن مراسم كارگري و غيرو داستانهاي درازي دارد. سايپس مي‌گويد «فدراسيون كار آمريكا در جنگ جهاني دوم ابتدا بر عليه نازيسم وارد ميدان شد و سپس بر عليه كمونيستها كه اكثر مقاومتها را بر عليه فاشيسم و نازيسم رهبري ميکردند، وارد جنگ شد.» بعد از جنگ نيز با كمكهاي مالي سيا و قاچاق مواد مخدر به هر كثافتكاري بر عليه كمونيستها و جنبش كارگري اروپا و شوروي دست زد.

بعد از جنگ جهاني دوم فدراسيون كار آمريكا فعاليتهاي خود در آمريكا لاتين را نيز مجددا شروع كرد. از طريق ORIT، شاخك آمريكاي لاتين آي‌سي‌اف‌تي‌يو (كه كيم سايپس آن را يك جريان ضدكمونيستي، ميخواند) وارد مبارزه بر عليه جنبش مترقي كارگري شد. در سال ١٩٥٤ در سرنگوني حكومت گواتمالا دست داشت و بعد از انقلاب كوبا، با همدستي سيا شاخك خودش را تحت عنوان «انستيتوي آمريكائي براي توسعه مستقل كارگري» در سال ١٩٦٢ براي عكس‌العمل فوري به مسائل عاجل پيشروي در آن منطقه، ايجاد كرد. فدراسيون كار آمريكا بعد از تشكيل اين نهاد، در كودتاهاي نظامي عليه حكومتهاي برزيل و شيلي دست داشت و در امور كشورهاي گينه و جمهوري دومينيكن نيز فعالانه دخالت ميکرد. «انستيتوي آمريكائي براي توسعه مستقل كارگري» با ايجاد دو دستگي در جنبش كارگري كشورهاي برزيل دوره گولارت، شيلي دوره آلنده و جمهوري دمنيكن دوره باش، باعث تضعيف اين دولتها گرديد و راه را براي دخالت ارتش و در نهايت كودتا هموار كرد. فدراسيون در آسيا و آفريقا نيز نهادهاي مشابهي را ايجاد كرد. در سال ١٩٦٤ شاخك آفريقائي خود و در سال ١٩٦٧ شاخك آسيائي خود را ايجاد كرد، در سال ١٩٨٢ جايزه خود به نام «جايزه حقوق بشر جورج ميني (George Meany)» را به طرفدار آپارتايد، گاتشا بوته‌ليزي (Gatsha Buthelezi) كه يك ارگان كارگري براي مقابله با «كنگره اتحاديه‌هاي كارگري آفريقاي جنوبي» و كنگره ملي آفريقاي جنوبي درست كرده بود، اهدا كرد. در ميان ديگر عمليات ضدكارگري در كره جنوبي و غيره، كمكهاي مالي زيادي به ماركوس شاه فيليپن كرد تا براي مقابله با مخالفين خود هزينه كند. كيم سايپس ميگويد كه فدراسيون كار آمريكا در دوره بين ١٩٨٣ تا ١٩٨٩ حتي بيشتر از كمك مالي به اتحاديه همبستگي لهستان براي مقابله با تشكلهاي كارگري راديكال فيليپين به نهاد كارگري دست‌ساز ماركوس كمك مالي كرد. اين نهاد دست‌ساز ماركوس چنان در خرابكاري بر عليه اتحاديه معادن وابسته به فدراسيون كارگران فيليپين پيش رفت كه حتي با گروههاي جوخه مرگ همكاري ميکرد. سياست از بين بردن فيزيكي فعالين كارگري كه مرعوب سياستهاي فدراسيون كار آمريكا نميشدند يك سياست شناخته شده‌ اين فدراسيون است. همين سياست را در كانادا نيز به كار بردند كه من در نشريه «كارگر كمونيست» ٤ به آن اشاره كرده‌ام.

نوشته كيم سايپس اما بعد از اشارات كوتاه ياد شده به دوره جان سويني نزديك ميشود و به مخالفتهاي روبه افزايش در اواسط سالهاي ١٩٨٠ كه به انتخاب وي منجر ميشود، اشاره ميکند. به قدرت رسيدن جان سويني و طرفدارانش، اميدواري زيادي را در ميان فعالين چپ اتحاديه‌اي و طرفداران بازسازي فدراسيون كار آمريكا دامن زد. اگر تمام انتقاد اين فعالين به سياست خارجي و دخالت شاخكهاي خارجي فدراسيون كار بود، اين اميدواري بجا بود؛ و جان سويني تا سال ١٩٩٧ تمامي شاخكهاي خارجي فدراسيون را منحل كرد و مركز ديگري به نام «مركز آمريكائي براي همبستگي بين المللي كارگري» (مركز همبستگي) ايجاد كرد. اين اميدواري سريعا به يٲس تبديل شد. در سالهاي اواخر دهه نود دانشگاه كلمبيا نيويورك سميناري را برگزار کرد كه اكثر فعالين چپ دانشگاهي و سران فدراسيون در آن شركت داشتند. يكي از شماره‌هاي آن سال مانتلي‌رويو كلا به مباحث اين سمينار اختصاص داشت. بيشترين و ممتدترين كف زدنها شامل معرفي يكي از سران فدراسيون شد. اما وي در سخنراني‌اش از همه خواست كه حزب دمكرات آمريكا و بيل كلينتون را حمايت كنند و اين در واقع آب سردي بود كه فدراسيون بر سر همه اميدواران ريخت.

سياستگذاران خارجي فدراسيون كار و يا همان سران «مركز همبستگي» مهمترين همكاران و مشاوران وزارت كشور آمريكا شدند. وزارت كشور آمريكا كميته‌اي به نام «كميته مشاوره درباره سياست كارگري» (Advisory Committee on Labor Diplomacy (ACLD)) تشكيل داد كه اكثر سران فدراسيون كار آمريكا از جمله جان سويني عضو اين كميته هستند. رئيس پيشين فدراسيون كار آمريكا، تامس دانهيو، (Thomas R. Donahue) كه همچنين رقيب جان سويني در انتخابات سال ٩٥ بود، كه اكنون يكي از اعضاي يك مركز دولتي به نام «موهبت ملي براي دمكراسي» ((NED)National Endowment for Democracy) است، صندلي رياست كميته مذبور را نيز به عهده دارد. اين مركز از چهار بنياد اصلي تشكيل شده كه «مركز همبستگي» يكي از اين چهار بنياد اصلي است. (اولين پروژه بزرگ (NED) شكست دولت سانديستها در انتخابات نيكاراگوئه بود. اين مركز با ريختن ميليونها دلار كمك به كمپين انتخاباتي مخالفين ساندنيستها آنها را در انتخابات به پيروزي رساندند. (NED) همچنين در بوجود آوردن وضعيت فعلي در يوگسلاوي بيشترين نقش را داشته است.) كميته (ACLD) در دوره رياست جمهوري كلينتون تشكيل شد و هدف آن جلو بردن سياستهاي خارجي آمريكا بود. كيم سايپس ميگويد: «وزارت خارجه آمريكا با استفاده از سران فدراسيون كار آمريكا، اتحاديه‌هاي كارگري كشورهاي ديگر را هدف قرار ميدهد و با استفاده ابزاري از آنها سياستهاي خود را به پيش ميبرد. … فدراسيون كار آمريكا هيچگونه مخالفتي با سياستهاي خارجي آمريكا ندارد ¬… و همچنين مشكلي با اينكه ميليونها دلار صرف اشغال عراق گرديده، ندارد.»

دخالتهاي فدراسيون كار آمريكا در سرنوشت طبقه كارگر كشورهاي ديگر يك فاكتور بسيار مهمي در دخالتهاي آمريكا در اين كشورها بوده است. چه در دوره جنگ سرد و چه اكنون سران فدراسيون كار آمريكا از مهمترين اعضاي «مستقل» دولت آمريكا بوده اند. در يكي از جلسات «كميته مشاوره درباره سياست كارگري» در ٨ نوامبر ٢٠٠٠ وزير امور خارجه آمريكا مادلين آلبرايت (Madeleine Albright) گفت: «بعد از ٤ سال كار در اين پست ديگر اكنون برايم جاي شكي باقي نمانده كه بدون دخالت فدراسيون كار آمريكا، بهيچوجه قادر نبوديم سياستهاي خارجي‌مان را به پيش ببريم.» سران دولت آمريكا در جلسات مختلفي مطرح كرده اند كه دخالت و نفوذ در اتحاديه‌هاي كارگري كشورهاي ديگر بخصوص كشورهاي «جهان سوم» از اين جهت مهم‌اند كه اين نهادها «قلب، فكر و كارهاي آنها را در اين كشورها كنترل ميکنند.»

با اين همه آنچه كه فعالين كارگري چپ مخالف سياستهاي خارجي فدراسيون كار آمريكا را گوش به زنگ كرده، هيچكدام از اينها نبوده، كيم سايپس ميگويد كه ٣ موضوع: افشاء آنچه كه فدراسيون در دوره جنگ سرد كرد، افشاء همكاري فدراسيون در توطئه براي براندازي و كودتا در ونزوئلا و افشاء حمايت فدراسيون از نوع ديگري از جنگ سرد دوران اخير. اما فدراسيون مرتب از توضيح اين موارد طفره ميرود. بيشترين فشار از طرف يكي از شوراهاي كارگري استان كاليفرنيا وارد شده است. اين شورا و فعالين كارگري ديگري كه ابتدا قطعنامه‌هائي در اين موارد و بخصوص افشاء دخالتهاي دوره جنگ سرد (اطلاعات سوخته) به تصويب رساندند و بعد از اينكه سران فدراسيون از جوابدهي به عناوين مختلف طفره رفتند و آنها را سردواندند، موارد ديگري از جمله همكاريهاي متعدد فدراسيون با سيا و مرتجعين ونزوئلائي براي براندازي حكومت مخالف آمريكا در اين كشور، به مخالفتهاي اين فعالين اضافه شده است.

هدف اصلي NED كار كردن با رهبران كارگري و هزينه كردن در اين رابطه است. هزينه‌هاي هنگفتي كه معمولا به صدها هزار دلار ميرسد را اين مركز به پروژه‌هائي اختصاص ميدهد كه از طريق «مركز همبستگي» و يا همتاهاي محلي آن كه بنوعي به فدراسيون كار آمريكا متصل هستند ، به دست رهبران تشكلهاي كارگري كشورهاي مربوطه ميرسد. در مورد مشخص ونزوئلا قبل از كودتاي ناموفق، ٨٧٧ هزار دلار بودجه شده بود؛ كه از اين مبلغ بيش از ١٥٤ هزار دلار از آن را «مركز همبستگي» تقبل كرده بود. «مركز همبستگي» براي دخالتهاي قبلي اش در امور ونزوئلا و كمك به اصلاح «كنفدراسيون كارگران ونزوئلائي» كه يك تشكل ارتجاعي است، براي منع كردن اعضاي رده پائين اين كنفدراسيون در تصميم گيريهاي آن، كمكهاي مالي ديگري نيز دريافت كرده بود. با اين وضعيت و با اين دخالتها، مركز همبستگي براي رهبران و فعالين «كنفدراسيون كارگران ونزوئلائي» كلاسهاي آموزشي ترتيب ميدهد.

گرچه هدف اين مطلب پرداختن به جنبه‌هاي مثبت مطلب آقاي سايپس است، اما نميتوان اشكالات اين مطلب و تحليلهاي پشت آن را ناديده گرفت. فعالين سرشناس كارگري ديگري چون كيم مودي (Kim Moody)، مايكل ييتس (Michael Yates)، جري تاكر نيز به سياستهاي فدراسيون كار آمريكا پرداخته و نقد كرده‌اند؛ رگه‌هائي از جنبش كارگري آمريكا طي چند سال گذشته سعي كرده با انشعاب، خود را از سياستهاي ارتجاعي فدراسيون كار آمريكا دور بكند. اما عمده تلاش فعالين اتحاديه‌اي مخالف سياستهاي اين فدارسيون از جمله فعالين نامبرده بالا، متوجه اصلاح ساختار و جوابدهي به اعضا بوده است. خود مطلب كيم سايپس نيز در واقع به سياستهاي فدراسيون كار آمريكا بعد از سر كار آمدن جان سويني، كه با انتخاب وي فعالين اتحاديه‌اي طرفدار اصلاح اين فدراسيون اميدوار بودند سياستهاي مترقي و متفاوتي از رهبران پيشين اين فدراسيون، ساموئل گامپرز ، جورج ميني و له‌ين كركلند (Lane Kirkland)، اتخاذ خواهد كرد، ميپردازد. نه اين مطلب و نه مطالب ديگر كيم سايپس آلترناتيوي جلوي طبقه كارگر آمريكا نميگذارند. بعد از انشعاب اخير در فدراسيون كار آمريكا، كيم سايپس آنقدر عصباني ميشود كه به اندي سترن و منشعبين به خاطر «ناديده گرفتن منافع طبقه كارگر» «احمق» ميگويد.

طبقه كارگر آمريكا يكي از متشتت‌ترين طبقه كارگر جهان است. تنها ١٢ درصد كارگران آمريكا، آن هم اكثرا در AFL-CIO متشكل هستند. به نظر نميرسد كه انشعاب اخير راه‌حلي را جلوي طبقه كارگر آمريكا باز كرده باشد. پرداختن به رگه‌هاي راديكال در جنبش كارگري در اينجا مقدور نيست، اميدوارم كه در آينده بتوانم به گوشه‌هاي ديگري از جنبش كارگري آمريكا بپردازم.

***

براي اطلاعات بيشتر از دخالتهاي فدراسيون در توطئه براي براندازي حكومت ونزوئلا علاقه مندان ميتوانند به سايت

http://www.globalresearch.org/view_article.php?aid=506926235 و http://www.labornotes.org/archives/2004/04/articles/e.html مراجعه كنند.

اطلاعات اين مقاله بيشتر از نوشته‌هاي كيم سايپس، جري تاكر و شماره‌هاي مختلف مجله مانتلي رويو و سايت Znet جمع آوري شده است.

٧ سپتامبر ٢٠٠٥

كارگر كمونیست ١٧

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر